چند ماه پیش هر وقت به سایت آمازون سر میزدم، میدیدم پرفروشترین کتاب، کتاب "من پیش از تو" پرفروشترین کتاب سایت آمازون است، ولی کنجکاو نشدم در مورد این کتاب بیشتر بدانم. تا این که آقای شوشو با یک بغل فیلم به خانه آمد. نگاهی به فیلمها کردم و بدون هیچ تردیدی فیلم "من پیش از تو" را برای تماشا انتخاب کردم. خدای من... عجب فیلمی بود. تا آخر فیلم هق هق میکردم. ولی آی چسبید... آی چسبید...
در اینترنت جستجو کردم و با نویسنده رمان "من پیش از تو" خانم جوجو مویز بیشتر آشنا شدم. سه تا کتابی که از او به فارسی ترجمه شده را سفارش دادم. وقتی سه کتاب رمان قطور به دستم رسید، از خوشحال میلرزیدم. ابتدا کتاب "یک بعلاوه یک" را خواندم. چنگی به دل نمیزد. آنقدر کشدار و پر از فاجعههای خانوادگی بود که خسته شدم. کتاب "من پس از تو" چندان بهتر نبود. سرکشیهای یک نوجوان عاصی و ضداجتماع مرا بکلی خسته کرد. دست آخر کتاب "من پیش از تو" را خواندم. کتابی قوی است. حتی ترجمه بد هم نتوانسته آن را از سکه بیندازد. با این وجود پیشنهاد میکنم مثل من وقتتان را تلف نکنید و فقط فیلم "من پیش از تو" را ببینید. فیلمی زیبا و نفس بر است. یک جعبه دستمال کاغذی هم دم دستتان بگذارید. فیلم ببینید و زار بزنید. دل آدم جلا پیدا میکند.
خانم جوجو مویز اعتراف کرده در خانوادهشان دو بیمار زمینگیر وجود داشتند. او تجربه سر و کار داشتن با بیمار زمینگیر را با خبر خودکشی یک جوان ورزشکار، در هم آمیخته و این رمان زیبا را نوشته است. تصور میکنم او سالهای طولانی در کافی شاپ و بار کار کرده و کارگر نظافت خانگی هم بوده، زیرا در مورد این سه شغل اطلاعات خوبی دارد. البته به نظر من بهترین کتاب خانم جوجو مویز، کتاب "من پیش از تو" نیست، بلکه کتاب "ماه عسل در پاریس" است. "ماه عسل در پاریس" شیرین و پرمحتواست و برخلاف سه کتاب قبلی، وراجی و اطاله کلام نیست. هر کلمه داستان، بجا و مناسب است.
نویسنده بعدی که تازگی با او آشنا شدم خانم سوفی کینزلا است. آشنایی با خانم سوفی کینزلا هم مرا ذوق زده کرد. کتاب "رازم را نگه دار!" به طرز دلپذیری آغاز شد ولی متاسفانه به شکلی مبتذل به پایان رسید. کتابهای "دنیای شگفت انگیز ربکا: شوق خرید" و "دنیای شگفت انگیز ربکا: در سفر" را هم خواندم. خب... چه بگویم؟ سیندرلاهای عصر جدید. دختران فقیری که با مردان میلیونر آشنا میشوند و خدا میداند به چه دلیل مردان میلیونر آنها را به سایر دختران ترجیح میدهند. دخترها با ک...ن در عسل می افتند و میتوانند تا جایی که جان در بدن دارند لباسهای مارکدار و گران بخرند و بی محابا پول خرج کنند. آنها هم مثل سیندرلا، راز پیدا کردن شوهر پولدار را در پوشیدن لباسهای گران و زیبا و داشتن آرایش مو و صورت عالی میدانند. نگارش خانم سوفی کینزلا را دوست دارم، پر شور و شوق است، ولی حیف که داستانها آبکی است.
سومین نویسنده که تازه با او آشنا شدم خانم آنا گاوالدا است. این سه کتاب را به قلم او خواندم. قلم شیرینی دارد. مثل آب روان مینویسد:
- دوستش داشتم
- دلم میخواست جایی کسی منتظرم بود
- گریز دلپذیر
هر سه کتاب زیباست. محتوای زیبا و نگارش زیبا. سکوت سرشار از احترام و تحسین، تنها واکنشی است که میتوانم در برابر کتابهای خانم آنا گاوالدا داشته باشم.
آنا گاوالدا چه زندگی عجیبی دارد. چهار خواهر و برادر هستند. پس از جدایی والدینش، او پیش خالهاش فرستاده میشود. خاله او که چهارده بچه داشته، سرپرستی او را هم قبول میکند. آنا گاوالدا با یک دامپزشک ازدواج میکند. صاحب دو فرزند میشود، سپس طلاق میگیرد. وقتی کتابهای او را میخوانم احساس میکنم دارم دفترچه خاطراتش را ورق میزنم. چه زیبا مینویسد. سپاس از مترجمین نازنینی که نوشتههای آنا گاوالدا را به زیبایی ترجمه کردهاند.
حرفهای بالا را جمع بندی میکنم:
پیشنهاد من برای دیدن فیلم:
- دوستش داشتم، نوشته آنا گاوالدا
- دلم میخواست جایی کسی منتظرم بود، نوشته آنا گاوالدا
- گریز دلپذیر، نوشته آنا گاوالدا
- ماه عسل در پاریس، نوشته جوجو مویز