یکی از خوانندگان سایت سوالی پرسیده است که من از خواندن آن غمگین شدم. من "الفبای زناشویی" را برای پیشگیری و حل همین مشکلات نوشته ام. ولی می بینم هنوز پیامم در قلب شما نفوذ نکرده است. تا چندی پیش زنها از بعضی مردهای مسبتد و زورگو و خسیس که آنها را در زندان خانه ها حبس کرده اند، شکایت داشتند. این روزها زنها از بعضی مردهای تنبل و بی مسئولیت که بار زندگی خانوادگی و مالی را روی دوش زن می اندازند، می نالند.
سوال این است:
شوهرم تصمیم گرفته در آزمون دکترا شرکت کند. به همین علت همه بار زندگی به دوش من افتاده است: اداره کردن شرکت مشترک من و همسرم، چرخاندن خانه، تامین هزینه ها، همه و همه بر عهده من است. البته همسرم از دید و بازدید با مادر و دوستانش کم نگذاشته است. فقط از انجام کار خودداری می کند. عاجز شده ام.
همسرتان تصمیم گرفته است ادامه تحصیل بدهد. این تصمیم خوبی است چون تصمیم به پیشرفت، تصمیم خوبی است. ولی شوهرتان به جای این که مثل یک مرد بالغ رفتار کند، راه و روش نوجوانان را در پیش گرفته است.
یک مرد بالغ و فهمیده هنگامی که تصمیم ادامه تحصیل می گیرد، ابتدا با همسرش هماهنگ میکند و رضایت او را جلب می کند. او همسرش را توجیه می کند که ادامه تحصیل به نفع خانواده است. وقتی زن توجیه بشود، حاضر است در دوران تحصیل مرد، به زندگی جمع و جورتری بسازد و قناعت پیشه کند. زیرا امیدوار است پس از مدتی سطح زندگی شان از نظر مالی و اجتماعی بالاتر برود.
در قدم بعدی زن و مرد پس اندازی کنار می گذارند تا دوران تحصیل مرد، دچار اضطراب و درماندگی نشوند. پس از این که پس انداز به حد قابل قبولی رسید، مرد ادامه تحصیل را شروع می کند.
مرد حتما باید زمانی را برای مراقبت از همسر و خانواده اش در نظر بگیرد، ولو زمانی کوتاه. تفریح و خستگی در کردنش باید در کنار زن و بچه باشد. از تفریحات مردانه خود، صرف نظر کند. قرار نیست همه برای او فداکاری کنند و فرم زندگی خود را تغییر دهند، ولی خود او دست به ترکیب زندگی اش نزند و هرجور خوش است وقت بگذراند.
ولی یک نوجوان فقط درس می خواند. کاری به هزینه تحصیلش ندارد. کاری به زحمتی که به گردن دیگران است، ندارد. وقتی از درس خواندن خسته می شود، قدری با دوستانش خوش می گذراند تا خستگی اش برطرف شود. این روش همان روشی که شوهر شما در پیش گرفته است.
می دانید چه کسی این وضعیت را بوجود آورده است؟
شما!
شما آنقدر برای شوهرتان مادری کرده اید که او بکلی فراموش کرده یک مرد بالغ است و دارد مثل یک نوجوان بی مسئولیت رفتار میکند. می خواهید چند سال آینده شما را پیش بینی کنم؟ او دکترا قبول می شود. در محیط آکادمیک پیشرفت میکند. هر روز جوان تر و شاداب تر می شود، زیرا رویاهایش را برآورده کرده است. ولی شما به یک پیرزن غرغرو و فرسوده تبدیل خواهید شد. شاید آن زمان مجبور شوید با یک خانم دکتر جوان بر سر شوهرتان رقابت بکنید. چون چندی بعد کسی یادش نمی ماند که این مدت تو پول درآوردید و از همه چیز مراقبت کردید. فقط می بینند که یک زن بداخلاق زندگی را غیرقابل تحمل کرده است.
راه حل شما این است:
بدون جارو جنجال از انجام کارها خودداری کنید.
تاکید می کنم که دعوا نکنید!
موعظه نکنید!
تهدید نکنید!
خوشرو و خوش اخلاق باشید!
ولی خودتان را به بی خیالی بزنید و بیش از توانتان کار انجام ندهید.
حاضر باشید که با زندگی جمع و جورتری سرکنید تا هزینه های تان کمتر بشود و با پس اندازتان بتوانید این دوره را سر کنید. اگر هیچ پس اندازی ندارید، لازم است شوهرتان به خودش بیاید و شرکت در آزمون دکترا را به شرایط و زمان مناسب تری موکول کند.
آسان نیست. می دانم. چون شوهرتان عادت کرده شما کارهایش را انجام بدهید. شما هم عادت دارید از دیگران زیادی حمایت کنید. پس انجام توصیه های من کار آسانی نیست.
من می گویم که زنان توانا و مستقل باشند، ولی نمی خواهم همسرشان را به جوجه ای بی مسئولیت تبدیل کنند و خودشان مورد بهره کشی قرار بگیرند. پیوستگی زن و مرد با وابستگی متفاوت است. مستقل بودن یک زن با زیر بار زندگی له شدن هم فرق می کند. نه از این ور بوم بیفتیم و نه از آن ور بوم.