خواننده های قدیمی این سایت می دانند که من از صدای زنگ موبایل بدم می آمد. زیرا وقتی موبایل یک جراح به صدا درمی آید یعنی جان یک نفر در خطر است، کسی بشدت صدمه دیده یا درد زیادی دارد. زنگ خوردن موبایل یک جراح یعنی تصافی دلخراش یا حادثه ای شوم رخ داده است. پیشترها هربار موبایلم زنگ می خورد، می دانستم خبربدی به گوشم می رسد.
از وقتی مرتب اعلام می کنم: "منتظر خبرهای خوب شما هستم." و هر بار موبایلم را نگاه می کنم، به خود می گویم: "ازت متشکرم که مرتب خبرهای خوب به من می رسانی. ممنونم که با هربار زنگ خوردن تو، پولی به حساب بانکی ام وارد می شود. سپاسگزارم که به صدا درآمدن تو یعنی من آدم موثر و مفیدی هستم و می توانم تاثیر مثبتی در زندگی آدمها داشته باشم." معنای زنگ خوردن موبایل برایم تغییر کرده است. با کمال تعجب، خبرهایی که به من می رسد هم مثبت و شاد شده است.
دیروز مسئول تحریریه مجله موفقیت، خانم روزبهانی به من تلفن کرد. یکی از آرزوهای من همکاری با مجله موفقیت بوده و هست. آن زمان که مجله موفقیت شروع به کار کرد، هیچکس از شاد بودن، موفق بودن و موثر بودن حرف نمی زد. روزگار تلخی بود. آقای حلت، بیانی تازه، نگاهی نو و حرفی جدید را به میان جامعه ایران آورد. برگزاری سمینارهای موفقیت با نظم و ترتیب، کارکنان مودب و محترم، پدیده ای نوظهور بود. آقای حلت با آن قد بلند، هیکل ستبر، لبخند همیشگی و صورت شاد وارد سمینار می شد. با صدای رسایش می پرسید:" حالتون چطوره؟" و جمع چند صد نفری ما یکصدا فریاد می زد: "عالیـــــــــــــــــــــــــــــــــــه!"
دیروز خانم روزبهانی با صدایی جوان و پرشور به من گفت وقتی کتاب
"ازدواج مثل آب خوردن آسان است!" به دستش رسیده، پیش خود فکر کرده "یک کتاب بدرد نخور
دیگر در مورد ازدواج!". چند صفحه اول آن را با بی میلی مطالعه کرده ولی دیگر نتوانسته کتاب را
زمین بگذارد و تا به انتها یک نفس آن را خوانده است. او گفت کمتر کتابی را
با این ولع مطالعه کرده است. پس از آن در مدت دو روز همه سایت مرا خوانده. شیوه بیان، طرز فکر و صداقت کلامم او را تکان داده است. او می گفت و می گفت و می گفت و پوست تن من از خوشی مور مور می شد. در قلبم حس خوبی می جوشید. از من خواست در مورد "خیانت" بنویسم. گفتم: "من در مورد تجربه هایم می نویسم. خوشبختانه چنین تجربه ای نداشتم. دوست دارم در مورد خوبی و خوشی و شادی بنویسم." به او گفتم که نوشتن، عشق من است. از خدایم است که در سراسر کشور مخاطب داشته باشم. ولی او باید دست مرا بگیرد و یادم بدهد. قرار است با مجله موفقیت همکاری کنم. خدایا سپاس برای همه آرزوهایی که برآورده می کنی.
خانم روزبهانی، از همه حرف های خوبت ممنونم. روزم را ساختی:)
پی نوشت: آن دختر کوچولو، کودک درون خودمه که داره به من گل می ده .