من دلم نمی خواست شمال بروم. از طرفی دعوت شده بودیم و یک جورهایی وظیفه خانوادگی محسوب می شد. آقای شوشو سه شنبه ازم پرسید:
- گیس گلابتون! حالا راستی راستی راضی هستی که برویم شمال؟
- شمال را که خیلی دوست دارم ولی ترجیح می دادم جایی را کرایه کنیم تا خانه مردم هوار باشیم.
آقای شوشو سکوت کرد. دلم برایش سوخت. به خودم گفتم: "خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره! خوش می گذره!” یک دور تسبیح گفتم: "خوش می گذره!" صبح هم با خرمی و خوشی پاشدیم و رفتیم و خوشبختانه به ترافیک سنگین خوردیم و برگشتیم. هورا! مثبت اندیشی راستی راستی جواب می دهد. بدون غر و نق می شود جلو رفت. خوب و خوش هم جلو رفت.
امروز بعد از ظهر رفتیم پارک پردیسان و پیاده روی کردیم. بعد هم سینما و کلاه قرمزی. خوب بود. خندیدیم.
فردا چیتگر، دوچرخه سواری- شب پیک نیک در پارک
جمعه طبیعتگردی همراه دخترعمه گرامی و همسرش.
این دخترعمه همانی بود که وبلاگ پیشش لو رفته بود! دفعه قبل که دیدمش با پررویی تمام گفتم: "راستی من یک وبلاگ دارم ها!" آنقدر خانم است که حد و حساب ندارد. سر سوزنی به روی خودش نیاورد که تو منکر شده بودی که!
. پ.ن 1: نوزاد جون از این که ما را دعوت کردی سپاسگزارم. انشااله خدمت می رسیم.
. پ ن 2: شبنم جون دلم می خواست بیاییم رستوران تو در شمشک، پسر رای منفی داد. برنامه های این تعطیلات بر اساس رای همگانی تعیین شده است. خیلی دلم می خواهد آن طرفها بیایم. انشاالله در یک فرصت دیگر.
. پ ن 3: نسیم جون هفته اول یا دوم مهر یک برنامه دبش زنانه دسته جمعی روبراه کن. خودم آماده ام صد در صد.
. پ ن 4: زهرا جون این وبسایت دروغگو ایمیل تایید نمی فرستد! اگر هنوز هم نتوانستی وارد سایت شوی، به من خبر بده لطفا.