یک- یکی از جاهای چرخ زندگی من که لنگ میزند، «دوست» است .
در دوران مجردی دوستان مجرد زیادی داشتم و زیاد مهمانی و دورهمی داشتم. پس از ازدواج بعضی از دوستان مجردم به شکل قاطعی مرا از حلقه دوستیشان خط زدند. من هم بعضیها خط زدم. در این چهار سال با چندین زوج رفت و آمد را شروع کردیم که نتیجه اصلا خوب نبود. نامادری بودن من، برای بعضی افراد بقدری غیرقابل تحمل بود که به شکل فعالی سعی کردند رابطه من و همسرم را تخریب کنند. نتیجه آن شد که رابطه من و همسرم قویتر شد، ولی آنها در حال طلاق گرفتن هستند! بعضی زوجها بقدری از خوشبختی من و همسرم ناراحت بودند که هربار دور هم جمع میشدیم، بکلی مهمانی را خراب میکردند. آنها هم دارند پروسه طلاق را طی میکنند. یکی دوست دختر گرفته، آن یکی دوست پسر گرفته... اوضاع مزخرفی است. من و همسرم تصمیم گرفتیم با این افراد هم رابطه نداشته باشیم. دوستان خوب پزشکم که قدمت دوستیمان بیش از ۲۵ سال است، معتاد به کار هستند و حتی صحبت تلفنی با آنها کار حضرت فیل است، چه رسد دیدنشان .
امسال یکی از تصمیمهای من، پیدا کردن دوستان جدید و خوب است. اقدام هم کردم. یک گروه ده دوازده نفره از خانمهای شاغل، موفق و شاد را پیدا کردم و دور هم جمع کردم. خیلی خوش گذشت. امروز قرارمان مهرشهر کرج است. این چند روزه به همهشان تلفن کردم و برای دور هم جمع شدن بهشان انگیزه دادم. بعد میدانید چی شد؟ برنامه کاری خودم بقدری سنگین شد که نتوانستم در این جمع شرکت کنم ...
از دست خودم عصبانی هستم. زیرا دیدم ناخودآگاهم در مقابل دوست پیدا کردن و صرف وقت برای خوش گذرانی با دوستان مقاومت میکند. من به دوست نیاز دارم و باید برای دوستانم وقت خالی کنم. اما در عمل من هم مثل سایر دوستان پزشکم، کارم را مقدم به دوست میدانم. نمیخواهم از دست خودم عصبانی باشم. میخواهم با خودم مهربان باشم و قبول کنم که تغییر الگوهای رفتاری کار دشوار است. به همین دلیل از یکی از دوستان خوبم خواستم که مراقبم باشد. به او قول دادم دفعه بعدی اگر نتوانستم برنامهام را تنظیم کنم، پنجاه هزارتومن به او جریمه میدهم. چون من مسئول تجربههای زندگیام هستم و میدانم شلوغی زیادی روزم تصمیم ناخودآگاهم بوده، هرچند که خودآگاهم چیز دیگری میخواهد و نیاز دارد. ناخودآگاه من بخشی از خود من است. دشمن من هم نیست، فقط تغییر را دوست ندارد. خیال دارم در این مورد او را تربیت کنم .
دو- نرم افزار آنالیزگر در سایتم گذاشتهام. الان هر لحظه میدانم چه کسی با چه IP در سایت گیس گلابتون است و دارد چه کار میکند. مطالب شگفت انگیزی در مورد سایتم فهمیدم :
۶۰% خوانندههای این سایت، آقا هستند !
بونس ریت سایت کمتر از ۳۰% است. این یکی سخت بود، نه؟ بونس ریت یعنی کلمهای را در گوگل سرچ میکنی و سایتی را پیدا میکنی و آن سایت را باز میکنی. وقتی صفحه باز میشود، متوجه میشوی این سایت اصلا به دردت نمیخورد. صفحه را میبندی و هرگز به آن سایت برنمی گردی. ولی وقتی وارد سایت میشوی و بعد خوشت میآید چند تا صفحه سایت را باز کنی، یعنی آن سایت را مناسب دیدهای. هرچه بونس ریت کمتر باشد، یعنی سایت جالبتر است. شبکه اجتماعی، بونس ریت کمتر از ۳۰% دارد. چون خیلی جالب است. سایت گیس گلابتون هم اینطوری است! البته تعداد کاربران شبکه اجتماعی کجا و تعداد کاربران اینجا کجا. ولی خب... برای من که جالب بود .
و یک مطلب جالب دیگر اینکه کلمات کلیدی جستجوی این سایت: گیس گلابتون یا گیس است! به عبارت دیگر گیس گلابتون برای خودش برندی شده است .
سه- سرعت زندگیام خیلی سریع شده است. میگویند در بهار آدم آرام میگیرد و سخت نمیگیرد. من یادم نمیآید کی آرام گرفتهام و سخت نگرفتهام. ولی گاهی اوقات خیلی به خودم سخت میگیرم ...
چهار- گرفتن درگاه پرداخت آنلاین عجب کار سختی استها. خیلی چیزها را باید از اول بسازم. برای مثال اگر توجه کرده باشید، آدرس سایت از www. gisgolabetoon. com به www. gisgolabetoon. ir تغییر کرده است. خیلی چیزهای دیگر هم هست که شما در جریان نیستید.
فکرش بکن، الان دوستانم در یک باغ خوش آب و هوا دارند صبحانه میخورند و من اینجا تنهایی پای کامپیوتر نشستهام. اینها را نوشتم که خوب یادم بماند و دیگر تکرار نکنم .
تا بعد...