دوشنبهها را دوست دارم چون روزی است برای تجدید پیمان با خودم، بویژه با جنبه زن بودنم. من در دوران بلوغ با جنسیتم قهر کرده بودم. مثل پسرها لباس میپوشیدم. مثل پسرها رفتار میکردم. در دانشگاه و در جمع پسرها، من هم یکی از پسرها بودم. بعد شغلی مردانه انتخاب نمودم. وقتی آقایان میخواهند خیلی اظهار ارادت کنند، می گویند: خانم دکتر یک پا مرد است! یک بار در روز مرد، تعدادی از آقایان روز مرا تبریک گفتند! کلمه "مرد" از نظر آقایان یعنی جمیع صفات خوبی که یک آدم میتواند داشته باشد، ولی گفتن کلمه "مرد" به یک خانم، ابراز تفکر تبعیض جنسیتی و تنگ نظری بعضی آقایان است. بگذریم.
سالها طول کشید تا فهمیدم زن بودن چقدر زیبا، کامل و شگفت انگیز است. هرچه میگذرد زنانگی در من شکفته تر میشود و بیش از بیش از زن بودن لذت میبرم. روز دوشنبه، روز زن است. Monday= moon day و ماه نماد زن است. من روز دوشنبه را برای تقویت حس زنانه درونم معین کردهام.
ولی اعتراف میکنم که چند ماه اخیر از پیمان عدول نمودم. روزهای دوشنبه برای انجام کارهای عقب افتاده این طرف و آن طرف میدویدم. این کوتاهی دردناک نتیجه بدی دارد: زن لطیف توجه ندیده درونم به سلیطه ای تیزدندان تبدیل میشود! آنقدر به جانم غر می زند و تحقیرم میکند که بکلی از دستش عاجز میشوم. این که چه بر سر آقای شوشو میآورد، از خودش بپرسید.
خیال داشتم این دوشنبه هم به دفتر بروم تا آخر شب کار کنم. به خودم گفتم: تا وقتی فلان کار تمام نشد، اصلاً به خانه برنگرد!
دوشنبه ساعت هفت صبح بدون صدای زنگ موبایل بیدار شدم و حسابی دلم برای خودم سوخت... چرا میخواستم با خودم این همه بدرفتاری کنم؟ مگر چه جرمی مرتکب شدهام؟ یکباره با خودم نرم شدم. به منشیام پیامک دادم که مثل دوشنبههای قبل به دفتر نمیآیم. بعد تا ساعت نه صبح خوابیدم.
مراسم شیرین صبحگاهیام را انجام دادم. صبحانه عالی شامل شیرقهوه، نان، کره، عسل و لیموشیرین خوردم. پس کارم را آغاز کردم.
برای ناهار، عدس پلو داشتیم. پدر و پسر هیچکدام غذا نبردهاند. آنها غذای رستوران را بیش از غذای خانه دوست دارند و بیشتر روزها بهانه ای برای نبردن غذای خانه و خوردن غذا در رستوران پیدا میکنند. بی خیال! بگذار هرطور که خوش هستند، باشند. امروز مال خودم است. مال خود خودم و خیال دارم از تمام لحظات ان لذت ببرم.
نیمرو سرخ میکنم. با خیار و لبو، سالاد درست میکنم. یک کوچولو سس هزارجزیره روی آن میریزم و قدری آبلیمو. عدس پلو، نیمرو و سالاد را در یک دیس میچینم. شربت گلاب و عرق نعنا درست میکنم. اول یک دل سیر منظره زیبای غذا را تماشا میکنم. بعد دستهایم را روی بشقاب غذا تکان تکان میدهم: مثلاً دارم پودر جادویی سپاسگزاری روی غذا میپاشم. اینطوری غذا مقوی تر میشود. نمیدانم چرا! شاید هم خرافاتی باشد و فکر و خیال خودم. ولی وقتی با هشیاری و سپاسگزاری غذا میخورم، زودتر سیر میشوم و احساس سلامت بیشتری دارم.
کار روی فایل مدیریت خشم ادامه دارد. یک ساعت کار میکنم و 15 دقیقه استراحت میکنم. به عنوان جایزه، یک بخش از سریال قصههای جزیره را میبینم. این روزها من برای رفع خستگیهایم، روزی یک بخش از سریال قصههای جزیره را میبینم. شب همراه آقای شوشو، یک بخش از سریال دکتر هاوس را میبینیم. کلی میخندیم. نمیدانم چرا دفعه قبل آقای شوشو این همه از هاوس بدش آمد و حاضر نشد همراه من آن را ببیند. ولی این بار از دیدن هاوس لذت میبرد.
و بالاخره وقتی همه کارهایم تمام میشود به عنوان جایزه به خودم، یک SPA خانگی فراهم میکنم. SPA چیست؟ SPA یعنی چشمه آب معدنی. یکی دو قرن پیش اروپاییها و آمریکاییها و البته روسهای ثروتمند برای درمان بیماریهایشان به چشمههای آب گرم میرفتند. اقامتگاههای شیکی در محل چشمههای آبگرم تأسیس میشد. ماساژ، رژیم غذایی مخصوص و ورزش و خلاصه هرچه که باعث شود بدن انسان سالم تر شود در این اقامتگاهها فراهم میشد.
هنوز هم چنین اقامتگاههایی در دنیا وجود دارد. ولی منظور من از SPA این نبود. بلکه معنای امروزی آن را در نظر داشتم. اینروزها SPA مکانهای شیکی هستند برای دریافت ماساژ بدن، ماساژ صورت، مراقبتهای پوست و ناخن. SPA با آرایشگاه بکلی متفاوت است. من تا به حال به SPA نرفتهام. نمیدانم آیا در تهران چنین امکاناتی وجود دارد یا خیر. از صبح بروی زیر دست ماساژور و مانیکوری است و پدیکوریست باشی. روی صورتت ماسک بگذارند و دو تا حلقه خیار روی چشمانت قرار بدهند. وقتی بیرون بیایی پوستت از شادابی برق بزند. فقط در فیلمها چنین صحنههایی دیدهام. چقده باید خوب باشه!
بهرحال اگر در تهران چنین امکانی وجود دارد، من در حال حاضر در رودهن زندگی میکنم و مطمئن هستم چنین امکاناتی ندارم. در رودهن کلی طول کشید توانستم یک آرایشگاه مناسب پیدا کنم تا ابرو بردارم، بند بیندازم و موها را رنگ کنم. SPA پیشکشم.
ولی امروز خیال دارم یک SPA اختصاصی در خانه برای خودم داشته باشم. وسایل مورد نیازم را فراهم میکنم:
· کرم اسکراب (من برای اسکراب صورتم از کف دریا استفاده میکنم. شما میتوانید از عطاری کف دریا بخرید. ارزان است)
· عود
· موسیقی آرام بخش
· یک قاچ لیموترش
· یک قابلمه آب
· یک حوله
· یک قاشق عسل
· ماسک صورت (من از مارک هیمالیا استفاده میکنم)
· یک لگن پر از آب گرم
· سوهان ناخن و ناخنگیر
· روغن بادام
اول عود روشن میکنم و موسیقی آرامبخشی میگذارم تا اتمسفری لذتبخش برای خودمم فراهم کنم. سپس موهایم را با روغن بادام آغشته میکنم. خیلی ملایم موهایم را ماساژ میدهم. هیچ دعوایی با موهایم ندارم. برعکس ازشان متشکرم که بخوبی پوست سرم را میپوشانند و هنوز سیاه ماندهاند و فقط چند تار سفید در میانشان دیده میشوند.
یک کلاه پلاستیکی روی سرم میکشم. این کلاه پلاستیکی را از حمام یک هتل برداشتهام! یادم بیندازید در مورد برداشتن وسایل خرده ریز از هتل، برایتان بنویسم. حکایتی دارد این برداشتها.
قابلمه آب را روی اجاق میگذارم تا آب جوش بیاید. آب گرم به صورتم میزنم و با کف دریا که پودری زبر است، دایره وار روی پوست صورتم مالش میدهم. اینطوری سلولهای مرده از پوستم جدا میشود و پوستم لطیف و شفاف میشود.
مالش پوست صورتم را بقدری ادامه میدهم که پوستم قدری سرخ شود. با آب گرم، صورتم را میشویم.
یک قاچ لیموی تازه را روی پوستم میمالم. قدری سوزش دارد. ولی سوزش خوشایندی است. اسید ضعیفی که در آب لیمو وجود دارد، لایه برداری ملایمی از پوست صورت انجام میدهد.
آب در قابلمه جوش آمده است. یک حوله روی سرم میاندازم. سرم را روی بخار میگیرم. بخار آب، به پوستم آبرسانی میکند. لایه برداری هم تکمیل میشود. بخار آب باعث میشود سینوسها هم صفایی کنند. نفس کشیدن آسان تر میشود.
صورتم را میشویم. قدری عسل روی صورتم میمالم.
لگن را پر از آب گرم میکنم. یک قاشق نرم کننده مو هم به آب گرم اضافه میکنم. بعد پاهایم را در لگن میگذارم. نرم کننده مو، ناخنها را نرم میکند.
آرام آرام ناخنهای پا را کوتاه و مرتب میکنم. راستی هیچوقت ناخنهای پا را از بیخ کوتاه نکنید. بگذارید دست کم دو میلیمتر ناخن داشته باشید. ناخنها را سوهان میکشم.
عسل را با آب گرم از روی صورتم میشویم. ماسک هیمالیا روی پوست صورتم میمالم. وقتی این ماسک خشک بشود، مثل یک ورقه از روی پوست کنده میشود و همه سلولهای مرده پوست را میکند. چروکهای ظریف، لکهای کمرنگ، جوشهای ریز و زبری پوست با این عملیات چند مرحله ای رفع میشود.
حالا وقت دوش گرفتن است. موهایم را فقط آب میکشم. یک روز چرب است ولی در طول هفته براق و عالی است.
پس از حمام، به همه بدنم لوسیون بدن میمالم. فصل سرما و خشکی است. پوست به مرطوب کننده نیاز دارد. پس از حمام ظرف سی ثانیه به پوست خود لوسیون بمالید تا پوستی سالم داشته باشید. من قبلاً این موضوع را نمی داستم. نیم ساعتی با حمام میچرخیدم، وقتی پوستم حسابی خشک شد، آنوقت لوسیون استفاده میکردم. در نتیجه، پوستم همیشه چنان خشک بود که قرچ قروچ صدا میکرد! من هم با ناخن پوستم را خرت خرت میخاراندم و زخمی میکردم.
حالا حسابی حواسم به گنجینه سلامتیام هست. علاوه بر رطوبت رسانی به پوست، وقتی با دستم به همه بدنم دست میکشم، انگار مملو از انرژی میشوم. می دانید که کف دست همه آدمها انرژی دارد. وقتی به بهانه مالیدن لوسیون به همه بدنم دست میکشم، در واقع یک ماساژ ملایم و یک انرژی درمانی رایگان به خودم هدیه دادهام.
سپس یک لاک خوشرنگ روی ناخنهایم میزنم. من تمام فصل سرد جوراب به پا دارم. در واقع هیچکس غیر از خودم آن هم موقع حمام کردن، ناخنهای پایم را نمیبیند. ولی حالی دارد که آدم فقط و فقط برای خودش، به جسمش رسیدگی کند.
یک خانم وقتی احساس کند زیباست، خوش اخلاق تر و بااعتماد به نفس تر است. من طرفدار زیبایی طبیعی هستم. به همین دلیل به جای آرایش فراوان و غلیظ، به سلامتی پوست، ناخن و موهایم رسیدگی میکنم. به عقیده من، پوست، مو و ناخن سالم هزار بار زیباتر از رنگ و روغن ناسالم است.
SPA خانگی، ارزان و بهداشتی به پایان رسید. حالا جلوی تلویزیون لم میدهم. سریال قصههای جزیره را میبینم و دمنوش گیاهی مینوشم: گل گاو زبان، رازیانه، گل سرخ و قدری عسل.
از حالا در تقویمم نوبت SPA دفعه بعد را تعیین میکنم. ماهی یک بار میتوانم چنین تجملی را به خودم هدیه بدهم.
پی نوشت: این ماسکها و مواد به پوست و موی من میسازد. شاید برای شما مناسب نباشد. من فقط بلدم از پوست خودم مراقبت کنم. نمیتوانم شما را راهنمایی نمایم.