امروز مثل دوشنبههای قبل، کتاب راهنمای داستان نویسیام را کنار دستم گذاشتهام. دو سه صفحه میخوانم و یک تمرین انجام میدهم. کم کم گرم میشوم و پس از آن مینویسم و مینویسم و باز هم مینویسم. امروز هم نشستهام و دارم با قلم و کاغذ لاس میزنم . البته نه قلمی در کار است و نه کاغذی. در واقع تبلتم راروی شکمم گذاشتهام و آن را چون جان شیرین در آغوش می فشرم. تابش میدهم و برایش لالایی می گویم.
خاطرههایم را زیر و رو میکنم. به اسپاگتی فکر میکنم. چرا اسپاگتی؟ نمیدانم چرا، ولی دارم به مزه مهیج اسپاگتی فکر میکنم و دهنم آب افتاده است. ما ایرانیها اسپاگتی را مثل برنج دم میکنیم. وقتی اولین بار در رم با اسپاگتی واقعی روبرو شدم، فکم افتاد! آشپزهای بداخلاق در حالیکه با آن لهجه پرپیچ و تابشان، داد و هوار میکردند، با ملاقههای بزرگ اسپاگتی را از داخل دیگهای عظیم آبجوش بیرون میآوردند و داخل بشقابها میریختند. یک قاشق سس گوجه فرنگی هم روی آن. والسلام و نامه تمام! پنیر رنده شده در بشقابهای کوچک روی میزها قرار داشت. اسپاگتی، سس گوجه فرنگی با طعم سیر و پنیر رنده شده و خدای من! طعم عالی و فراموش نشدنی. دهها پرس از همان اسپاگتی و سس گوجه فرنگی و پنیر خوردم و باز هم دلم میخواست.
خودم چند بار سعی کردم مثل ایتالیاییها اسپاگتی درست کنم، ولی نتیجهاش خوب نبود. در ایران فقط یک جا سراغ داشتم که در آنجا، اسپاگتی مزه ایتالیا میداد: چهار میز زیر پل حافظ. دوستم رضوانه آنجا را راه انداخته بود. گیاهخوار بود و غذای گیاهی میپخت. یک جور اسپاگتی با بادمجان کبابی درست میکرد که دلت میخواست انگشتانت را هم با آن بخوری. او این اسپاگتی را با الهام از میرزاقاسمی اختراع کرده بود. رضوانه الان آمریکاست. آی رضوانه جان! هر کجا که هستی دلت شاد و لبت خندان باشد.
چرا من بلد نیستم اسپاگتی درست کنم؟ خب... یاد بگیرم دیگه! در گوگل جستجو میکنم و پختن اسپاگتی در یازده مرحله را پیدا میکنم. به نظرم دستور خوبی است. چند بار آن را میخوانم. نکتههایی که دفعه رعایت خواهم کرد اینهاست:
- دیگ خیلی بزرگی بر میدارم
- داخل آب نمک نمیریزم یا نمک کمی میریزم تا نیازی به آب و آب کشی نداشته باشد
- کره هم آب میکنم و روی اسپاگتی خواهم ریخت
وقتی قانع شدم که میتوانم اسپاگتی بپزم، بلند شدم و باقلاپلو با ماهیچه پختم. روی باقالی پلو، گل محمدی ریختم تا برنج، عطر گل بگیرد. این هم داستان اسپاگتی پختن من!
پی نوشت: این یاداشت را در تاریخ 22 آذر نوشتم. من جمعه برای پدرم و شنبه برای آقای شوشو اسپاگتی پختم. دستور غذا عالی است! اسپاگتیهایم طعم ایتالیا دارد. هورررررا!