یکی از پرطرفدارترین دورههای آموزشی سایت گیس گلابتون، زندگی مثل عسل است: رازهای شوهرداری موفق. ولی مواردی وجود دارد که حتی با بکار بردن درسهای زندگی مثل عسل قابل حل نیست، مثل شوهر بددهن و بدرفتار، شوهری که به خشونت معتاد است، شوهری که مدیریت خشم ندارد. چند پست آینده در مورد چنین مواردی است:
بدزبانی و توهین کاملاً ویران کننده است. بدزبانی باعث از بین رفتن احترام، اعتماد، تحسین و صمیمیت میشود. عناصری که نام بردم اجزای یک ازدواج سالم هستند:
- احترام
- اعتماد
- تحسین
- صمیمیت
با بدزبانی تک تک این عناصر از بین میرود.
اگر همسر ما آدم مسئولی نیست، ما میتوانیم مسئول باشیم. یادتان باشد شما مسوول رفتار همسرتان نیستید. شما مسئول رفتار خودتان هستید. شما همسرتان را بدزبان و بددهن نکردهاید ولی شما پاسخی به این بدزبانی دادهاید که مسئول آن هستید. شما بدزبانی را با یکی از این رفتارها پاسخ دادهاید:
- بدزبانی متقابل
- تسلیم بدزبانی و بی ادبی شدن مثل یک پادری
- انکار. ممکن است شما وانمود کرده باشید هیچ اتفاقی نیفتاده است. به روی خود نیاوردهاید که او دارد بی تربیتی میکند.
هر سه رفتار بالا واکنشهای رایج به بدزبانی است، ولی هیچیک از این واکنشها سالم نیستند.
افرادی که بدزبانی میکنند، از عزت نفس پایینی رنج میبرند. آنها سعی میکنند با تحقیر و کوبیدن دیگری، عزت نفس خود را بالا ببرند. افراد بدزبان معمولاً در خانههایی بزرگ شدهاند که والدین، بدزبان و بی ادب بودند. ریشه کن کردن بدزبانی در دیگران کار دشواری است. در واقع ما نمیتوانیم آنها را تغییر بدهیم، بلکه لازم است شرایطی فراهم کنیم تا شوهر بدزبان بفهمد با بی تربیتی و بدزبانی، ما را از دست خواهد داد. شاید سر عقل بیاید و تصمیم بگیرد بدزبانی خود را کنار بگذارد.
راهکار رفتار با همسر بدزبان
1. نیاز او را تأیید کنید ولی رفتار را رد نمایید.
هر کسی نیاز دارد احساس ارزشمندی کند. آدم بدزبان با بددهنی سعی میکند نشان بدهد از چیزی ناراحت است و میخواهد خواسته خود را بدست بیاورد. در واقع آدم بدزبان با بددهنی سعی میکند نشان بدهد آدمی است برای خودش! ولی ما با پذیرفتن بدزبانی و بی ادبی فرد بدزبان به او کمک نمیکنیم که نیاز به ارزشمندی خود را کسب کند. چون ما از بدزبانی میرنجیم و اغلب اوقات برای دفاع از خودمان جواب او را میدهیم. این کار باعث میشود آن شخص نه تنها احساس ارزشمندی نکند، بلکه بکلی ارزشمندی خود را از دست بدهد. لازم است ما نیازهای همسرمان را به رسمیت بشناسیم ولی احساس خود را نیز بیان کنیم.
برای مثال:
- می دانم باید خیلی ناراحت باشی که چنین حرفهایی به من میزنی، میدانم ناراحتیات خیلی شدید است که وادار میشی اینقدر شدید به من حمله کنی، ولی وقتی خشمت را به این شکل مخرب بیان میکنی، من نمیتوانم کمکی بکنم. اگر حرفهایت را برایم بنویسی، شاید بتوانم کاری برات انجام بدهم.
به این ترتیب در عین حال که نیاز همسرتان را به رسمیت میشناسید، به او می گویید که بدزبانی او را نادرست می دانید.
اتخاذ این روش سالم برای بسیاری از زنان دشوار است. چون وقتی خانمی مرتب مورد توهین، تمسخر و تحقیر قرار میگیرد، کم کم اعتماد به نفس خود را از دست میدهد و احساس میکند شایسته هیچ چیز خوبی نیست. به همین دلیل ممکن است تلاش برای بهبود وضعیت را رها کند. چنین خانمی در درجه اول لازم است با دوست یا مشاوری در مورد بدزبانی همسرش صحبت کند. او اول باید یاد بگیرد پیامهای منفی همسرش را رد کند و و احساس ارزشمندی خود را تقویت نماید.. آن هنگام میتواند کاری برای زندگی زناشویی خود انجام بدهد. تا وقتی که زن اعتماد به نفس صدمه دیده خود را بازسازی نکند، نمیتواند توصیههای این نوشتار را بکار بگیرد.
2. به ارزشمندی همسرتان اعتقاد داشته باشید.
در پشت ماسک هر آدم بدزبانی، انسانی ارزشمند قرار دارد که روح خدا در او دمیده شده است. خداوند تک تک ما را در هیات خود آفریده، پس هر انسانی ارزشمند است، حتی اگر رفتاری نفرت انگیز داشته باشد.
به خاطر بیاورید در دوران آشنایی و نامزدی همین شیر غران و بدزبانی که با او زندگی میکنید، برهای بود که او را نوازش میکردید. آن بره هنوز همانجاست. باور کنید که آن بره هنوز وجود دارد. باور کنید به یاری خداوند آن بره دوباره بازخواهد شت. البته وظیفه شما نیست که بره را بازگردانید، بلکه وظیفه شماست که باور کنید آن بره هنوز وجود دارد.. وظیفه همسر شماست که بره را غذا بدهد و شیر را گرسنه نگه دارد. اما باور و اعتقاد قلبی شما میتواند به این روند کمک کند.
به او بگویید:
- من یادم هست چه حرفهای شیرینی به من میزدی. یادم هست چقدر مهربان بودی. من معتقدم تو هنوز همان مرد مهربان و خوش زبان هستی. می دانم تو دوست داری همان مرد شیرین و مهربان باشی. می دانم به کمک خدا و خواست خودت میتوانی به این هدف برسی.
برای او دعا کنید تا خداوند هدایتش کند.
3. احساسات خود را در میان بگذارید.
وقتی ما وانمود میکنیم دشنامهای همسرمان ما را نمیرنجاند، هیچ کمکی به او نمیکنیم. اگر توهین او را با توهین پاسخ دهیم، باز هم کمکی نخواهد کرد. راه درست این است که به همسرمان بگوییم حرفهای او ما را چه اندازه رنجانده و قلب ما زخمی کرده است.
در محدوده جسمانی، ما میتوانیم حدی از درد را تحمل کنیم و پیش پزشک نرویم. وقتی درد جسمانی از حدی میگذرد، خواه ناخواه به پزشک مراجعه مینماییم. در محدوده عاطفی هم همینطور است. هر دشنام مثل میخی در قلب ما فرو میرود. وقتی میخ را از قلبمان بیرون بکشیم، هنوز جای زخم، خون چکان است. به همسرتان بگویید که چه اندازه از بدزبانی او رنجیدهاید و دارید در مورد این مشکل با کسی صحبت میکنید. شاید این کار در ابتدا باعث شود فرد بدرفتاری بیشتری نشان بدهد، ولی در نهایت موجب شفا خواهد شد.
- هفته پیش حرفهای بدی به من زدی که قلبم را شکست. نمی دونم بهتره چه واکنشی نشان بدهم. شاید بخشی از حرفهای تو درست است ولی میدانم بعضی از آنها درست نیست و مطمئن هستم شیوه گفتن این مسائل به این شکل درست نیست. شما از روی عصبانیت این حرفها را به من زدی. من حاضر نیستم دست روی دست بگذارم و هر روز و هر هفته ناسزاهای تو را تحمل کنم. من دلم میخواهد رابطه خوبی با تو داشته باشم، ولی وقتی اینقدر از تو میرنجم داشتن رابطه خوب با تو برایم مشکل میشود. من از یک مشاور وقت گرفتهام. نمیدانم دلت میخواهد تو هم همراه من بیایی یا خیر. بهرحال من احتیاج به کمک دارم. فکر نمیکنم رفتاری که ظرف یک ماه گذشته داشتی جزو ذات تو باشد، ولی بیش از این نمیتوانم رنج ببرم.
4. روی استراتژی مشخصی موافقت کنید.
شما میتوانید دونفری روی یک استراتژی موافقت کنید و یا اگر پیش مشاور میروید مشاور برای شما استراتژی معین کند. اگر همسرتان با شما همراهی نمیکند خودتان تصمیم بگیرید.
- همانطور که قبلاً بهت گفتم حرفهای تحقیرآمیز تو باعث میشود من هفتهها و ماهها رنج بکشم. من تصمیم گرفتم این بار که سر من داد زدی یا ناسزا گفتی مدتی ازت دور بشوم. فکر میکنم وقتی مدتی ازت دور باشم زودتر حالم حوب شود.
شاید همسرتان با شنیدن این حرفها از کوره در برود و یا آرام شود و عذرخواهی کند. پاسخ او هرچه باشد، لازم است دفعه بعد که همسرتان شروع به داد زدن و بدزبانی کرد، از پیش او بروید. وقتی دو سه روز پیش افراد خانواده یا دوستان خود باشید، همسرتان فرصت میکند در مورد رفتارش فکر کند و حاضر شود پیش مشاور برود.
اجازه ندهید بدزبانی ادامه پیدا کند و یا مؤثر واقع شود. اگر ما تسلیم فرد بدزبان شویم و بگذاریم او هر کاری که میخوهد انجام بدهد، او تشویق میشود بیشتر داد بزند و بدزبانتر شود.
- من متوجه شدم در گذشته اجازه دادم تو با داد زدن و بدزبانی به خواستههای خودت برسی. حالا میفهمم چقدر اشتباه کردم. میخوام بدانی این بار که داد بزنی و بدزبانی کنی، من دیگه تسلیم نمیشوم. اگر با مهربانی با من صحبت کنی، میتوانیم در مورد خواستههای خود به توافق برسیم.
وقتی این حرف را زدید روی موضع خود ایستادگی کنید.
عشق یک احساس نیست، بلکه مجموعهای از عملکرد است. یک نفر نمیتواند مدعی شود شما را دوست دارد، ولی با شما مثل یک تکه آشغال رفتار کند. یک فرد نمیتواند مدعی شود شما را دوست دارد، ولی هروقت دلش بخواهد سر شما داد بزند.
همه ما بخوبی می دانیم که مجبور هستیم با همکاران و کارمندان خود با احترام رفتار کنیم، وگرنه کار خود را از دست میدهیم. چطور ممکن است کسی نزدیکترین رابطه را با ما داشته باشد و مدعی شود ما را دوست دارد، ولی احترامی برای ما قائل نباشد.
همیشه عشق بورزیم، ولی عشق همیشه نرم و آسانگیر نیست. عشق جنبه دیگری دارد که بسیار مهم است: "عشق سختگیر" یک مادر اگر همه خواستههای فرزندش را برآورده کند، هیچ قید و بندی برای او تعیین نکند، هیچ سختگیری در مورد فرزند دلبندش اعمال نکند، بچه درستی تربیت نکرده، بلکه یک ضداجتماع لوس ازخودراضی به جامعه تحویل داده است. عشق سختگیر، برای تربیت هر فرزندی لازم است. در رابطه زناشویی هم لازم است از جنبه سخت و خشن عشق استفاده کنیم. در این مورد خاص جنبه سخت عشق یعنی اجازه ندهیم سر ما داد بزنند، به ما فحش بدهند و ما را تحقیر کنند. گاهی اوقات عشق باید سرسخت و خشن باشد. عشق میگوید: "من تو را آنقدر دوست دارم که نمیتوانم اینجا بنشینم و اجازه بدهم خودت را نابود کنی. این کار به خیر و صلاح تو نیست و من با تو همکاری نمیکنم."
ادامه دارد...