یکی از خواننده های عزیز این سوال را پرسیده:
علت کاربران زیاد سایت شما صداقت و مطالبی بود که در مورد مشکلات اوایل ازدواج خود نوشتید، چرا دیگر مشکلات زندگی زناشویی را نمینویسید که همه بدانند حتی شما که اینقدر توانمندی مشکلاتی نیز دارید و زندگی همیشه بر وفق مراد نیست؟
من و همسرم در سه سال اول ازدواجمان خیلی دعوا داشتیم. تقریباً هر روز. پس از این که من تمرینات زندگی مثل عسل و خداحافظ خشم را با جدیت انجام دادم، رابطه من و همسرم بکلی تغییر کرد. الان سالی دو سه بار دلخوری مختصری پیدا میکنیم که ظرف چند ساعت و گاهی چند دقیقه برطرف میشود. من در مورد همان دلخوریهای مختصر هم در سایت و در سفرنامهها مینویسم. مثالش در لینک پایین است:
دعوای منصفانه من و آقای شوشو
گوش شیطان کر و چشم حسودان کور، در حال حاضر زندگی من و همسرم، پر از عشق و احترام متقابل است. ما همه افراد فتنه انگیز را از زندگیمان بیرون انداختهایم، بیشتر رفتارهای نادرستمان را اصلاح کردیم. هر روز صبح همدیگر را در آغوش گرم می فشریم و یکدیگر را بوسه باران میکنیم. هرشب یک ساعتی با هم حرف میزنیم و نقشه میریزیم و خیالبافی های شیرین داریم. قبل از خواب همدیگر را قلقلک میدهیم و کشتی میگیریم. به شوخی بالش و پتوی همدیگر را میدزدیم. زندگی ما پر از شادیها کوچک و شیرین است.
ما با هم تفاوت داریم، ولی به سطح پذیرش رسیدیم. قبول داریم که با هم تفاوت داریم، نه اختلافات خانمان برانگیز. قرار نیست زن و شوهر کاملاً شبیه به هم باشند و ما نباید تلاش کنیم همسرمان را تغییر بدهیم.
من و همسرم یکسری رفتارهای نادرست داشتیم که بیشتر آنها را رفع کردهایم. راه درازی رفتیم. تلاش کردیم، سختی کشیدیم، و الان داریم ثمره شیرین زحمات خود را میچشیم. کاش از ابتدا درسهای زندگی مثل عسل و خداحافظ خشم را بلد بودیم، ولی بلد نبودیم. بلد نبودیم، ولی یاد گرفتیم. وقتی خاطرات یک روز تعطیلمان (برای مثال جمعه 12 آبان) را مرور میکنم، غرق در شادی و سپاس میشوم. به خودم و همسرم افتخار میکنم که توانستیم به هماهنگی برسیم.
خاطره:
جمعه 12 آبان، من چای گذاشتم و با پنیر چدار، املتی جانانه درست کردم. همان موقع آقای شوشو از نانوایی نان بربری تازه خرید. جای شما خالی که صبحانهای شامل چای تازه دم، نان بربری داغ و املت پنیر خوردیم. بعد به تهران رفتیم و ملافه و حوله و تشک خوشخواب و دستگاه آبمیوه گیری خریدیم.
برای صرف ناهار به پارک ساعی رفتیم. ساندویچ مرغ آماده کرده بودم. گربهها دور ما جمع شده بودند. ده تایی بودند. من و آقای شوشو و گربهها دسته جمعی ناهار خوردیم. اتفاقاً همان موقع یک خانم دکتر عزیزی جلو آمد و خودش را معرفی کرد. گفت از خوانندههای سایت گیس گلابتون است. از ملاقات با ایشان خوشحال شدم، خانمی خوش اندام، خوشرو که شال حریر صورتی، چهره زیبایش را رنگ و رو داده بود.
شب، آقای شوشو آب هویج و آب سیب گرفت و دستگاه آبمیوه گیری را شست.
ممکن است از نظر شما، جمعه پیش پا افتادهای باشد: صبحانهای خوردیم، چند تا تلک پلک خریدیم، در پارک ساندویچ مرغ خوردیم، با گربهها بازی کردیم، شب آب میوه نوشیدیم. هیچ شاخ غولی شکسته نشد، هیچ هیجان نفس بری رخ نداد، ولی من و همسرم برای تجربه یک روز جمعه آرام، شیرین و پر از هماهنگی سالها زحمت کشیدیم. هروقت او داشت خارج میزد، من عاقلانه رفتار کردم. هروقت من بریدم، او تلاشش را بیشتر کرد.
دوست عزیز، اگر دنبال جنجالهای ازدواج هستید، اینجا دیگر چیزی پیدا نمیکنید. اگر از هماهنگی من و همسرم خوشحال هستید، بفرمایید و بخوانید. اگر میخواهید شما و همسرتان (یا همسر آیندهتان) در هماهنگی و صمیمیت و عشق باشید، پیشنهاد میکنم این سه محصول آموزشی را جدی بگیرید:
- زن، مرد، پول
- زندگی مثل عسل
- خداحافظ خشم
تهیه این سه محصول آموزشی، هزینه نیست، بلکه سرمایه گذاری است. سرمایه گذاری برای ازدواجی موفق و صمیمی. برای تجربه عمیق شادی و عشق و پروردن فرزندانی سالم از نظر روحی. ما ایرانیها در مورد ازدواج آموزش ندیدهایم. دوران زندگی سنتی گذشته. ما وارد دوره مدرن شدیم، ولی هنوز نمیدانیم چگونه ازدواج مدرن را مدیریت کنیم. این سؤال را بخوانید:
با تشکر از راهنماییهای مفید شما، سؤال من اینکه در ایران روابط تعریف شده بین زن و شوهر یک رابطه رئیس و مرووسی است، نه یک رابطه دو طرف بالغانه و برد-برد برای هر دو طرف، و ازدواج در ایران فقط برای مردان مفید است، چگونه میتواند ازدواج در ایران برای خانمها مفید باشد؟
میبینید یک خانم ایرانی در مورد ازدواج چطوری فکر میکند؟ رابطه رئیس و مرئوسی... ما نمیدانیم چگونه ازدواج خود را با موفقیت مدیریت کنیم. پاسخ من به این خانم عزیز این است:
خدا نکند رابطه زن و شوهر، رابطه رئیس مرئوسی باشد. رابطه زن و شوهر، رابطهای برابر و بر پایه محبت است. تعریفی که شما از ازدواج دارید، تعریفی است که از خانواده خود کسب کردهاید. لطفاً تا وقتی این باور را تغییر ندادهاید، ازدواج نکنید، زیرا به دردسر خواهید افتاد. چشمها را بشوریم و فرهنگمان را عوض کنیم. این حرفها برای کشور عزیزمان، خیلی قدیمی شده است. چطور است ما هم نو بشویم؟ به همین دلیل تکرار میکنم این سه محصول آموزشی را جدی بگیرید:
- زن، مرد، پول
- زندگی مثل عسل
- خداحافظ خشم
مشابه این سه محصول آموزشی در ایران وجود ندارد. آموزشهای خارجی هم برای فرهنگ ما مفید نیست.