کتابهای خانم لوسی مونتگمری شادی بخش است. کتابهایی مثل:
- آن شرلی
- امیلی دختر درههای سبز
- داستانهای جزیزه
لابلای خطوط این کتاب میتوانید اصول قطعی دستیابی به زندگی شاد را پیدا کنید.
دختری که پدر و مادرش را در کودکی از دست میدهد، خانواده ای با او اکراه او را به سرپرستی میپذیرد. سرپرستان جدید او بسیار سختگیر هستند و محبتی نشان نمیدهند. قهرمان هر سه داستان همین مشخصات را دارد:
- یکی دختری پرورشگاهی است
- یکی دختری یتیم که خالهاش از روی وظیفه و اجبار، او را در خانهاش میپذیرد
- سومی دختری بی مادر که پدرش مسافر همیشگی است و نمیتواند از او بخوبی مراقبت کند، پس او را به خانواده مادریاش میسپارد
نویسنده با دستمایه اصلی این داستانها، میتواند یک خروار ناله و نفرین بنویسد. شکایت از خدا، شکایت از سرنوشت، شکایت از سرپرستان سختگیر، شکایت از مادری که فوت کرده و او را یتیم و بیکس در این دنیا تنها رها کرده است، شکایت از پدری که دنبال کیف و خوشی خودش است و به دخترش اهمیتی نمیدهد.
ولی خوشبختانه در کتابهای مونتگمری چنین چیزهایی در انتظار ما نیست. برعکس با دختری آشنا میشویم که:
- برای تک تک چیزهایی که دارد شاکر و سپاسگزار است
- همیشه و در همه جا چیز زیبایی پیدا میکند که تمام ذهنش را متوجه آن میکند
- دق و دلی و ناراحتیهایش را مینویسد و هرقدر دوست دارد شاخ و برگ میدهد تا به قول خودش دلش خنک شود
او دختربدون عیب و ایرادی نیست. بچگی میکند، اشتباه میکند، حسودی میکند، بدجنسی میکند، ولی در نهایت با چشمان زیبابین خود و امید به آینده، میتواند خودش را در دل سرپرستانش جا کند.
او دختر سختکوشی است که به خودش قول داده از راه نوشتن درآمد خوبی بدست آورد و شبانه روز مینویسد. نوشتههایش را برای مجلات مختلف میفرستد و میفرستد. هر بار نوشتههایش برگردانده میشود غصه میخورد، گریه میکند، احساس بی ارزشی میکند ولی صبح که ازخواب بیدار میشود دوباره آتش عشقی که در وجودش هست زبانه میکشد و باز هم مینویسد و مینویسد.
او از قدرت تخیل فوق العاده اش برای تجسم آینده ای بهتر و شادتر هر روز استفاده میکند و کم کم معجزه در زندگی او نمایان میشود.
راه موفقیت همینطوری است. روی سر شما گل نمیریزند، برایتان هورا نمیکشند و هلهله نمیکنند. راه موفقیت پر از روزهای پرزحمت و آکنده از کارهای معمولی و پیش پا افتاده است. کارهای کوچک و معمولی که قرار است هر روز انجام بدهید حتی اگر حوصلهاش را نداشته باشید یا خسته باشید. خانم مونتگمری به زیبایی این در مورد این واقعیت مینویسد.
من در مورد زندگی خانم مونتگمری کنجکاو شدم. چرا دستمایه سه تا از بهترین نوشتههای او دختری یتیم است که تحت سرپرستی یک خانواده سختگیر قرار میگیرد که او را دوست ندارند؟
بله! حدس شما درست است. این زندگی خود اوست. او در کودکی مادرش را از دست میدهد. پدرش او را پیش پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش میفرستد. آنها مردمانی سختگیر هستند. خانم مونتگمری زندگی سختی را در دوران کودکیاش تجربه میکند. ولی او از لیموی ترشی که روزگار به دستش میدهد، لیمونادی شیرین میسازد.
نوشتههای او باعث شد ادبیات کودک و نوجوان بکلی تغییر کند. شیوه نگارش او موفقترین شیوه نگارش کتاب برای نوجوانان است. همه نویسندههای بزرگ که برای نوجوانان نوشتهاند و مینویسند از روش او تقلید میکنند.
ادامه دارد...