شهادت امام حسین (ع) را تسلیت می گویم. همه در مورد فلسفه شهادت امام و تشیع و مبارزه با ظلم می گویند و می نویسند. من دلم می خواهد در مورد تک تک سنبل های عزاداری امام تاسوعا و عاشورا بنویسم. دلم می خواهد برای شما بگویم که اگر این مراسم بدرستی و با صفای دل اجرا شود، همین دو روز می تواند برای یک سال آینده چهار عنصر آب، آتش، باد و خاک را در وجود شما تنظیم کند. شاید یک وقتی نوشتم.
آیا کسی از مردم شوشتر این وبسایت را می خواند؟
زیباترین مراسم تاسوعا عاشورایی که در ایران وجود داشت، مال شوشتر بود. نمی دانم هنوز با همان ابهت چهل سال قبل اجرا می شود یا خیر. آن روزها توریست ها از آن سر دنیا برای تماشا و فیلمبرداری از مراسم عزاداری شوشتر می آمدند. رقص زار، تعزیه...کولاک بود.
یادم می آید که شش ساله بودم. اوریون گرفته بودم. می گفتند که نباید راه بروم، وگرنه عقیم می شوم. خبر نداشتند که... بگذریم. تمام مراسم عاشورا را بر دوش پدربزرگ قدبلندم نشسته بودم. روی پشت بام ایستاده بودیم و مراسم باشکوه رژه لشکر امام حسین و شمر را تماشا می کردیم. بعد شمر و امام حسین با هم جنگیدند. سوار بر اسب، یکی سراپا سبزپوش و دیگر سراپا سرخپوش. زنهایی که در کجاوه روی شتر نشسته بودند. دو طفلان مسلم که به جای دو تا، دویست تایی بودند. به نظر می آمد همه مردم شهر در نمایش تعزیه شرکت دارند. عجب باشکوه بود.
مراسم بوشهر را هم دیدم. رقص زار بی نظیری در آنجا اجرا می شود. ولی تعزیه نداشت. رقص زار، رقص نیست ها ... عزاداری با دلخراش ترین شیوه ممکن است. یعنی کافی است چند لحظه رقص زار را ببینی و تا صبح زار بزنی...
مراسم ابیانه که نخل را خانه به خانه می گردانند، هم خیلی زیباست. دیگر توریست ها را به ابیانه راه نمی دهند. حق دارند، بنده خداها.
پی نوشت: از نظرات عالی شما در مورد پست پیش تشکر می کنم. خیلی کمک کننده بودند. امشب وقت نمی کنم که همه کامنتها را بررسی و تایید کنم. ظرف سه روز آینده این کار را انجام می دهم. باز هم از حضور فعال شما در این سایت سپاسگزاری می کنم.