امسال تعطیلات تابستانی سه روز بیشتر از هر سال بود. نمیدانم آیا امسال روز اول مهر، دانش آموز یا دانشجویی به سر کلاس درس رفت یا نه. ولی دوم و سوم مهر تعطیل بود. زیرا دوم مهر، پنجشنبه عید قربان بود و سوم مهر جمعه و بالطبع تعطیل بود. بله! امسال تعطیلات تابستان طولانی تر بود.
روز پنجشنبه یک کارگاه مغناطیس پول جمع و جور و کوچک داشتیم. با افرادی که کاملاً میشناختم و نیازی به سر و کله زدن نبود. در واقع دور هم جمع شدیم و تند تند سؤالات را پاسخ دادیم و با خودمان خلوت کردیم. بعد در باغ آتش ساختیم و باورهای منفی را دور ریختیم. من فقط گروه را هدایت کردم، وگرنه خودم هم داشتم مینوشتم و از کارگاه استفاده میکردم.
این توضیحات را دارم خدمت شما عرض میکنم چون تعدادی از شما قول گرفته بودید برای کارگاه مغناطیس پول خبرتان کنم. ولی من میخواستم خودم هم از کارگاه استفاده کنم و نمیخواستم چالش تدریس داشته باشم. سیام مهرماه یک کارگاه کاملاً ویژه و پیشرفته برای فارغ تحصیلان حلقههای هدف قبلی برگزار میشود. این کارگاه برای من خیلی مهم است چون ستونهای اصلی مدرسه موفقیت در آن آبدیده میشوند. میخواهم همه انرژیام را برای آن کارگاه نگه دارم.
من برای پایه گذاری مدرسه موفقیت نیاز دارم دست کم هفت نفر ستون اصلی را آموزش بدهم. هفت نفری که قلب خوبی داشته باشند. در زندگی شخصیشان تا حد قابل قبول موفق باشند. جهت زندگی خود را شناخته باشند و حاضر باشند در دریای زندگی شنا کنند تا به ساحل مقصودشان برسند. این کارگاه، یک محک مهم است. بنابراین به همه انرژی خود نیاز دارم.
پنجشنبه پس از اجرای کارگاه کوچولوی مغناطیس پول، برای صرف آبمیوه و بستنی به آبمیوه فروشی رفتیم. من و همسرم بقیه روز را سریال دیدیم: Downton abbey سه چهار قسمتی را دیدیم. تا اینجا که سریال جالبی است. آدم با شیوه ای دیگر از زندگی آشنا میشود. شیوه ای بکلی متفاوت.
از اول هفته به آقای شوشو گفته بودم: روز جمعه خیال دارم از صبح تا شب فکر کنم و برنامه تازه ای بریزم. او هم تصمیم گرفت همراه پسر به دیدن مادرش برود.
من همیشه در آخرین روز ماه، برای ماه بعد برنامه میریزم. شش ماهه اول ماه تمام شده و من خیال داشتم برای شش ماه دوم سال برنامه ریزی کنم. سایت گیس گلابتون رو به توسعه است. توسعه هر کسب و کاری، نقطه عطف آن است. اگر برای توسعه، درست برنامه ریزی شود، کسب و کار رونق بیشتری خواهد داشت و اگر نسنجیده عمل کنیم، کسب و کار به باد میرود.
من دارم روز هشت ساعت روی سایت کار میکنم و هر روز کار بیشتر و بیشتر میشود. قرار نیست ساعت کارم را اضافه کنم، بلکه قرار است هوشمندانه تر کار کنم. بنابراین لازم است قدری با خودم خلوت کنم و برنامه تازه ای برای سایت بریزم.
من اول سال ده هدف برای خودم تعیین کرده بودم که به شش تای آن رسیدهام. متوجه شدم دو تا از هدفها فعلاً قابل اجرا نیستند. دو تای دیگه در دست اجرا هستند. بنابراین لازم بود اهداف تازه ای برای خودم تعیین کنم. یادتان باشد آدم بدون هدف، مثل کشتی بی سکان در اقیانوس زندگی، سرگردان است.
من به افراد کمک میکنم که جهت زندگی خود را تشخیص بدهند و برای آیندهشان برنامه بریزند. تازگی داشتم با خانمی صحبت میکردم. او گفت: دلم میخواهد برای مشاوره پیش شما بیایم ولی نمیدانم چه سوالی بپرسم.
من سایت او را بررسی کردم و گفتم: شما از نظر تکنیکی سایت خوبی دارید، احتمالاً در مورد SEO و ... بخوبی مطلع هستید، ولی سایت شما اگر به این شکل پیش برود محکوم به شکست است. شما الان یک اتومبیل آخرین مدل و شیک دارید، ولی خیال دارید با این اتومبیل کجا بروید؟ چرا میخواهید به آنجا بروید؟ و آیا در باک اتومبیل بنزین ریختهاید و انرژی لازم برای رفتن به جای دلخواهتان را دارید؟ سایت شما نشان میدهد هیچ کدام از این سه آیتم مهم را ندارید. من به شما کمک میکنم این سه تا را پیدا کنید:
· رسالت و mission کسب و کارتان
· اهداف مالیتان و راه رسیدن به آنها
· روشن کردن آتش اشتیاق در دلتان برای این که راه بیفتید و به طرف آرزوهایتان حرکت کنید
امروز داشتم خودم برای خودم این کار را انجام میدادم. من فقط پنج سال است با این شیوه تفکر و برنامه ریزی آشنا شدهام. فقط پنج سال... گاهی اوقات به خودم می گویم: کاش وقتی 25 ساله بودم یک راهنما داشتم. یک راهنمای خانم. زیرا راه موفقیت زنان و مردان با یکدیگر متفاوت است. خانمها برای موفقیت شاید لازم است دو برابر مردان تلاش کنند. به علاوه معنای موفقیت برای خانمها و آقایان تفاوت اساسی دارد. ما خانمها برای موفق شدن لازم نیست بخش زنانه خود را فنا کنیم و برای زن بودن لازم نیست از پول درآوردن و کار کردن فرار کنیم.
بهرحال روز جمعه حسابی با خودم خلوت کردم. کلی کاغذ سفید و بزرگ به این دیوار و آن دیوار چسباندم و نوشتم و فکر کردم و باز هم نوشتم. اولش گیج بودم. خیلی نوشتم. خیلی چیزها میخواستم. بعد کم کم خواستههایم منطقی تر شد و شکلی منظم به خود گرفت. احساس میکنم روشن و پرانرژی هستم.
روزهایی مثل روز سوم مهرماه، نقطههای عطف زندگی هستند. آیا شما با خود خلوت میکنید؟ آیا شما برای خود برنامه میریزید؟ در آغاز شش ماه دوم سال زمان خوبی برای هدفگذاری و برنامه ریزی است.