گیاهخواری، آری یا نه؟-1 را میتوانید اینجا بخوانید
زمانی که تصمیم جدی گرفتم ازدواج کنم، متوجه شدم گیاهخوار بودنم باعث کلی سوتفاهم و مشکل میشود. درست نمیدانم چرا، ولی انگار آقایان وحشت میکردند مبادا برایشان غذای گوشتی نپزم و آنها را مجبور کنم گیاهخوار شوند، به همین دلیل چقدر جرو بحث الکی با آقایان داشتم.
در واقع رفتار اطرافیانم، مرا بیشتر آزار میداد، تا ضعف بنیه، کم خونی، پژمردگیام.
الان که سالها از آن زمان گذشته و من از نظر شخصیتی آن آدم توسری خور سابق نیستم، میفهمم خودم اجازه میدادم سایرین مرا اذیت کنند. اگر بخواهم دوباره گیاهخوار مطلق بشوم، بخوبی میتوانم رفتار دیگران را مدیریت کنم.ولی من دیگر گیاهخوار مطلق نخواهم شد.
الان من جسم و تنم را بسیار دوست دارم و تصمیم دارم بخوبی از آن مراقبت کنم.
من تا به حال پنج بار بهترین سال زندگی را از اول تا به انتها انجام دادهام و الان دوره ششم را آغاز کردهام. تمرینات خدا بیامرز دبی فورد باعث شده، من جسمم را دوست داشته باشم، جاه طلبیها و کمال طلبیهایم را نیز دوست داشته باشم. اصلاً خودم را با همه عیبها و نقصهایم دوست داشته باشم. پس خیال ندارم گیاهخوار مطلق بشوم.
هرچند که با گیاهخواری خیلی حال میکنم. ولی اگر چند روز پشت سر هم گوشت نخورم، ضعف را در بدنم حس میکنم. توانم کم میشود.
من دوستان گیاهخوار زیادی دارم، شاید حدود پنجاه نفر. همه آنها، مسائل مرا دارند. البته همانطور من سابقاً از این عوارض شکایتی نداشتم، آنها هم شکایتی ندارند، ولی در عمل از زندگی طبیعی دست کشیده اند و به کنج خانههایش پناه بردهاند.
آنها از شغلهایشان استعفا دادهاند، ضعیف و رنگ پریدهاند، ورزش نمیکنند و استعدادهای شگفت انگیزشان سرکوب شده است. آنها پیش از گیاهخوار شدن، زنانی بسیار جسور و بی پروا بودند و افت و خیزهای شدیدی را در زندگی تجربه کردهاند. آنها احساس میکنند، با گیاهخواری به آرامش رسیدهاند. انشالله همینطور باشد. هر کسی میتواند شیوه زندگی خودش را داشته باشد، البته به شرطی که به دیگران صدمه نزدند. گیاهخواری به دیگران صدمه نمیزند و گیاهخواران، معمولاً آدمهای بسیار بی آزاری هستند. البته عرض کردم معمولا، چون شما بهتر از میدانید که هیتلر، گیاهخوار بود.
من این اشخاص را کاملاً از نزدیک میشناسم و از عاداتشان خبر دارم.
البته دو سه نفر که من آنها را بخوبی نمیشناسم، مدعی هستند دهها سال است گیاهخوار هستند و کاملاً پرانژی وسرحالند. من از صحت ادعای آنها خبر ندارم.
چند سال پیش، کتاب گیاهخواری صادق هدایت را پیش خواندم و از گیاهخوار بودنم خجالت کشیدم. از بس که صادق هدایت به مرم غیرگیاهخوار بد و بیراه نوشته بود. بابا جان! به غذا خوردن مردم چه کار داری؟ نمیخواهی گوشت بخوری، نخور! چرا به آدمها توهین میکنی؟
نظر من، به عنوان کسی که 17 سال گیاهخوار بوده، در مورد گیاهخواری چیست؟
از نظر من رژیم غدایی ایرانی چندان پرگوشت نیست. یکی دو قطعه کوچک گوشت در خورش آن هم یک وعده در روز. ما مثل آمریکایی نیستیم که صبح و ظهر و شب کیلو کیلو گوشت بخوریم. ما برنج و نان را دوست داریم و حجم اصلی غذای ما را برنج یا نان تشکیل میدهد.
به عقیده من همین رژیم غدایی، برای ما ایرانیها خوب است. ما هندی نیستیم که به گیاهخواری عادت داشته باشیم، از طرفی خوشبختانه مثل غربیها در خورن گوشت، افراط نمیکنیم.
گوشت خوشمزه است، من در دورانی که گیاهخوار بودم، به زحمت خودم را از خوردن گوشت، بویژه کباب دور میکردم. در آن زمان، در واقع، من جسمم را دوست نداشتم، خودم را دوست نداشتم و میخواستم خودم را از خوردن غذاهای خوشمزه محروم کنم. اگر تمایل شدیدی به گیاهخواری دارید، مطمئن شوید مثل من، قصد آزار خود را ندارید. ریاضت شدید، نشانه دوست نداشتن خود است.
به عقیده من رژیم غدایی شامل میوه، سبزی، گوشت، حبوبات و غلات داشته باشید و حلال خدا را بر خودتان حرام نکنید. البته این نظر من است، ولی شما میتوانید هر رژیم غذایی که می دانید برایتان مناسب است، در پیش بگیرید.
این بود انشای من در مورد گیاهخواری
آخیش چه خوب شد بالاخره آن را نوشتم. راحت شدم!