دارم عادتهای خوبی در خودم ایجاد میکنم.
همانطور که قبلاً برای شما نوشتم، چند ماه اخیر مجبور شدم روال ده دوازده ساله زندگیام را عوض کنم. هنوز زندگیام کاملاً روی غلتک نیفتاده، ولی تعداد روزهای هفته که شادمان و خوشحالم دارد کم کم زیاد میشود.
صبح ساعت هفت بیدار میشوم، بدون زنگ ساعت. خیال دارم ساعت بیدار شدنم را به شش صبح برسانم. می دانید چرا خیال دارم ساعت شش صبح بیدار شوم؟ طبق بررسیهای انجام شده 98%ثروتمندان دنیا قبل از ساعت شش صبح از خواب بیدار میشوند. این حرف با برداشتهای خودم از آدمهای ثروتمند اطرافم کاملاً همخوانی دارد.
بعد از بیدار شدن، دست و صورتم را میشورم. در حین جوش آمدن آب، ورزشهای کششی انجام میدهم. سپس بینیام را با نمک میشویم برای کسانی که میپرسند چرا بینیات را با آب نمک میشویی، عرض کنم برای این که خوب نفس بکشم. یک لیوان آب ولرم مینوشم. مولتی ویتامین میخورم.
لباس میپوشم، کرم ضدآفتاب میزنم. آرایش ملایمی میکنم. اسپری زیربغل میزنم. من برای محیط کار هرگز عطر نمیزنم. علاقه ای ندارم ردی و عطری از خود باقی بگذارم. بلکه تمام حواسم به کارم است، اینطوری رد پای من باقی میماند. به علاوه ممکن است بیماری، یا مراجعه کننده ای نسبت به عطر من حساسیت داشته باشد. بوی پاکیزگی برای یک خانم شاغل کافی است، بیش از آن،حواس پرت کن و غیرحرفهای است.
سپس تند تند و بدون فکر کردن، سه صفحه مینویسم. همه نق نقها و غرغرهایم روی کاغذ میآید و از ذهنم پخارج میشود. سپس یک دور تسبیح میگردانم: "من خودمو دوس دارم!"تکرار این عبارت باعث شده در مورد طرز رفتارم با جسم و روحم بیشتر دقت کنم. مدام از خودم میپرسم آیا این رفتار کسی است که خودش را دوست دارد و به خودش احترام میگذارد؟ نتیجه این کار شگفت انگیز است. البته در طول زمان بدست میآید و با دو سه گرداندن تسبیح اتفاقی نمیافتد.
سپس چند صفحه کتاب انرژی بخش میخوانم. مثل نوشتههای آنتونی رابینز، کاترین پاندر، لوییز هی، برایان تریسی.
صبحانه کامل و خوشمزه ای میخورم: شیر، نان و پنیر و میوه. بعضی روزها تخم مرغ پخته میخورم. خوردن صبحانه باعث شده، اول صبحی حسابی پرانرژی بشوم.
من به عنوان یک خانم متأهل روی مرتب بودن خانه و وجود غذای گرم خانگی اهمیت میدهم. قبلاً به همین دلیل نیمه وقت کار میکردم تا بتوانم ضمن انجام کارهای سایت، به خانه و غذا رسیدگی کنم. به خاطر تداخل برنامه من و همسرم تصمیم گرفتم هشت ساعت کامل، بیرون از خانه باشم، ولی تعصبم نسبت به پاکیزگی، مرتب بودن خانه و غذای گرم خانگی از بین نرفته است. به همین دلیل دارم راههایی برای افزایش کاراییام در زمینه خانه داری یاد میگیرم.
برای مثال یاد گرفتهام صبحها و شبها هر بار فقط دو دقیقه، باور کنید فقط دو دقیقه مناطق خرت خورت جمع کن خانه را مرتب کنم. بعضی از مناطق خانه ما بشدت خرت و خورت جمع کن است. اگر به خاطر خستگی به آنها توجه نکنم، خرت و خورتها به شکل ترسناکی بیشتر و بیشتر در آن مناطق جمع میشوند. بعد انگار آتشی به میان جنگل افتاده است! کل خانه، درهم برهم و افتضاح میشود. الان با این دو تا دو دقیقه صبحگاهی و شبانگاهی، اوضاع معرکه شده است.
یکی از مناطق خرت خورت جمع کن خانه ما: میز تحریر من!
یک کار عالی دیگر هم یاد گرفتهام: خانه تکانی پانزده دقیقه ای!
شما می دانید من چقدر خانه تکانی را دوست دارم. انباشتگی و نامرتبی، بشدت سطح انرژی آدم را پایین میآورد. ولی فکر میکردم باید دو سه روز تعطیل کنم و حسابی خانه تکانی کنم. الان یاد گرفتهام روزی 15 دقیقه خانه تکانی کنم. در حد یک کشو یا یک قفسه. نتیجه حیرت انگیز است. ولی پیش خودمان باشد، به کسی نگویید که هر روز این کار را انجام نمیدهم. نمیدانم راستی راستی وقت نمیکنم یا وقتم را اینطرف و آن طرف تلف میکنم.
یک کار محشر دیگر هم یاد گرفتهام: هر روز دستشویی و توالت را تمیز کنم.
قبلاً هفته ای یک بار این کار را انجام میدادم. با تاید و وایتکس هم تمیزکاری میکردم. الان همان اول صبح که دارم دست و صورتم را میشورم، با صابون مایع و بدون دستکش و دنگ و فنگ، ظرف یک دقیقه، کاسه دستشویی را تمیز میکنم. اسپری شیشه شور را داخل دستشویی گذاشتهام. با دستمال توالت و شیشه شور، ظرف سی ثانیه آینه را برق میاندازم و سی ثانیه بعدی، کف حمام و توالت را با همان دستمال توالت، تمیز میکنم.
کم کم دارم احساس میکنم دارم در یک هتل پنج ستاره زندگی میکنم! خانه مرتب تر و تمیزتر از سابق است.
ادامه دارد...