اواخر قرن نوزدهم جنبش فمینیسم برای حق رای زنان به راه افتاد و در دهه هفتاد میلادی، موج دوم فمینیسم جهان را فرا گرفت و برای اولین بار در تاریخ از برابری زن و مرد صحبت شد. برابری زن و مرد؟ آیا زن، همان موجود با مغز گرد و یک دنده کم، با مرد برابر است؟؟؟ چه حرفها! ولی خوشبختانه این حرفها به ثمر نشست و هفتاد سال پس از ادعای برابری زن و مرد، برای ما عجیب است بخواهیم ثابت کنیم به اندازه مردها باهوش هستیم یا به اندازه مردها، آدم هستیم! در حالیکه روزی روزگاری همه تصور می کردند عقل زنها کم است و موجوداتی پایین تر از مردها هستند.
من عاشق ایده برابری انسانها هستم، صرف نظر از جنسیت، رنگ پوست، ملیت، ثروت، مذهب و عقاید سیاسی. من عاشق برابری انسانها هستم و باور دارم انسانها برابرند. خوشحالم ایده برابری زن و مرد دارد در تمام دنیا واقعیت پیدا میکند.
هفتاد سال پیش که عدهای متفکر، ایده برابری زن و مرد را عنوان کردند، این ایده برای اولین بار در تاریخ بیان شده بود، به همین دلیل کسی نمیدانست معنای آن چیست. آنها تصور کردند برابری زن و مرد یعنی زنها باید مرد بشوند، باید از انجام کارهای زنانه خودداری کنند و باید کارهایی را انجام بدهند که مردانه به حساب میآمد. این گونه شد که عشوه گری و دلبری، هنری از یادرفته شد و خانمهای روشنفکر سعی کردند ظاهر مردانه، رفتار مردانه و خشونت مردانه را در خود تقویت کنند. متاسفانه عشوه گری، با فاحشه گری یکسان دانسته شد. این گونه شد که کدبانوگری، کلفتی نام گرفت و انجام آن کسر شان خانمها شد.
خوشبختانه از ده – پانزده سال پیش به این طرف، این طرز فکر اشتباه دارد رفع میشود. اکنون زمان موج سوم فمینیسم است و برابری زن و مرد یعنی برابری حقوق انسانی زن و مرد. برابری زن و مرد نمیگوید زن و مرد از هر نظر یکسان هستند و باید رفتارها و کارهای یکسان انجام بدهند، بلکه زنها می توانند زن باشند و مردها مرد. زن بودن و انجام کارهای زنانه، چیزی از انسانیت و حقوق انسانی ما کم نمیکند. بارداری، بچه داری، کدبانوگری، عشوه گری، آرایش و لباس زیبا پوشیدن، همگی کارهای زنانه هستند که لذتهایی شگرف دارند.
اگر واقعگرا باشیم می دانیم که جنبش زنان، خانمها را وادار کرد هم هم کارهای خانه را انجام دهند و هم پول دربیاورند. امروزه چالش اصلی زنان برقراری تعادل بین ازدواج، فرزندآوری، کارهای خانه و کسب درآمد است. این که کدام را در اولویت قرار بدهند و از کدامیک صرف نظر کنند.
در حال حاضر در همه جای دنیا، معمولاً خانمها کارهای خانه را انجام میدهند. چه از این کار خوششان بیاید و چه خوششان نیاید. متاسفانه جنبش زنان هنوز موفق نشده برابری زن و مرد را در انجام کارهای خانه محقق کند.
مادرم ما را مستقل بار آورد. از وقتی که یادم هست (یعنی از سه سالگی) خودم لباس و کفشم را میپوشیدم، قاشق به دست میگرفتم و غذا میخوردم، اسباب بازیهایم را جمع و کیف مدرسهام آماده میکردم. همیشه به تنهایی درس میخواندم و لازم نبود مادرم کنار دستم بنشیند و در انجام تکالیف به من کمک کند. از دوازده سالگی به شکل رسمی بخشی از کارهای خانه به من واگذار شد: شستن ظرفها، تمیز کردن اجاق گاز، شستن توالت و گردگیری خانه. مادرم معلم بود و شیفت بعدازظهر کار میکرد. وقتی ما بچهها به خانه میآمدیم او تازه سر کار میرفت. بنابراین مراقبت از خواهر و برادرم هم به عهده من بود.
در 28 سالگی گیاهخوار شدم، پس خرید مواد غذایی و آشپزی برای خودم را به عهده گرفتم. در حالیکه رزیدنت بودم، با کشیکهای متعدد و امتحان بورد. پس از اتمام دوره تحصیلم، دو سال در بوشهر تنها زندگی کردم و همه کارهای خانه به عهده خودم بود. مطب داشتم، درمانگاه داشتم، کشیک شب داشتم، مأموریت هم میرفتم. بعضی همکارانم آشپزی نمیکردند و در ناهارخوری بیمارستان غذا میخوردند، ولی من نه تنها هر روز برای خودم غذا میپختم، بلکه دست کم هفتهای یک بار هم آنها را برای صرف غذا به آپارتمانم دعوت میکردم.
منظورم از حکایت این مسائل این است که بگویم من از وقتی یادم هست با انجام کار خانه و کدبانوگری آشنا بودم، ولی هیچ وقت دل خوشی از آن نداشتم. من هم ایده "انجام کار خانه یعنی کلفتی!" را زیاد شنیده بودم و در مغزم حک شده بود. هرچه سنم بالاتر رفت، بیشتر سرگشته میشدم که بالاخره چه کسی قرار است کارهای خانه را انجام بدهد! خانه، محل آرامش و آسایش ماست و یک نفر باید غذا بپزد، توالت را تمیز کند، لباسها و ظرفها را بشورد. یک نکبت کده کثیف و تارعنکبوت گرفته، پر از ظرفهای نشسته و خالی از خوراکیهای خوشمزه که "خانه" نام ندارد.
30 ساله بودم که کشف کردم چگونه از کدبانوگری لذت ببرم. داستان از آنجا شروع شد که یک ماه در یک مرکز یوگا اقامت کردم. خوابگاه توسط داوطلبان تمیز میشد. ما چهل ایرانی بودیم و هیچیکدام از ما برای انجام کارهای اقامتگاه داوطلب نشدیم. کلاً فقط میخوردیم و میخوابیدیم و حرف میزدیم! ولی اروپاییها برای نظافت اقامتگاه، سر و دست میشکستند و با چنان وسواسی آنجا را تمیز میکردند که دست مریزاد داشت. دیدن اروپاییهایی که شستن و سابیدن زمین را کسر شان خودشان نمیدانستند، روی روحیه من تأثیر خوبی گذاشت. من هم برای نظافت، اقامتگاه یوگا داوطلب شدم و برای اولین بار در عمرم از نظافت لذت بردم. وقتی به خانه برگشتم، به خودم گفتم:
- فکر کن هنوز در اقامتگاه یوگا هستی. از حالا به بعد خانه را با جان و دل تمیز کن!
این ایده، عالی بود. عالی! از آن پس، هروقت خانه را تمیز میکنم، احساس میکنم دارم یک اقامتگاه معنوی ویژه را تمیز میکنم. باور دارم وقتی خانه تمیز و مرتب باشد، روح من هم تمیز و مرتب میشود. بنابراین نظافت خانه را بخشی از تمرینات خودسازی می دانم. هنگامی که با فنگ شویی آشنا شدم که نور علی نور! فهمیدم وقتی محیط اطراف ما پر از گرد و خاک و آشفتگی است، شانس و ثروت و عشق از ما فرار میکند. بنابراین با همت بیشتری خانه و محیط کارم را تمیز و مرتب نگه میدارم.
- شما آرزو دارید یک روزی کعبه را جارو کنید؟ همین الان جارو را به دست بگیرید و کف آشپزخانه را جارو کنید.
- شما آرزو دارید توالتهای عمومی جمکران را بشویید؟ همین الان توالت خانهتان را بشورید.
- شما آرزو دارید ضریح امام رضا را غبارروبی کنید؟ همین الان هال خانهتان را گردگیری کنید.
- شما آرزو دارید پول بیشتری به دست بیاورید؟ در فنگ شویی گفته میشود شستن توالت، پول زیادی را به سوی شما میآورد.
- شما آرزو دارید عشق، ازدواج صمیمانه و فرزند خوب داشته باشید؟ با خانه درهم برهم، کاری از پیش نمیبرید. خانه، محیط کار و اتومبیل خود را تمیز و مرتب نگه دارید.
باور کنید با انجام نظافت خانه و پختن غذاهای خوشمزه، به زیباتر ساختن دنیا کمک میکنید و عطر شادی و معنویت را در فضا منتشر میکنید. خدا به خانه کثیف و نامرتب، نخواهد آمد. خانه را برای ورود خدا، تمیز و مرتب کنید.
توضیح واضحات: من آخوند و مولا نیستم. هیچ مقام معنوی و مذهبی هم ندارم. فقط میخواهم بگویم خانهتان را تمیز کنید و به بهانه جنبش زنان و برابری زن و مرد حاضر نشوید در آشغالدانی زندگی کنید. هر سوالی در مورد تقسیم کار خانه بین زن و مرد دارید، در فایل زن، مرد، پول پاسخ داده شده است.