جان گری، نویسنده کتاب زنان ونوسی مردان مریخی، تفاوت های بنیادی زن و مرد را بررسی کرده است و در کتاب معروف خود، این تفاوتها را بیان کرده است. این کتاب در سراسر دنیا کتاب مرجع آموزش روابط زناشویی است. حتم دارم همه شما در مورد آن شنیده اید یا شاید بارها آن را خوانده باشید. شاید بارها آرزو کرده اید ایکاش مردها هم این کتاب را می خواندند!
این کتاب باعث شد همه ما متوجه بشویم که در قرن بیست و یکم، دیگر لازم نیست دنبال اثبات این مسئله باشیم که زنها می توانند بخوبی مردها از عهده کارهای مردانه بربیایند. اگر خود من سالها پیش این موضوع ساده را می دانستم، عمرم را برای جراح شدن صرف نمی کردم و دنبال کاری می رفتم که بیشتر با خلقیاتم سازگاری دارد. بگذریم. داشتم می گفتم که لازم نیست که زنها رفتار مردانه در پیش بگیرند و لازم هم نیست از مردها انتظار داشته باشیم که زنانه فکر و رفتار کنند. مردی که زنانه رفتار می کند و زنانه فکر می کند و زنانه ارتباط برقرار می کند، به دل هیچ زنی نمی نشیند. حتی آنهایی که این مسائل را تبلیغ می کنند.
در قرن بیست و یکم اجازه می دهیم که زنها زن باشند و مردها مرد. از تفاوت های بین دو جنس لذت می بریم و قبول می کنیم که ما دو جنس مکمل و مقابل هستیم و نه دو جنس مخالف و متضاد. می پذیریم که مردها مریخی و زنها ونوسی هستند.
حتم دارم که بابارا دی آنجلیس معروف نویسنده "آیا تو آن گمشده ام هستی؟" را نیز می شناسید. کتاب بابارا در همه جای دنیا مرجع زوج درمانی است. روشی که او برای زوج درمانی پیشنهاد می کند از فرد شروع می شود و به فرد ختم می شود ولی نتیجه آن به زوج می رسد. به عبارت دیگر باربارا می گوید ریشه همه تضادها و اختلافات ما با همسرمان، درون خود ما وجود دارد. ما آدمی را به عنوان همسر جذب می کنیم که مطابق الگوهای دوره کودکی ماست. اکثر ما آرزو داریم زندگی متفاوت از والدین خود داشته باشیم، زیرا روش آنها را درست نمی دانیم. ولی ناخواسته همان زندگی دوران کودکی خود را بازسازی می کنیم. دوباره در همان تنش و درگیری های دوران کودکی خود گیر می کنیم. پس اگر می خواهیم زندگی زناشویی ایده آل خود را بسازیم، اول باید خود ما تغییر کنیم.
مطلب جالبی که در مورد زندگی شخصی این دو نفر وجود دارد این است که جان گری سابقه دو طلاق دارد و الان با همسر سومش زندگی می کند. حدس می زنید همسر دوم جان گری چه کسی بوده است؟ دکتر باربارا دی آنجلیس! بلــــــــــــــــــــــــــه!
این دو نفر را تکریم می کنم. زیرا وقایع تلخ زندگی خود را به صورت تجربه آموزنده برای همه مردم دنیا در آوردند. هم خودشان به شهرت و پول رسیده اند و هم به کمک نوشته ها سخنرانی ها و کلاس های خود به میلیون ها نفر انسان کمک کرده اند تا زندگی بهتری بسازند. این دو نفر بجای این که مثل اکثر آدمها، دچار احساس گناه و سرخوردگی شوند، سینه شان را جلو داده و اعلام کرده اند: "من مرتکب اشتباهاتی شده ام. آنها را می پذیرم. از اشتباهات خود درس گرفته ام. دیگر آنها را تکرار نمی کنم و هر روز کارهای درست انجام می دهم." حالا این دو نفر استاد استادها شده اند. این دو نفر که سابقه شکست های متعدد زناشویی داشته اند، استاد روابط زن و مرد شده اند.
زنده باد آدم هایی که از اشتباهات خود تجربه می آموزند و از اشتباهات خود، نردبانی برای بالا رفتن از دیوار ترقی می سازند.