تک تک محصولات آموزشی گیس گلابتون را اول برای خودم ساخته ام. یعنی در بخشی از زندگی ام بشدت نیازمند راهنمایی بودم. هرچه کتاب می خواندم، کلاس می رفتم و مشاوره می گرفتم، راه به جایی نمی بردم. به همین دلیل خودم دست بکار شدم و مجموعه روشهایی را برای خودم ساختم. بهترین مثال، زندگی مثل عسل و 52 کلید جادویی است. در مورد زندگی زناشویی ام بدجوری به راهنمایی نیاز داشتم. این تمریتان را برای خودم ساختم و وقتی دیدم چقدر مفید و عالی است، آن را به شما عرضه کردم.
اما مدیریت خشم را برای شما ساختم، بهتر بگویم، فکر می کردم برای شما ساخته ام. به خاطر سالهای طولانی مراقبه و سالهای طولانی کار کردن در رشته جراحی، من به این راحتی عصبانی نمی شوم. چون مراقبه کردن به من آموخته به نیازها و خواسته آدمهای دیگر بها بدهم و در کار جراحی آموخته ام، در شرایط بحرانی اگر کنترلم را از دست بدهم، اوضاع بکلی بهم می ریزد و جان یک انسان را می بازم.
از طرفی آموخته ام وقتی لازم باشد تهاجمی باشم، براحتی خود را عصبانی نشان بدهم. اگر لازم است، داد بزنم، فحش بدهم. من با شنیدن ناسزا کنترلم را از دست نمی دهم، ابدا! ولی فرهنگی غنی از ناسزاهای فارسی را بلدم که براحتی می توانم به زبان بیاورم. کار در محیط مردانه، غنای ادبیات را بالا می برد! آقایان می دانند دارم در مورد چه صحبت می کنم.
به خاطر دلایل بالا تصور می کردم مدیریت خشم را دارم برای شما تهیه می کنم. برای شما شاگردان حضوری، شما دوستانی که مشاوره دریافت کرده اید و شما عزیزانی که هر روز صدهای سوال در سایت می پرسید. می دانستم مردم ایران مدیریت خشم را نیاموخته اند. ما فرهنگی خشن و پر از قلدری یا توسری خوری داریم. نداشتن مهارت مهم خشم، سلامتی، روابط و زندگی بسیاری از ایرانیان را بهم ریخته است، ولی در طول تهیه مطالب مدیریت خشم و بویژه در هنگام ضبط آن، متوجه حقیقت دردناکی شدم... خودم به این محصول بسیار نیاز داشتم...
به همین دلیل ضبط فایل مدیریت خشم دارد به کندی پیش می رود. یک جای کار، اوضاع خیلی بد شد. ضبط 15 دقیقه از فایل دو ساعت طول کشید و بیشتر این زمان را سرفه میکردم. آنقدر سرفه کردم که داشتم خفه می شدم. تمام روز گلودرد داشتم. در آن بخش از فایل صدایم مثل جوجه خروس تازه بالغ، جیغ جیغی شده است. میدانم این همام بخشی است که خودم خیلی به آن نیاز دارم. می توانم این بخش فایل را عوض کنم، ولی خیر! خیال دارم شما را در همه عواطف و تجربه هایم سهیم نمایم.
در طول ضبط فایل مدیریت خشم، بارها از شدت عصبانیت، سینه ام آتش گرفت. احساس کردم براستی خسته شده ام از بس به خاطر می آورم چطور عده ای جشن عروسی ام را بهم زدند، ماه عسلم را زهر کردند، سه سال اول ازدواجم را جهنم نمودند و همچنان که همچنان است مشکلات روحی روانی خود را ، مثل سوهان روی روح من می کشند. دیدم خدایا چقدر خشم در دل من انباشته شده و از آن بیخبر بودم.
من از اول امسال دارم برای مدیریت خشم مطلب جمع می کنم، ولی حالا که زمان ضبط آن شده، تازه دارم می فهمم... خدای من... تمام این مدت داشتم برای خودم مطلب جمع می کرده ام. غافلگیر شدم...
می دانم جمله ای که می خواهم بنویسم در فرهنگ ایرانی جمله عجیبی به نظر می آید. ولی من هنجارشکن هستم و از بیان این جمله شرمی ندارم:
من به خودم افتخار می کنم که دارم چنین مجموعه کامل و موثری برای آموزش مدیریت خشم آماده می کنم. امیدوارم زمانی این مجموعه، مرجع تدریس مدیریت خشم در ایران بشود و آن را در دبیرستانها و دانشگاه ها آموزش بدهند. من به خودم و دستاوردم افتخار می کنم.