بخش دوم را اینجا بخوانید
اولین باری که متوجه شدم به علم حسابداری نیاز دارم وقتی بود که دویست تا کتاب «ازدواج مثل آب خوردن آسان است!» را به موسسهای واگذار کرده بودم تا به فروش برسد. کتاب فروخته شده بود و من میخواستم پولم را دریافت کنم. مرا به مسئول حسابداری آن موسسه حواله دادند. ایشان شروع به درفشانیهای مفصل کردند. کلماتی ترسناکی مثل سند حسابداری، ستون بدهکار و بستانکار بود که مثل نقل و نبات از زبان ایشان بر سر من جاری میشد.
بعد از یک ساعت بالای منبر رفتن، پولی به من پرداخت نشد. در واقع تا یک ماه بعد هم پول در کار نبود. بعد از آن همه موعظه معلوم شد خودشان سند حسابداری صادر نکردهاند و هیچ مدرکی برای دریافت کتابها وجود ندارد. من پول آن دویست کتاب را دریافت کردم و دیگر با آن موسسه بیدر و پیکر معامله نکردم، ولی در ذهنم حک شد که بعضیها با پنهان شدن پشت کلمات قلنبه و سلنبه، سعی میکنند در مسائل مالی عدم صداقت نشان بدهند. تصمیم گرفتم با چند کلمه اساسی در حسابداری آشنا بشوم. به علاوه کار کردن با نرم افزار حسابداری را یاد بگیرم .
شاید خبر نداشته باشید ولی پزشکان از نظر مالی جزو بیسوادترین قشر تحصیلکرده محسوب میشوند! زیرا حساب و کتاب مطب آسان است. مریض میبینید. پول ویزیت میگیرید. آخر ماه حقوق منشی و شارژ ساختمان را میپردازید. اگر ساختمان تعمیری چیزی لازم باشد انجام میدهید. همین !
به همین دلیل در مورد پول، پزشکان از نابلدترین آدمها هستند. آنها به ظاهر باهوش هستند. به ظاهر درآمد خوبی دارند، ولی در عمل چیزی در مورد پول نمیدانند. البته دلایل دیگری هم وجود دارد: پزشکان خیلی دیر شروع به کسب درآمد میکنند. یک مهندس در سن ۲۲ سالگی از دانشگاه فارغ تحصیل میشود و وارد بازار کار میگردد، ولی یک پزشک متخصص زودتر از سی سالگی وارد بازار کار نمیشود. یادتان هست اصل مهم در مورد پول درآوردن چیست؟ هرچه زودتر شروع کنید به پول درآوردن، زودتر پولدار میشوید و با چم و خم مسائل مالی آشنا میشوید .
کاسبهای طماع همیشه دور و بر پزشکان پرسه میزنند، چون میدانند پزشکان از نظر مالی، بیسواد هستند .
البته گرداندن کلینک و درمانگاه و بیمارستان متفاوت است. در مورد این سه تا معمولا غیرپزشکان سرمایه گذار و گرداننده هستند. پزشکان معمولا نمیتوانند خودشان درمانگاه و بیمارستان بگردانند. یعنی بلد نیستند حساب و کتاب کنند و کسب و کار را بگردانند. عرض کردم معمولا .
من برای یاد گرفتن مطلبی جدید معمولا به این شکل عمل میکنم :
۱ - پنج تا ده تا کتاب میخوانم
۲ -دو تا سه تا سی دی صوتی و تصویری را میشنوم یا میبینم
۳ - مشاوره دریافت میکنم
۴ -در کلاس آنلاین یا حضوری شرکت میکنم
۵ -باز هم مشاوره میگیرم
۶ -تا وقتی که احساس نکنم در آن مبحث به سطح دلخواهم نرسیدم، این کارها را تکرار میکنم. گاهی اوقات چند معلم و مشاور عوض میکنم. زیرا میدانم دست کم یک نفر جواب سوالات مرا دارد. کافی است که آن یک نفر را پیدا کنم .
طبق روش بالا برای یاد گرفتن حسابداری، اول خیابان انقلاب را زیر و رو کردم تا کتاب حسابداری به زبان ساده، پیدا کنم. چنین چیزی یافت نشد. بعدی یک سی دی آموزشی خریدم. تمام تمریناتش را حل کردم، ولی باز هم نفهمیدم چی به چیه. یک کلاس حسابداری نزدیک خانهمان پیدا کردم. ظرف یک سالی که اینجا هستم سه بار به این کلاس سر زدم، ولی هربار وسط ترم بود. به همین دلیل از اول تابستان امسال هر هفته به موسسه آموزشی رفتم و پرسیدم: کلاس چی شد؟! مبادا دوباره بشنوم وسط ترم است! بالاخره آموزشگاه تصمیم گرفت: کلاس حسابداری برگزار کند : ما فقط سه نفر هستیم ! بیخودی نبود ثبت نام در این کلاس این همه طول کشید. فکر کنم سماجت زیاد من باعث شد آنها کلاس سه نفری ما را برگزار نمایند .
میدانم بین شما، تعداد زیادی حسابدار وجود دارد :
پیشنهاد می کنم یک کتاب حسابداری به زبان ساده و یک دوره آموزشی آنلاین حسابداری به زبان ساده بسازید. همه صاحبان کسب و کار نیاز دارند از حساب و کتاب سردر بیاورند. حسابداری مکانیزه شده و با نرم افزارها میتوانیم حساب و کتاب را نگه داریم، ولی اگر دادههای یک نرم افزار درست نباشد، پردازش صحیح نخواهد بود. یکی از مواردی که کسب و کارها را زمین میزند، بیاطلاعی از حساب و کتاب کسب وکار است . آموزش دادن حسابداری به زبان ساده، یکی از نیازهای جامعه ماست. حسابداران عزیز! آستین بالا بزنید .
ادامه دارد