به به! چه آبانی است... من همه ماههای سال را دوست دارم ولی اردیبهشت و آبان، چیز دیگری هستند. امروز دهم آبان، هوا کاملاً به سبک و سیاق آبان ماه است: ریزش مداوم و ریز باران، خنکی دلچسب، آسمان خاکستری مثل ملافه تازه شسته شده... به به!
البته من در دفتر گرم و نرمم نشستهام. پکیج خوبی، فضای دفتر را گرم کرده است. اواخر شهریور متوجه شدم چراغ پکیج قرمز است. هر روز به منشیام میگفتم: تعمیر پکیج را پیگیری کن و او هر روز فراموش میکرد. بعد از یک هفته، خیلی جدی به او گفتم: ببین دو روز دیگر هوا سرد میشود و من و شما اینجا یخ خواهیم زد. همان موقع همه مردم یادشان میآید پکیجشان خراب است. سر تعمیرکاران شلوغ خواهد بود و ما اینجا آنفولانزا میگیریم. همین امروز پیگیری کن.
خوشبختانه او پیگیری کرد و اشکال پکیج برطرف شد. امروز دیدم از سرما رنگش پریده و به شوفاژ چسبیده. پرسیدم:چرا درجه پکیج را بالا نمیبرید؟ بعد درجه پکیج را بالا بردم و ظرف نیم ساعت دفتر یخزده، به مکانی گرم تبدیل شد. وقت شناسی خیلی خوب است. آماده شدن برای هر فصل بسیار لذت بخش است. چه خوب است ما در کشوری چهار فصل زندگی میکنیم.
داشتم میگفتم من بیش از هر فصلی، اردیبهشت و آبان را دوست دارم، زیرا طبیعت به منتها درجه زیبایی و دلبری خود میرسد. من دوست دارم ورود هر فصل را جشن بگیرم و با مادر زمین هماهنگ بشوم:
جوانه زدن برگ درختان در فروردین، باز شدن شکوفهها در اردیبهشت، قرمز شدن دشت از شقایق وحشی در خرداد، گل انداختن گونههای گیلاس در تیرماه و ایستادن زیر آبشار یخزده در مردادماه و .... بالاخره آبان، جشن پاییزی، مهمانی رنگارنگ پاییز.
پیش از ازدواج، من هر سال و هر فصل، مراسم هماهنگی با طبیعت و مادر زمین را انجام میدادم و لذت میبردم، ولی از وقتی ازدواج کردهام، کارم دشوار شده است. آقای شوشو طبیعت را دوست ندارد. او وانمود میکند طبیعت را دوست دارد، ولی در واقع دوست ندارد. پسر هم دوست ندارد.
اوایل ازدواجم فکر میکردم به خاطر پسر از زیباییهای طبیعت محروم شدهام، ولی از وقتی پسر روزهای تعطیل با دوستانش برنامه دارد و هیچ علاقه ای به همراهی با ما نشان نمیدهد، بالاخره قبول کردم، علت محرومیت من از طبیعتگردی، خود آقای شوشو است.
خب... من پیش از ازدواجم میدانستم سرگرمیها و علایق ما دو نفر، بکلی متفاوت است. به دو مشاور ازدواج این موضوع را گوشزد کردم و آنها به من خندیدند. آقای شوشو هم قسم خورد عاشق طبیعت است. اگر همسرگزینی شماره دو را گوش داده و تمرینات آن را انجام داده باشید، می دانید لازم است شما و همسر آیندهتان در 10 زمینه با هم هماهنگی داشته باشید. در هر زمینه هماهنگی نداشته باشید، بعداً دلایل فراوانی برای دلخوری و کشمکش، خواهید داشت.
بهرحال من بدون توجه به این تفاوت فاحش ازدواج کردهام. می گویند قبل از ازدواج چشمهایت را حسابی باز کن تا خوب انتخاب کنی و پس از ازدواج چشمهایت را ببند و اصلاً به روی خودت نیاور. چه جمله حکیمانه ای. اگر همین جمله را با همه وجود، اجرا کنیم، زندگی زناشویی خوبی خواهیم داشت.
من عاشق طبیعت هستم و از آن انرژی میگیرم. بدون تماس با طیبعت کاملاً از تعادل خارج میشوم حالا که با مردی ازدواج کردهام که طبیعت را دوست ندارد، قرار نیست از علایقم دور بشوم. زیرا اگر به خاطر همسرم از علایقم دست بکشم، کم کم افسرده، ناراضی و بدخلق میشوم. به این ترتیب ازدواجم را هم از دست خواهم داد.
من به جای حذف علایقم و یا غرغر و اظهار نارضایتی، از طرفی روی خوبیهای فراوان همسرم متمرکز میشوم و از طرف دیگر، راهی برای لذت بردن از طبیعت پیدا میکنم. این بار برای جشن گرفتن فرارسیدن پاییز زیبا، همراه دوستان حلقه هدف، جشن پاییزی داشتم.
· شما پیش از ازدواج، به چه کارهایی علاقه داشتید که پس از ازدواج به آن نمیپردازید؟
· چطور میتوانید آن کارهای دوست داشتنی را باز هم انجام بدهید؟
شما آدمهای خردمندی هستید. بسیاری از شما، راه حلهای خوبی در مورد مشکلات ازدواجتان پیدا کردهاید و مدتهاست این راه حلها را بکار میبندید. ممنون میشویم تجربههای خود را با سهیم بشوید. در چه موارد با همسرتان ناهماهنگی داشتید و چطوری توانستید مسئله را حل کنید؟
توجه: غرغرهای بدون راه حل، پاک خواهد شد. حتماً راه حل را بنویسید.