دارم عادتهای خوبی کسب می کنم-1
وسایل و قابلمه غذایم را برمی دارم و به دفتر میروم. معمولاً هشت و نیم و قبل از منشیام، در دفتر هستم. به عنوان یک کارآفرین بخوبی می دانم قرار است پرانگیزهترین فرد دفترم، خودم باشم. بنابراین معمولاً زودتر از کارمندم در دفتر حاضر میشوم. در حال حاضر که فقط یک کارمند دارم، ولی می دانم فرقی نمیکند چند تا کارمند داشته باشم. آقای شهرام ظهیری، مؤسس محصولات مهرام، همیشه قبل از نگهبان کارخانه، در کارخانهاش حضور داشته است.
می دانم این شیوه برخلاف شیوه رایج در ایران است. ولی درستش همین است که عرض میکنم. متاسفانه من میبینم در مشاغل خصوصی و مغازهها، صاحبان کسب و کار، ساعت ده یازده تازه خمیازه کشان به محل کار میرسند.
من به شکل تناوبی کار میکنم. یعنی یک ساعت حسابی کار میکنم، بدون جواب دادن تلفن و چک کردن ایمیل و پیامک و سپس 15 دقیقه استراحت میکنم. در این پانزده دقیقهها، به گلدان آب میدهم، به مادر و خواهرم تلفن میکنم. با خانم منشیام گپ میزنم. ارتباطات صمیمی انسانی، شما را سرحال میآورد و کارایی شما را افزایش میدهد. یکی دو دقیقه نرمش کششی انجام میدهم تا بدنم نرم شود.
خانم منشی ساعت یک بعدازظهر به خانه اش میرود و من در دفترم باقی میمانم. غذا را گرم میکنم و میخورم. قدری استراحت میکنم و تازه وقت خلاقیت است. نوشتن و نوشتن و باز هم نوشتن. وقتی کسی نزدیکم است نمیتوانم بنویسم. فکر کنم امواج مغزی مان تداخل میکند و روی گیرندهام پارازیت میافتد!
ساعت موبایل را تنظیم کردهام که 16:45 دقیقه به صدا در بیاید. ظرف پانزده دقیقه، دفتر را مرتب میکنم. ظرفها را میشویم. وسایلم را جمع میکنم و به خانه برمی گردم. اگر ساعت تنظیم نکنم، بکلی زمان از دستم در میرود. ممکن است یهو ببینم هوا تاریک شده و من هنوز مشغول نوشتن هستم.
وقتی به خانه میرسم تا ساعت هفت، دوش میگیرم، استراحت میکنم. فیلم میبینم یا کتاب داستان میخوانم. ساعت هفت، دوباره ساعت موبایلم به صدا در میآید. وقت پختن ناهار فرداست. ناهار میپزم. یک عادت عالی دیگر که پیدا کردم تهیه فهرست غذایی هفتگی است. یعنی برای یک هفته برنامه غذایی مینویسم و روز جمعه مواد غذایی لازم را به همراه همسرم تهیه میکنم.
ساعت نه شب آقای شوشو از راه میرسد. ساعت نه و نیم شب باز هم صدای زنگ ساعت موبایل بلند میشود. وقت آماده شدن برای خواب است. وسایل فردا را آماده میکنم. لباسی را که خیال دارم فردا بپوشم روی صندلی میگذارم. برنامه فردا را مینویسم. پس از نوشتن برنامه کاری و اولویت بندی آن، تک تک آنها را میخوانم و از خدا برای این که آنها بسادگی و به شکلی عالی انجام میشوند، تشکر میکنم.
ساعت ده شب در تختخواب هستم. قدری مطالعه میکنم. باز هم مطالب انرژی بخش. اگر کتاب داستان به دست بگیرم، تا وقتی خواندن آن را تمام نکنم، خوابم نمیبرد. ولی کتابهای انگیزشی تکراری، خوب است. می دانم موضوع چیست، پس پیگیر و سمج نیستم. از طرفی شب با جملات انگیزه بخش به خواب میروم. خواب بهتری دارم.
چند تا عادت هدر دادن زمان داشتم که ترک کردم: مرتب به اینستاگرام و لینکدین سر میزدم. گروه لینکدین را حذف کردم، چون خیلی انرژی ازم میگرفت. حضورم در اینستاگرام را به یک بار در روز محدود کردهام. این روزها کتابخوانی، در زندگی من و همسرم بسیار پررنگ شده است.
خب ... عارضم به حضور شما که همه روزهایم اینطوری نیست. بعضی روزها از اول صبح، بیمار دم در ایستاده، همسایهها سر شارژ و ... داد و قال دارند، برق میرود. اینترنت بشدت کند است. باید به تهران بروم و خیلی مطالب دیگر. ولی قالب کاریام شکل گرفته است. بزودی در مورد پشتکار و انضباط شخصی خواهم نوشت.
برایان تریسی میگوید:
شکل گرفتن عادتها بد، ساده است. ولی زندگی با عادتهای بد، بسیار دشوار است. در حالیکه کسب عادتهای خوب، دشوار است، ولی وقتی عادتهای خوب در شما شکل بگیرد، زندگی ساده میشود.