من دو دسته لباس دارم: لباس تابستانی و لباس زمستانی. وقتی هوا گرم میشود لباسهای تابستانی را دم دست میگذارم و وقتی هوا سرد میشود لباسهای تابستانی را جمع میکنم و در یک بقچه زیپدار (اسم دقیقش نمیدونم چیه. از این پارچهایها، رنگی رنگیها) قرار میدهم و لباسهای زمستانی را بیرون میآورم.
پارسال هول هول لباسهای زمستانی را جمع کردم یادم نیست چرا. شاید هوای گرم یکمرتبه شبیخون زد و غافلگیرم کرد، ولی امسال، پاییز با عشوه و ناز از راه رسیده است. نرم نرمک هوا خنک شده. صبحها که از خانه بیرون میآیم از خنکای مطبوع هوا خندهام میگیرد، انگار کسی قلقلکم داده باشد. هوا خنک، آفتاب رنگ پریده، آسمان آبی، همان لحظه اول که از خانه خارج میشوم انگار دنیا همه شادی را به من هدیه میدهد. به خودم می گویم "امروز یک روز عالیه. ببینیم امروز چه معجزه ای برامون داره."
از موضوع پرت نشوم، داشتم در مورد دسته بندی لباسهایم میگفتم. چند روز پیش شالهای ضخیم را بیرون آوردم و دیدم وااااای! چقده شال دارم!!! ولی بیشترشان چنگی به دل نمیزنند. بعضی از آنها خیلی کهنه بودند، زیرا سالهاست همدم روزهای زمستانی من هستند.
همه شالها را روی زمین چیدم و دانه دانه بررسی کردم کدام کهنه است و یا از رنگ کدام یک خوشم نمیآید.
آنهایی که مناسب نبودند را جدا کردم و داخل یک کیسه سیاه ریختم تا دیگر چشمم بهشان نیفتد.
حالا می دانم اینها شالهای زمستانی من است. وقتی برای خرید پاییزی بروم، یادم باشد لازم نیست از این رنگ شال بخرم.
قبلاً یک روز کامل صرف مرتب کردن لباسهایم میکردم. حالا می دانم با روزی پانزده دقیقه میتوانم کمد لباسهایم را مرتب کنم. ساعت را برای ۱۵ دقیقه تنظیم میکنم و کار را آغاز مینمایم. وقتی بیب بیت ساعت درمی آید، دست نگه میدارم. خودم را هلاک نمیکنم. کارها را انجام نشده باقی میگذارم تا روز بعد انجام بدهم. دفعه بعد نوبت روپوشهاست.
راستی شما با لباسهای اضافی خود چه میکنید؟ با لباسهایی که برای شما تنگ یا گشاد شدهاند، کهنه هستند، رنگ یا مدلشان را دوست ندارید، چه میکنید؟
سالها پیش، من لباسهای کهنه را نگه میداشتم و آنها را به کسانی که برای نظافت خانه میآمدند، هدیه میدادم، ولی کم کم از این کار ناراحت شدم. به خودم گفتم چرا من رنگ و رو رفتهترین لباسهایم را هدیه میدهم؟ این که هدیه دادن نیست. شاید آنها هم از گرفتن لباس کهنه و مستعمل احساس بدی داشته باشند.
از لحظه ای که این فکر به سرم افتاد هرگز لباسهای کهنهام را به کسی نبخشیدم، بلکه آنها را تمیز و مرتب در کیسه میچینم و کنار سطل زباله میگذارم. متوجه شدهام ظرف چند دقیقه لباسها و کفشها برده میشوند. اینطوری خیالم راحت است کسی که آنها را بدست آورده از پیدا کردن لباسها خوشحال است.
به علاوه اینطوری زود از شر لباسهای اضافی هم راحت میشوم. چون وقتی لباسها را جمع میکردم تا سر فرصت آنها را به یک مستحق هدیه بدهم، گاهی اوقات وسوسه میشدم و چند تا از آنها را به کمدم برمی گرداندم. لباسها و کفشها انگار به آدم میچسبند و خیال ندارند دست از سرمان بردارند. ولی وقتی کیسه لباسها را کنار سطل زباله میگذارم حتی یک لحظه هم از ذهنم نمیگذرد آنها را به داخل کمدم برگردانم.
حالا نوبت شماست.
- آیا شما هم مثل من لباسها را به دو بخش تابستانی و زمستانی تقسیم میکنید؟
- آیا دست کم سالی دو بار کمد خود را خلوت میکنید؟
- شما چطوری از دست لباسها و کفشهای اضافی خود خلاص میشوید؟