فقط در کار موفقم، ولی در رابطه شکست خورده ام

سلام گیس گلابتون عزیزم در نوشته شما یک ابهام وجود دارد نوشتی که خانم ها باید در منزل رییس و خانم معلم نباشند این دوست عزیز که هنوز ازدواج نکرده که در خانه رییس باشد می گوید در همان مرحله خواستگاری و اشنایی این اتفاق می افتد یعنی اقایان به نوعی بیش داوری می کنند طبیغی است که یک خانم در محل کارش جدی باشد ولی خواستگاران این دوست عزیز که او را در محل کار ندیده اند در هر صورت من فکر می کنم موضوع به این سادگی نبست مشکل چیز دیگری است

من هم موافقم ، چون دوستانی با این خوصوصیات دارم که خیلی خوبند ولی به خاطر شغلشان منم منم میکنند و همه را فراری میدهند. یا مجرد می مانند ویا ببخشید ادم تو سری خوری گیرشان می اید که چشم بسته تاییدشان میکنند که خودم به عینه دیده ام و هیچ لذتی از این وصلت نمی برند و شو هرانشان را بی عرضه خطاب میکنند. بلاخره ،هیچ مرد و هیچ زنی همسری که فقط چشم چشم ورد زبانشان باشد دوست ندارد حتی اگر همسرشان دکتری فلان و کار فلان داشته باشد.

من آخرش نفهمیدم طبق نوشته های قبلی شما و فورمول جام و خطوط 3 و 4 و 5 پاسخ شما به این دوست عزیز، تحصیلات مهم است اثر مثبتی دارد یا خیر؟
به نظر میاد این فومول در گذر زمان تغییر کرده باشه.

کاشکی یکم بیشتر درباره جذابیت زنونه صحبت می کردین ...

من در استانه ازدواج هستم خیلی دوست دارم از این چیزا یاد بگیرم

گیس گلابتون عزیز سلام
آخه چطور میشه در محیطِ کار که آقایون هم حضور دارن جذابیتِ زنانه داشت؟ چطور میشه به یه مرد نشون داد که من تویِ خونه تبدیل میشم به یک زنِ تمام عیار نه یک رئیس؟ تویِ جامعۀ ما که دختر و پسر فقط با صحبت کردن میتونن از هم شناخت پیدا کنن چطور جذابیت های زنانه مان را به مردانی مجرد اطراف نشان دهیم! من هم دقیقا مشکلِ این خانم رو دارم و 34 سالمه با این تفاوت که من کیسِ مناسبی هم دور و برم نیست و مدتهاست حتی خواستگارِ معمولی هم نداشته ام چه برسد به خواستگار مناسب! استاد دانشگاه هستم ولی تنها!! مرسی بابت وقتی که میذارین خانم دکتر عزیز و دوست داشتنی...

سلام گیس گلابتون جان.من همیشه تمرین های هفته به هفته زندگی مثل عسل رو میخونم و خیلی دوست دارم و به خاطر زحمتی که میکشید و وقتی که میذارید ازتون تشکر میکنم.

در ادامه ، من فكر مي كنم شما در معرفي خودت زياد روي شغلت تاكيد مي كني . بنظرم بهتره راجع به علاقمندي ها و تفريحات ي ديگه ت صحبت كني (چون طرف احتمالا شغلت رو مي دونه) يا در ادامه خودش مي پرسه ..... اينجوري مي فهمه كه همه زندگي تو شغلت نيست

دوست عزیزم
منم موقعیت شغلیم مشابه تو هست.جدیت در کارم شرط اساسیه.تا اینکه یکسال پیش با پسری آشنا شدم و یه رابطه دوستانه سالم با همدیگه داریم. ارتباط با جنس مخالف ناخودآگاه باعث بوجود آمدن تغییرات رفتاری در من شد که بعد از شش ماه از زبون خیلی ها که خبر از رابطه دوستانه ما نداشتند اینو شنیدم(مثلا تو جمع خودشون گفته بودن که فلانی چقدر عوض شده. نکنه ازدواج کرده؟).
اینجا بود که به این نتیجه رسیدم که داشتن یه رابطه سالم و صمیمی با جنس مخالف چقدر به رشد شخصیت آدم و برگردوندن ظرافتای زنانه ،میتونه کمک کنه .
عزیزم مطمئنم که اینقدر پخته و عاقل هستی که منظور منو درک میکنی. من و تو هیچ وقت از برقراری چنین روابطی دنبال دستاوردهای سطحی و زودگذر نیستیم.

گلي جان اگر امكان داره در مورد همين جذابيت و صفات زنانه بيشتر بنويس.گاهي نميدونيم چطور رفتار كنيم

سلام
من هم در همین شرایط هستم ، اما زمانی که می خواهیم جذابیت زنانه را بالا ببریم فقط به عنوان دوستی سراغمان می آیند چون فکر می کنند آنقدر نیاز داریم که به دوستی هم رضایت خواهیم داد

سلام گیسو جون/ ممنونم که به سوالام جواب نمیدین/ راستی اورانوس جون کیه؟/

راستی پیام به روز شدن سایت به ایمیلم نمیرسه
چند روز اول میرسید ولی قطع شد

من پیشنهاد میکنم یه جایی در این سایت برای معرفی این دوستان در نظر بگیرید
برادر من سه ساله مدام داره میره خواستگاری و هنوز هیچ کدوم جور نشده
شاید خیلی ها این شرایط را داشته باشند و بخواهند دنبال همسر مناسب بگردند
میدانم اینجا سایت همسر یابی نیست و شاید این پیشنهاد مناسب نباشه...
کاش یه کتاب هم برای مردها می نوشتید...

ممنون از پی نوشت

چقدر عالی جواب دادین!!تقصیر گردن مردان نندازه
فکرکنم این خانوم مثل من آرتمیس وآتنا بالایی داره😅انرژی پرسفونه به زندگیتون دعوت کنید!
من صادقانه نگاه کردم پذیرفتم اشتباه از منه !آخه نمیشه همه مردها مشکل داشته باشن وفقط من خوب باشم!دوم مردهایی که جذب میکردم وهزار اشکال ازشون میگرفتم در تمرینات نیمه تاریک وجود فهمیدم دقیقا مشابه من وهم انرژی من بودن!!من خودم نپذیرفتم و پس اونها پس میزدم

خیلی جالبه...من 27 سالمه و همین مشکل رو دارم، من الان فهمیدم ایراد کار کجاست...

سلام گیس گلابتون من سوالی داشتم
تراژدی من در رابطه عاطفی این که با مردی رابطه دارم که الویتش نیستم بعد بهم خیاتت میشه من رها میکنم و میرم و اون آقا پسر تلاش زیادی میکنه برای برگردونن من!!😐تراژدی عجیبی ولی بارهااا تکرار شده
خیلیم قوی نمیدونم چطور تغییرش بدم فیلمهای هپی دیدم و ازدواج مثل آب خوردن انجام دادم!عجیب اینه طرز فکر من اینه دوستم میگه من بسیار مشکل پسند وریزبین هستم و اصلا به هیچ پسری فرصت نمیدم خودش ثابت کنه🤔 ول میکنی ومیری
میشه راهنماییم کنید

سلام بر گلابتون عزيز، ممنون از پاسخ شما. به روي چشم . توصيه هاتون رو مثه كتابتون به ديده منت ميپذيرم و به كار ميبندم . تغييرات مثبت رو دارم ميبينم انشاله هر چه زودتر توي زندگي همه دوستايي كه توي اين سايت هستن و نيستن ولي اين دغدغه رو توي زندگيشون مثه من دارند آثار مثبت رو مشاهده كنيم. پيش به سوي موفقيتها . زنده باد گلابتون با اين جبهه ايي كه راه انداخته. خداييش اگه نامزد رياست جمهوري بشين راي ميارين :)

جالبه، منم 35 ساله هستم و همین مشکل رو دارم. قبول دارم که تحصیلات مانع نیست چون خواستگارهای زیادی داشتم که تحصیلاتشون از من پایینتر بود، همه اول خیلی مشتاق هستن ولی بعد از مدتی تماسهاشون کم و کمرنگ میشه، دقیقا وقتی که من بهشون وابسته شدم. درنهایت هم من هستم که بهم میزنم چون از بی وفایی و دوریشون دلشکسته شدم و البته اونها هم مقاومتی نمی کنن.
مشکلی که من دارم اینه که مردهایی که تحصیلات و موقعیت شغلیشون پایینتره با وجود اینکه من اصلا علاقه ای ندارم در مورد مسائل شغلیم صحبت کنم و برعکس همیشه در باره مسائل دیگه مورد علاقه ام حرف میزنم دائم صحبت های کاری رو پیش میکشن و دائم وضعیت کاری منو مسخره می کنن یا به باد انتقاد میگیرن، دو سه ماه پیش یکیشون که با کلی اصرار حاضر شده بودم باهاش ملاقات کنم (چون 4 سال ازم کوچیکتر بود) همون جلسه دوم برگشت گفت شما هیات علمی ها بابت چی اینقدر حقوق می گیرید؟ چه گلی به سر مملکت میزنید؟ اینجور چیزاست که منو تو لاک دفاعی فرو میبره و نمی تونم ارتباطم رو با اون شخص حفظ کنم.

سلام خانم دکتر !. یه سوال داشتم ... یه زن جذاب با یه زن خوب چه فرق مهمی دارن؟؟؟

سلام دوست عزیزم خیلی وقت بود که به سایت محبوبم سر نزده بودم تا اینکه امروز وقت کردم و به سایت سر زدم و مشکل شما رو خوندم من هم دقیقا با مشکل شما مواجه بودم و با اینکه کتاب گیسوی عزیز رو خریده بودم بازم سراغش نمی رفتم تا اینکه دیگه خسته شدم و یه روز کتاب رو خوندم 2 بار پشت سر هم و دیدم اولین علت من ترس بود ترس از ازدواج نکردن ترس از انتخاب نشدن و دومی هم در یک مدار نبودن مرد مورد نظر من با خواستگارایی که میومدن چون ذهن من چیز دیگری بود ولی اجازه میدادم هر کسی که گاهی اوقات 180 درجه با سلیقه من متفاوت بودن بیان . اولین کاری که کردم با ترسم جنگیدم که ازوداج نکردن خیلی بهتر از ازدواجیه که با شکست مواجه بشه ( چون طعم وحشتناک یه ازدواج بد رو در سن 21 سالگی چشیدم ) دوم نترسیدن از پسندیده نشدن بود هر روز جلوی آیینه می رفتم و میگفتم تو فوق العاده ترین موجودی هستی که خدا آفریده و این رو حس می کردم با تمام وجود از خدا برای آفریدن خودم تشکر میکردم و اینطوری اعتماد به نفسم رو بالا بردم. طوری که سر آخرین خواستگار ( همسرم) چنان با اعتماد به نفس بودم که الان بهم میگه من میترسیدم که مورد پسندت واقع نشم در حالی که شاید از خیلی جوانب ایشون ازمن بالاتر هستن . و سومین گام ایستادن جلوی خانوادم بود و اجازه نمیدادم کسایی که به نظرم از شرایط مردی که نوشته بودم پایین تر بودن بیان خواستگاری چون اونجوری بدجوری تو ذوقم میخورد و پیش خودم فکر می کردم مگه من چه عیبی دارم که اینجور افراد میان .بالاخره خانواده ها دوست دارن دختراشون ازوداج کنن مخصوصا با کسی با شرایط من این کار خیلی جواب داد . شاید باورت نشه گاهی اوقات کار من و مادرم به دعوا هم میکشید ولی اجازه ورود هر کسی رو به خونمون نمی دادم تا اینکه فرکانسم با رفتارم یکی شد و کسی اومد که در عرض 2 ماه بعد سر سفره عقد نشستیم ( تازه ایشون سابقه ازدواج هم ندارن )همون کسی که میخواستم چه از لحاظ خانواده چه تحصیلات چه درآمد و پشتوانه مالی و ... اینم بگم مردی که زنش رو دوست داشته باشه اصلا با پیشرفت های مخالفت نمی کنه که هیچ خودشم پله می شه واسه ترقی بیشتر ( که این یه موضوع کاملا دوطرفس) شاید باورت نشه که چقدر به من در انتخابات شورایاری کمک کرد که به خاطر بارداریم خودم رو عقب کشیدم و الان دارم ازدوران قشنگ بارداریم کنار همسرم لذت می برم خیلی را کارهای کتاب رو مخصوصا در مورد پذیرش خواستگار جدی بگیر حتما جواب میده با آرزوی خوشبختی برای همه دخترای ماه سرزمینم

یه چیز دیگه ما هیچ کدوممون ایرادی نداریم چون همه فکر میکنن با رفتن2 - 3 تا خواستگار پس ایراد از ماست نه نه نه ما هیچکدوم ایراد نداریم ایراد از اینه که خواستمون با رفتارمون در یک مدار نیست مثل اینکه کسی گرمش باشه بعد بخاری روشن کنه. اینم بگم که تا خودمون رو لایق بهترین ها ندونیم بهترینی برامون نمیاد اصلا نترسیم باید در ملاقات با خواستگار طوری رفتار کنیم که به قول گیسوی عزیز در عین صفا اون بترسه از اینکه مورد پسندمون واقع نشه خیلیم راحته یه زره تمرین می خواد البته نه اینکه خودمون رو بگیریم با رو کاملا گشاده ودر عین حال اعتماد به نفس بالا