سلام،من ۲۹ سالمه،شوهرم بسیار عصبی و بددهنه،حتی رفتارهای خیلی ناشایستی با مادرش و من داره،راستش بر اساس صحبتهای دکتر … که من بهش گوش کردم ما باید جدا شیم، نمیدونم واقعاً چیکار کنم،محصول خداحافظ خشم و بگیرم و من و همسرم به هم یک سال فرصت بدیم یا اینکه طبق نظر دکتر … بین بد بدتر بد رو انتخاب کنیم؟
متشکرم مرا طرف مشورت خود قرار دادید. باعث افتخار من است.
دکتر ... مورد احترام من است، ولی من با بسیاری از نظرات ایشان موافق نیستم. (از قصد نام ایشان را ذکر نکردم) یکی همین نظر ایشان که چپ و راست طلاق را تجویز میفرمایند. طلاق یک آسیب اجتماعی است. طلاق به زن و شوهر و فرزندانشان و اجتماع صدمه می زند. طلاق مکروه است. به نظر من تا جایی که ممکن است باید از طلاق اجتناب کرد.
من به طور کلی با طلاق موافق نیستم، مگر در سه شرایط زیر:
- 1-شوهری که کتک می زند
- 2-شوهری که مدام خیانت میکند
- 3-شوهر معتاد
درباره سه مورد بالا هم به نظر من لازم نیست فوری طلاق بگیرید، بلکه پیشنهاد میکنم با آرامش به همسرتان بگویید او را دوست دارید، ولی با رفتاری که دارد نمیتوانید با او زندگی کنید. به او شش ماه مهلت بدهید تا رفتارش را تغییر بدهد. در این شش ماه نباید با همسرتان زیر سقف زندگی کنید. ولی اگر به شما تلفن میکند، با او حرف بزنید. اگر از شما دعوت میکند هفتهای یک بار با هم بیرون بروید. حتی گاهی اوقات رابطه جنسی داشته باشید، ولی نه در خانه، بلکه در هتل. او باید بداند تا وقتی رفتارش را اصلاح نکند، شما با او زیر یک سقف زندگی نخواهید کرد. شاید یکی دو بار با هم مسافرت هم بروید. با او خوش رفتار و ملایم باشید و از او حمایت کنید تا بتواند خود را تغییر بدهد.
اگر همسرتان حاضر است تغییر کند باید پیش مشاور برود و این شش ماه تحت نظر مشاور باشد. شما باید نام مشاور را بدانید. چند بار با مشاور حضوری ملاقات کنید و مطمئن شوید همسرتان تحت درمان قرار دارد. اگر مشاور لازم میداند شما هم تحت مشاوره قرار بگیرید.
پس از شش ماه اگر براستی همسرتان پیش مشاور رفته و مشاور از پیشرفت او راضی است، به خانه برگردید. در غیر این صورت طلاق بگیرید.
شما وقتی میتوانید موارد ذکر شده در بالا را اجرا کنید که از نظر مالی مستقل باشید. نباید سربار خانوادهتان باشید، وگرنه فشار اقتصادی و دخالتهای نامناسب خانواده، شما را تحت استرس قرار میدهد. شما باید خانم خودتان باشید تا بتوانید با ذهنی آرام و مستقل تصمیم درستی برای آینده خود بگیرید.
در موارد دیگر، مثل عصبی بودن، بددهن بودن، خسیس بودن، کم محبت بودن، بچه ننه بودن، رفیق باز بودن و ... به نظر من طلاق گزینه خوبی نیست، زیرا طلاق به دو دلیل اتفاق می افتد:
یک) ما آدم بدرفتار و بیمار را به همسری انتخاب کردهایم. سؤال پیش میآید چرا انتخاب کردهایم؟ چه گرایشی در ما وجود دارد که با یک مرد دچار اختلال شخصیت و بیمار روانی ازدواج میکنیم؟ اگر پاسخ این سؤال را ندانیم، ممکن است در روابط بعدی یا ازدواج بعدی باز هم یک مرد عوضی را انتخاب کنیم. راستی... در ایران از هر 5 مرد مطلقه 4 نفر آنها مجدداً ازدواج میکنند، ولی از هر 5 زن مطلقه فقط یکی ازدواج میکند. یعنی مردهای مطلقه شانس بیشتری برای ازدواج مجدد دارند، ولی شانس ازدواج مجدد خانمهای مطلقه کمتر است. (این آمار رسمی نیست، بلکه آمار سردستی است که متولیان ازدواج و طلاق بر اساس تجربه ذکر می کنند)
دو) همسرمان مرد بدی نیست، ولی ما (زن و مرد) همسرداری نمیدانیم و نمیتوانیم به تفاهم برسیم. همسرداری مثل شنا کردن در دریاست. دریا گاهی آرام است و گاهی توفانی. اگر شنا بلد باشیم در دریا غرق نمیشویم، ولی اگر شنا بلد نباشیم، در آب عمیق و دریای توفانی گرفتار میشویم. وقتی خود را با زحمت و نیمهنفس به ساحل میرسانیم، به خود میگوییم: «چه دریا بدی بود. دفعه بد دریای خوبی پیدا میکنم!» درحالیکه اشکال از دریا نیست، اشکال از خود ماست. ما (زن و مرد) نمیدانیم چگونه با همسرمان رفتار کنیم، چگونه محبت کنیم، چگونه استرس و خشم و ناکامی را مدیریت کنیم، و یا چگونه روابط جنسی را گرم و هیجانانگیز نگهداریم. تا وقتی این مطالب را یاد نگیریم، صد بار هم ازدواج کنیم به طلاق منجر خواهد شد. به همین دلیل من متعقدم برای طلاق گرفتن عجله نکنید. ازدواج بهترین کلاس درس زندگی است، پس درسهای رشد شخصی را بیاموزید و رشد کنید.
دوست عزیز و دوست داشتنی! پیشنهاد میکنم شما خداحافظ خشم را تمرین کنید. در دوره زندگی مثل عسل ثبت نام کنید. یک سال همه انرژی خود را صرف تعلیم خودتان بکنید. سپس برای ازدواجتان تصمیم بگیرید. راستی... خداحافظ خشم را برای خودتان بگیرید و نه برای همسرتان. بیشتر مشکلات رفتاری شما و همسرتان با این دو محصول آموزشی برطرف خواهد شد و انشاالله میتوانید زندگی شیرینی در کنار همسرتان داشته باشید.
البته شما میتوانید به مشاور روانشناس مراجعه کنید. در واقع، یک مشاور خوب همین دو مطلب (همسرداری و مدیریت خشم) را به شما آموزش خواهد داد، ولی هزینهاش خیلی خیلی خیلی بیشتر است و ممکن است همسرتان حاضر نشود پیش مشاور بیاید. بنابراین پیشنهاد میکنم این دو محصول آموزشی را تهیه کنید، خود را آموزش دهید، آنگاه اگر لازم بود پیش مشاور هم بروید. مطمئن باشید، وقتی شما تغییر کنید، همسرتان هم تغییر خواهد کرد. به شما قول میدهم.
این نظر خصوصی یکی از شما عزیزان است
خانم دکتر عزیز
من ۷ سال درگیر این موضوع بودم و الان مطمئنم که میخوام طلاق بگیرم و اقدام کرده ام.
به نظرم نسخه واحدی برای همه کیس ها وجود نداره. طلاق با شرایط مشابه ممکنه برای من خوب باشه و برای دیگری فاجعه. اینکه ما چطور خوشحالیم و خواسته هامون از زندگی چیه، بسیار روی تصمیمی که میگیریم تاثیر گذاره.
من میخوام طلاق بگیرم چون بعد از مدتی متوجه شدم زیر بنای فکر و خواسته های ما متفاوته و همسرم انچه که اظهار میکنه و نشون میده نیست. دروغگویی، ناتوانی در کنترل خشم، عدم توانایی در مدیریت روابط خانوادگی و دوستی، ناتوانی در حل و فصل مسایل مالی و خریدهای بزرگ، ایجاد احساس نا امنی در من، مقصر دانستن دیگران در مشکلات، دهن بینی و سایر مسایل اخلاقی به شدت من رو دلزده کرد. من عاشق همسرم بودم ولی در ازدواجم بسیار غمگینم. مشاوره های مکرر کمکی نکرد. به نظرم اگر کسی نخواهد تغیر کند یا برای مقصر نشان دادن دیگران به مشاور مراجعه کند، فایده نخواهد برد.
من به هیچ وجه منکر مشکلات خودم که در انتخاب این ادم و تحمل ۷ ساله این زندگی و توهین ها بوده نمیشوم. منکر رفتارهای اشتباه خودم هم نیستم.
اما مسئله اینه که مسائل کوچک کم کم باعث مسائل بزرگی مثل خشونت و خیانت شد( چیزی که من در مورد همسرم به سختی باور کردم. ان هم با دیدن اسناد معتبر)
برداشت من از زندگی شخصیم این است که ادامه یک رابطه بیمار آسیبهای بیشتری از جدایی برای من خواهد داشت. چنانچه اواحر احساس میکردم و میدیدم که تعادل رفتاری من در اثر خشم های انبار شده به هم خورده است.
من در این رابطه هر چه سعی کردم اصلاح کنم و بهتر شود، با مسایل و مشکلات تازه تری مواجه شدم.
البته این را هم بگویم شرایط بعد از طلاق آسان نیست. من یکی از دلایل صبر کردنم بهبود وضعیت مالی ام بود. راه طلاق دشوار است و اگر صرفا در اثر نا آگاهی و خشم ناگهانی صورت گیرد از چاله در آمدن و در چاه افتادن است.
بهتر است به خودمان و زندگیمان فرصت دهیم. مشکلات و مسایلی که ما را به این زندگی کشانده حل کنیم. از نظر روحی قوی تر و سالم تر باشیم تا تصمیم درست بگیریم و البته عواقب تصمیم را هم بپذیریم.
معایب زندگی مشترک من بیش از منافعش بود و مانعی بود برای انچه از زندگی میخواهم. به همین خاطر ترجیح میدهم طلاق بگیرم. اشتباهاتم را می پذیرم. اشتباهم در انتخاب و مشکلات شخصی ام را انکار نمیکنم. خودم و همسرم را بخشیده ام و میخواهم جدا شوم. کاش همسرم هم می پذیرفت بدون توهین و جنجال طلاق بگیریم...
متشکرم از شما
این نظر شخصی من است.
بیایید همگی برای خوشبختی و شادکامی این عزیز دعا کنیم. بله! هزینه بعضی ازدواجها خیلی زیاد است.