بخش دوم گزارش
در پایان کلاس چهل و دو نفر از دوستان برگه های نظرخواهی را تکمیل کردند. برگه ها بدون نام بود که آنها بتوانند بدون رودروایستی نظرات خود را بیان کنند. من پرسیده بودم به این کارگاه از یک تا ده چه نمره ای می دهند؟ اگر نمره ده نمی دهند، من باید چه کنم که بتوانم نمره ده را از آنها بگیرم. نتیجه نظرخواهی چنین بود:
چهارده نفر نمره ده
نه نفر نمره نه
چهارده نفر نمره هشت
دو نفر نمره هفت
دو نفر نمره شش
یک نفر نمره پنج
شکایات دوستان از دو چیز بود: کوچکی فضا و زیاد بودن سوالات سایر دوستان و طول کشیدن کارگاه
حتی کسی که به کارگاه نمره پنج داده بود، فقط از کوچکی فضا شکایت داشت.
در مورد کوچکی فضا من مقصر هستم. به خیال خودم آنجا را با متر خیلی دقیق اندازه گیری کرده بودم و بنا به اندازه گیری من، پنجاه صندلی در نصف آن سالن جا می گرفتند و نصف سالن خالی می ماند! از همین جا می توانید نتیجه بگیرید که اگر خواستید جایی را متر کنید و فضایی را بررسی کنید، می توانید روی اندازه گیری ها و تخمین های من حساب کنید! من از همه دوستانی که لطف کرده بودند به دعوت من جواب مثبت داده بودند، به خاطر کوچکی محل عذرخواهی می کنم و مسئولیت کامل این موضوع را قبول می کنم. دفعه بعد از یک شخص معتبرتر از خودم در مورد اندازه سالن مشورت می گیرم.
ولی زیاد بودن سوالات دوستان و طول کشیدن جلسه، به خاطر کارگاهی بودن کلاس بود. من از اول هم اعلام کرده بودم که کارگاه تا وقتی که همه تمرینات خود را انجام بدهند، طول خواهد کشید. من می توانستم چند تا پاورپوینت به شما نشان بدهم و بگویم این مشخصات هدف است. حالا بروید خانه و خودتان اهداف تان را بنویسید. به نظر خودم مهم ترین نکته ای که کلاس مرا از کلاس سایر معلمان عزیز و محترم هدف متمایز می کند، همین الزام به انجام تمرین است.
یکی دو تا از دوستان گفته بودند کاش این کلاس در دو جلسه برگزار می شد. من سال گذشته این کلاس را در چهار جلسه برگزار کردم. به جرات می گویم این یک جلسه بیش از آن چهار جلسه برای شما مفید بود. شاید چون مهارت خود من افزایش یافته بود. شاید هم چون آن چهار کلاس به من نشان داد که در بهترین حالت باید این مطالب را در یک جلسه گفت و بعد یک سال در کنار یک مربی این اصول را تمرین کرد. وگرنه دو جلسه، چهار جلسه یا شش جلسه، از شما شخصیت هدفمند یا منظم و ارباب زمان نمی سازد. شخصیت هدفمند و منظم و مسلط به مدیریت زمان، در طول یک سال تمرین مداوم با مربی شکل می گیرد.
از خانم منا میرزایی، خانم حسینی و افسی عزیزم تشکر می کنم. بدون این سه نفر نمی توانستم این کارگاه را برگزار کنم. از همه مهم تر از تک تک دوستانی که لطف کردند و در کلاس شرکت کردند، سپاسگزاری می کنم. بویژه دوستانی که از ارومیه، اصفهان، یزد وسمنان فقط و فقط برای شرکت در این کارگاه به تهران آمده بودند، قلب مرا حسابی روشن کردند. نجمه جون، آن قطاب اعلای درجه یک با استقبال شدید آقای شوشو مواجه شد و تشکرات او را هم خدمت شما ابلاغ می کنم.
این هم کارگاه هدفگذاری. حالا نوبت سمینار ازدواج است. می خواهم ساعتی در مورد ازدواج کردن برای خانم های مجرد صحبت کنم و بعد یکی دو ساعتی هم به سوالات شما جواب بدهم. یک سالن صد نفره می خواهم. جایی را سراغ دارید؟ قیمتش معقول باشد. اگر قیمت سالن نجومی باشد، بالاجبار قیمت سمینار هم خیلی بالا خواهد رفت. خودم سالن هشت میلیونی سراغ دارم! می دانم که شما می توانید به من کمک کنید یک سالن عالی با قیمت مناسب پیدا کنم.
گزارش کارگاه را برای استادم، آقای معظمی ارسال کردم. این یادداشت را دریافت کردم:
تنها می توانم بگویم آفرین، آفرین و آفرین.
آینده تان را بسیار روشن و سازنده برای خودتان و جامعه مان می بینم.
دوستدارتان
محمود معظمی
"خودت را دوست بدار و کمک کن تا دیگران نیز خود را بیشتر دوست بدارند"