گیس گلابتون به سیرک میرود-1
وسط برنامه یک آقایی از میان تماشاچیها وارد صحنه شد. به نظر میآمد مست باشد. او را از صحنه بیرون کردند. ولی باز هم به صحنه هجوم آورد. داشت کتک کاری میشد. من نگران بودم به خاطر یک مرد مست، برنامه زیبای سیرک را از دست بدهیم. مرد به هیچ قیمتی سر جایش نمی نشست و اصرار داشت وارد صحنه شود. مردی چاق و نفرت انگیز بود.
بالاخره مدیر سیرک برای جلوگیری از کتک کاری اجازه داد او وارد صحنه شود، مرد مست تلو تلو خوران به وسط صحنه سیرک رفت، بعد یکمرتبه روی یک اسب پرید. اسب رم کرد و با سرعت دیوانه باری شروع کرد به دویدن. مرد مست به یالهای اسب چنگ زده بود و به زحمت خود را روی اسب نگه داشته بود، مدیر سیرک داشت از ترس سکته میکرد. اگر مرد میافتاد و گردنش میشکست او مسئول بود.
جان ما داشت از دهن مان بیرون میآمد که یک مرتبه آن مرد چاق و مست که به زحمت به زین اسب را چسبیده بود، بلند شد و روی اسب ایستاد و کم کم لباسهایش را از تنش در آورد. خدای من! ما گول خورده بودیم. او یکی از ماهرترین اسب سواران سیرک بود. چند دست لباس روی هم پوشیده بود و چاق به نظر میرسید و ادای مستها را در میآورد.
آقای شوشو میگوید برنامه خرس و شیر و ببر هم در سیرک بود، ولی من خاطره واضحی از آنها ندارم. آکروبات بازها، اجرای زیبای بانوی اسب سوار، تاپاله فیل و آن مردک مثلاً مست که سرکارمان گذاشته بود تمام هوش و حواسم را برده بود.
بعد از آن سیرک، خیلی جدی تصمیم گرفتم آکروبات باز شوم تا بتوانم از آن لباسهای زرق و برق دار بپوشم، از طنابها تاب بخورم و با آقایان آکروبات باز خوش هیکل و زیبا محشور باشم! ولی خب... خیلی زود متوجه شدم از عهده آکروبات بازی برنمی آیم، چون از ارتفاع میترسم.
حالا سیرکی به رودهن آمده است. چادر سیرک بشدت کهنه است و تبلیغاتش بشدت ساده. فکر نمیکنم برنامه خوبی داشته باشد... ولی از شما چه پنهون، آنی کوچولو بدجوری دلش میخواهد به سیرک برود... (آنی کوچولو خودم هستم. کودک درون من است) به نظرتون میتوانم آقای شوشو را راضی کنم؟ یا خودم تنها بروم؟ یا بکلی قیدش را بزنم و خاطره خوبی که از سیرک دارم، خراب نکنم؟
.
.
.
بعد از چند روز دودلی دل را به دریا زدم و به آقای شوشو گفتم دلم میخواهد به سیرک بروم. با کمال تعجب دیدم او هم مشتاق است. آخ جون! برای پنجشنبه 12 شهریور سه تا بلیت گرفتیم. براتون تعریف میکنم چی میشود.
ادامه دارد...