الفبای زناشویی: منظومه زناشویی-3

سلام گيسوي عزيزم.اين پست واقعا آموزنده بود.ديروز کتابت به دستم رسيد.واقعا فوق العادست.چيزايي که هيچ کي بهم نگفته بود دارم تو اين کتاب ياد مي گيرم.واقعا ممنون عزيزم.۲ تا سوال واسم پيش اومد.نم قبلا ليست مشخصات همسر دلخواهمو نوشتم.آيا لازم دوباره بنويسم؟و اين که اون جشني که با سه تا از دختر هاي مجرد بايد باشه ميتونم تنهايي برگزار کنم؟چون انرژي دوستام تو اين زمينه خيلي منفييه.مرسي عزيزم:-*

سلام خوبي ؟
گيس گلابتون عزيزم اگه مثلا من براي خواهرم خيلي كارها انجام داده ام و الان او متاهل است از او درخواست ميكنم ميتواند با من به خريد بيايد و او بگويد نه شوهرم اجازه نميدهد ايا اين درست است؟
منظورم اينه اگه كسي ازدواج كرد بايد محبتهاي بقيه يادش بره و فقط بگه هر چي شوهرم ميگه من بدون اجازه اون جايي نميرم؟ ايا بايد با همه خواهر و برادرها قطع رابطه كنه چن شوهرش دوس نداره؟ ايا با همه اقوام و دوستاي شوهر در ارتباط باشه با دوستاشو خانواده خودش نه؟ درسته ؟

سلام .اگه علاقه از بین رفته باشه .چیکار باید کرد.من مدتیه حس میکنم دیگه از زندگی لذتی نمی برم و به شوهرم علاقه ندارم .تو رو خدا کمکم کنید .دارم داغون میشم ...

سلام
همین امروز اتفاقی از تو یه وبلاگ با اینجا آشنا شدم وانقدر برام گیرا بوده که از صبح فقط نشستم پای مطالبتون:)
خیلی برام جالب بود مطالبی که گفتید اپیدمیه!چون تا الان فکر میکردم فقط همسر من با خود من این مشکلاتو داریم:))
مرسی بابت همه چی!

سلام.خانم دکتر بی صبرانه منتظر پاسختون هستم ...خیلی برام اهمیت داره ...ممنون میشم اگر لطف بفرمایید.با تشکر

البته اون سوالی که حذف کردی نبوده . یه سوال در هفته قبل بوده

پست الفبای زناشوئی 2 . و بعضی پستهای دیگه و پست های دیگه که یادم رفته کدوم بوده

سلام گیس گلابتون عزیز
من اولین بار توسط دوستم با شما اشنا شدم واز این بابت بسیار خوشبختم،مطالب شما خیلی جالب واموزنده است. اگر انها را مثالهایی بشکل داستان تعریف کنید فکر میکنم فهمیدن و عمق تاثیرش خیلی بیشتر باشه .سپاسگزارم.

قسم میخورم تو فرشته ای ...
مرسی که جوابمو دادی .من مدتیه با سایت شما اشنا شدم بع جرات میتونم بگم روحیه من از این رو به اون رو شده ..دیروز بعد از پیامی که به شما دادم .همش تو سایت شما بودم .و یه قلم و کاغذ برداشتم و راه کارهای درست رو یاداشت کردم .امروز خیلی خوبم .خدایا شکرت .مرسی فرشته مهربونی گیس گلابتون عزیز. کاشکی میتونستم از نزدیک شما رو ببینم .

عزیزم. من در پستهای قبلی سوال پرسیده بودم ولی هر طور صلاح میدانی . چونمن هر روز به اون پست خاص میروم ببینم ایا جواب مرا داده ای یا نه.
ممنون

سلام گیس گلاب جان فقط تا ارسال پست جدید به سوالات همون پست جواب میدی و بعد که بگذره سوالات مرتبط به پستهای قبلی جواب نمیدی؟

ممنونم كه جواب دادين اما ميدونم وقت محدود اما ببينم وقت من چي منم وقتم محدود بود اما تا ميتونستم براش وقت گذاشتم هزينه كردم حالا ايا كسي كه ازدواج كرده ديگه بايد براي ديگرون ارزش قائل نشه بايد بچسبه به شوهرش و هر چي اون ميگه گوش كنه به نظر من منطقي نيست و يكم خودخواهانه است چن هركسي بايد جواب محبتهايي كه بهش ميشه رو يه جوري جواب بده نميشه من هروقت اونا گفتن رفتم و وقت گذاشتم اما حالا اونا بگن وقت ندارن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

کاملا موافقم
مثلا مادر من از زمانی که ما فهمیده شدیم بجای اینکه اول غذا رو برای بابا بکشه اول برا بچه هاش میکشه عملا هیچ احترامی برا هم قائل نیستن و از وقتی که من به این بی احترامی پی بردم به مامانم میگم مادر من شما اول باید به شوهرت احترام بگذاری و اونو مقدم بر ما بدونی تا مام یاد بگیریم جایگاه پدر کجاست و احترامش واجبه
ولی کو گوش شنوا
خشت اول ار نهد معمار کج جریان همین رفتارای مامان منه

عالییییییییییییییییییییییییییی بود.هر چی بگم کم گفتم که چقدر لذت بردم.خانم دکتر عزیز باورتون میشه چند بار جملاتتون رو خوندم و در ذهنم مرور کردم ...دقیقا ریشه مشکلات زن و شوهرای ایرانی همینجاس.حداقل اینکه ریشه مشکل من با همسرم داره برام اشکار میشه ...مرسی .نمیدونم با چه زبونی تشکر کنم .فقط لطفا ادامه بدید ...خیلی به این مطالب نیازمندم.عین یک مسکنه علاوه بر تلنگری که میده ...هزاران بار ممنونم .امیدوارم بتونم مطالب شما رو مو به مو اجرا کنم و منم طعم خوشبختی رو بچشم.همیشه چالشم و دغدغه ذهنیم این بوده که بالاخره همسرم یا پدر و مادر و خواهرانم.کدوم در اولویت هستن.گفته بودم خدمتتون که من بی نهایت خانواده دوستم و رابطه عاطفی عمیقی با خواهرانم و پدرو مادرم که ازمن دورند و در شهر دیگری زندگی میکنند دارم و همین مسایل سبب جبهه گرفتن همسرم و حسادت ایشون شده هر چند که می دونه من براش از هیچ کاری کوتاهی نکردم و همیشه در زندگی زناشویی پشتت بودم هم از لحاظ مالی ساپورتش کردم و هم عاطفی اما همیشه اظهار کرده که من وقتی در جمع فامیل خودم هستم به او توجهی ندارم .خوب مسلما من که بعد از هر سه چهار ماه یکبار امکان دیدار فامیلم رو دارم ایا به نظر شما رفتار من درست نیست یا انتظار همسرم بالاست.من که تمام مدت در خدمت همسرم هستم و حالا که فرصت پیش میاد برای دیدار به نظرتون باید مدام بچسبم به همسرم.حتی نمی تونم یک دل سیر بشینم با خواهرانم و مادرم گپ بزنم .چون همسرم ناراحت میشن و به اصطلاح در لاک خودشون میرن و اونوقت به فامیل من هم که حساس هستن به این مسائل توجههی نشون نمیده و به اصطلاح تو جمعشون شرکت نمی کنه و باهاشون نمیجوشه و ساکت میشه ...امیدوارم بتونم منم رفتارم رو اصلاح کنم اگر تقصیر از من هم بوده.مممنون میشم راهنمایی بفرمایید...امیدوارم جواب سوالاتم رو بتونم تو این منظومه ها پیدا کنم و ذهن اشفته رو به ساحل نجات برسونم چراکه خیلی خسته و اشفته اس ذهنم.ببخشید زیاد صحبت کردم.با تشکر فراوان