چگونه در 30 روز یک رمان بنویسید؟ من که تا حالا رمان ننوشتهام، پس نمیتوانم به شما یاد بدهم چطوری در 30 روز یک رمان بنویسید، ولی آقایی به نام کریس بتی مدعی است همه ما میتوانیم در 30 روز یک رمان بنویسیم. او در سال 2004 نوشت:
- هر شخصی یک رمان برای نوشتن دارد.
و در سال 2010 حرف خود را اصلاح کرد:
- گفته بودم هر شخصی یک رمان برای نوشتن دارد؟ اشتباه میکردم. هر شخصی، یک رمان برای نوشتن ندارد، بلکه هر شخصی چندین رمان برای نوشتن دارد. رمانها توسط رمان نویس ها نوشته نمیشود، بلکه رمانها توسط هر آدمی میتواند نوشته شوند به شرطی که به خودشان زمان و اجازه نوشتن بدهند.
او چالش نوشتن رمان در یک ماه را ابداع و ماه نوامبر را ماه نوشتن رمان تعیین کرده است. تا امروز 400 هزار نفر در این چالش شرکت کردهاند. هر ساله عده زیادی در ماه نوامبر، رمان مینویسند. کتاب "برای داستانت طرحی نداری؟ اشکال نداره!" کتابی بامزه و الهام بخش است. No Plot? No Problem
آخ که دلم لک زده بتوانم رمان بنویسم. دارم یکی بر سر خودم میزنم و یکی بر سر کتاب "هنر داستان نویسی" ابراهیم یونسی. به نظرم کتاب هنر داستان نویسی، ته ته ته آداب رمان نویسی به زبان فارسی است. داستان زندگی آقای یونسی، داستانی دردناک و در عین حال الهام بخش است. من شیفته بیوگرافی او شدهام. آقای یونسی پس از کودتای 28 مرداد زندانی میشود. 13 نفر بودند. 12 نفرشان را اعدام کردند. یونسی را اعدام نکردند چون پای چپش را از دست داده و معلول بود. او در زندان به صورت مکاتبهای لیسانس زبان انگلیسی خود را گرفت و در یک دوره دو ساله داستان نویسی شرکت کرد. در همان زندان، کتاب هنر داستان نویسی را تألیف کرد.
وای که چه کتاب چغری است. اشکم را درآورده است. خب... کتاب چهل پنجاه سال پیش نوشته شده است. نوشتاری قدیمی و پرپیچ و تاب و پر از دستورالعملها و بکن نکن های دلسرد کننده است. اگر من بخواهم مو به موی دستورات آقای یونسی را اجرا کنم که فقط باید کتابهای کلاسیک را رونویسی کنم. جایی برای خلاقیت باقی نمیماند. نور به قبرت ببارد آقای یونسی. دم شما گرم که چنین کتابی را تألیف کردهاید. این کتاب هم اکنون به چاپ سیزدهم رسیده است. آقای یونسی سال 1390 درگذشت، ولی کتاب او زنده است و یقه مرا چسبیده و رها نمیکند. شاید هم من یقه این کتاب چسیدهام. آدم بدپیلهای هستم. وقتی به چیزی گیر بدهم دیگر باید تا ته تهش بروم.
از آقای یونسی پرسیدند: چرا مترجم شدید؟
- تصادفی! من تصادفی پایم را از دست دادم. تصادفی به زندان افتادم.. تصادفی از اعدام نجات پیدا کردم. تصادفی امکان تحصیل مکاتبهای در زندان برایم فراهم شد. بقیه زندانیها مهندسی میخواندند. من دیدم پا ندارم که مهندس شوم. باید بتوانم با گوشه اتاقی نشستن بتوانم نانم را در بیاورم. پس مترجم شدم.
ای جانم... آن همه زحمت را با یک کلمه تصادفی، هل پوچ نشان میدهد. من مخلص شما هستم آقای یونسی. خیلی آقایی. خیلی سروری... ولی این کتاب "هنر داستان نویسی" خیلی سخت است بوخودا!
همزمان دارم سه کتاب در زمینه رمان نویسی میخوانم:
هنر داستان نویسی – نوشته ابراهیم یونسی
بدبختم کرده. خواندن این کتاب برای من مثل جویدن سنگ است. فکم افتاد!
داستان نویسی (قدم به قدم تا نوشتن داستان) – ترجمه انیسا دهقان
این یکی قدم به قدم تمرین دارد. تمریناتش بامزه است. ولی چون باید تمریناتش را انجام بدهم، کند پیش میرود. جان میکنم یک تمرین انجام بدهم. باید گوش خودم را بگیرم و به زور بنشانم پای مشق نوشتن. قلمم میخواهد مثل بچه بازیگوشی این طرف و آن طرف یه قل دو قل بازی کند. حوصله ندارد ادب و آداب یاد بگیرد. دورنمای رمان نویس شدن هم خیلی خوش آب و رنگ نیست که دلم برایش غش برود.
برای داستانت طرحی نداری؟ اشکال نداره! – نوشته کریس بتی
عاشق نوشتههای شوخ و شنگ این یکی شدم. اصلاً دلم آب شده که زود زود زود رمان نوشتن را شروع کنم. یک جوری از رمان نوشتن مینویسد انگار دست و صورت شستن است. او مینویسد:
- آدمهایی مثل ما عاشق کتاب هستند. روز و شبشان با کتاب میگذرد. رمان دوست و رفیق و همراه و یار و یاورشان است. ما عاشق نویسندگان این کتابها هستیم. خب... بیاییم و خودمان هم کتاب تولید کنیم. بیایید و کتاب بنویسید!
یک جوری میگوید بیایید و کتاب بنویسید، انگار میگوید: بیایید و با هم نفس بکشیم! آدم باورش میشود که رمان نوشتن کار راحتی است. مثل نفس کشیدن طبیعی و ساده است. کتاب را بسیار بانمک نوشته است. برای مثال آماده شدن برای ماراتون نوشتن رمان در 30 روز را اینگونه توضیح میدهد:
- شما برای نوشتن یک رمان در 30 روز به تعدادی وسیله نیاز دارید. این وسایل به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. آنهایی که میتوانید داخل دهانتان بگذارید و آنهایی که نمیتوانید! شما به یک خودکار، یک دفترچه، یک کامپیوتر احتیاج دارد. واضح است که قرار نیست اینها را در دهانتان بگذارید. از طرفی به کلی خوراکی و نوشیدنی نیاز دارید که موقع نوشتن مجبور نشوید برای غذا خوردن از جایتان بلند شوید. همان طور که تایپ میکنید، میتوانید غذا بخورید. بیشتر غذاها لپ تاب فرندلی هستند و وقتی روی لپ تاب بریزد، مشکلی پیش نمیآورد. میتوانید غذا را از روی لپ تاب بردارید و دوباره داخل دهانتان بگذارید!
خداوکیلی وقتی آدم این نوشتههای بامزه را میخواند، دلش نمیخواهد خودش هم رمان بنویسد؟
کریس بتی میگوید:
- اگر به مدت 30 روز، هر روز 1667 کلمه بنویسید، در پایان یک ماه 50 هزار کلمه نوشتهاید، یعنی یک رمان 200 صفحهای. شرط اصلی این شیوه رمان نگاری، نوشتن بدون حذف و ویرایش است. فقط باید بگذاری قلم روی کاغذ بدود و برود و برود تا دوردست.
- لازم نیست قبل از نوشتن رمان، طرح بزنید. کافی است شخصیت قوی و خوبی انتخاب کنید. بعد خود شخصیت داستان را برایت روایت میکند. خودش داستان را پیش خواهد برد.
- برای شخصیت اصلی داستان، یک آدم باحال انتخاب کنید، چون قرار است یک ماه با او وقت بگذرانید. پس باید او را دوست داشته باشید و بتوانید یک ماه با او سر کنید.
- رمان نویس مبتدی بهتر است شخصیت اصلی داستان را همجنس خود انتخاب کند و از زاویه دید اول شخص بنویسد. اینطوری بهتر میتواند با احساسات شخصیت اصلی در تماس باشد.
- وقتی داستان پیش نمیرود و گیر کردهاید، به چیزهایی فکر کنید که ازشان میترسید، بدتان میآید، چندشتان میشود، شما را خارش و عطسه میاندازد. یکی دو تا از آنها را داخل داستان و به جان شخصیت اصلی داستانتان بیندازید. اینطوری موتور نوشتنتان دوباره روشن میشود چون این تاریکیها و ترسها، احساسات تند و تیز شما را به غلیان میاندازند و نویسنده است و غلیان احساسات. نویسندگی یعنی احساسات و افکار را در دام کلمه انداختن.
یعنی کریس بتی راست میگوید؟ فکر میکنم اولین رمانی که بنویسم در مورد زنی باشد که دوست دارد رمان بنویسد! نوشتن تقلاها و عرق ریختنهایم در مسیر نوشتن رمان، میتواند دوهزار صفحهای بشود. آیا کسی آن را خواهد خواند؟ مهم نیست. خودم شاد خواهم شد.
.
.
.
من در ماه ژوئن 2017 یک رمان 50 هزار کلمه ای نوشتم. کمک می کنید برای آن اسم پیدا کنم؟ لطفا اینجا کلیک کنید.