نام یکی از کتابهای قشنگ فردریک بکمن این است: بریت ماری اینجا بود!
کتاب بریت ماری اینجا بود! داستان زنی 63 ساله است که همسرش او را به خاطر زنی جوانتر ترک کرده است. بریت ماری فرزندی ندارد. او دو فرزند شوهرش را بزرگ کرده و الان بدون شوهر و بچه در خانه تنها مانده است. بریت ماری میترسد در تنهایی بمیرد و جسدش بو بگیرد. به همین دلیل در سن 63 سالگی و پس از سالهای طولانی خانهداری، به اداره کار میرود و با سماجت تقاضای کار میکند.
کتاب با ضرباهنگی کند آغاز میشود. سماجت، کله شقی و سادهلوحی بریت ماری، اعصاب آدم را خرد میکند، ولی اگر دوام بیاورید، همانطور که برای خواندن کتاب مردی به نام اوه دوام آوردید، کمکم عاشق بریت ماری خواهید شد. دستکم، من که عاشقش شدم.
او زنی تمیز و مرتب است و بهصورت خودکار محیط اطرافش را تمیز و مرتب میکند. پاکیزگی و نظم او از سوی شوهر و فرزندانش شوهرش هرگز مورد قدردانی قرار نگرفته است. او را غرغرو، وسواسی و سوهان روح میدانستند. او نظم و پاکیزگی را به دنیای بیرون ا ز خانه آورد و کمکم زندگی اطرافیانش را بهبود داد.
من بشدت با بریت ماری احساس همذات پنداری میکنم. از وقتی یادم هست بهصورت خودکار در حال مرتب کردن و تمیز کردن محیط اطراف و زندگی اطرافیانم هستم. نمیدانم چرا اینطوری شدم و چرا نظم و ترتیب برایم اینقدر مهم است. آنقدر مطلب درباره مدیریت زمان و مدیریت انرژی و سروسامان دادن (organized) خواندهام که بالاخره در سال 1396 به آرزوی همیشگیام رسیدم و توانستم مدیریت زمان ویژه خانمهای شاغل را بسازم. این دوره آنلاین را بهاندازه دوره زندگی مثل عسل دوست دارم.
تا دو سه سال پیش، ویژگی نظم و نظافت من مثل بریت ماری مورد بیتوجهی و بیمهری اطرافیانم بود. آنها اهمیتی به تأثیر مثبت این ویژگی من در زندگیشان نمیدادند. سالهای اول زندگی متأهلی من، سالهای مبارزه بیامانم با شلختگی و بینظمی خانواده جدیدم بود. این مبارزه گاهی مرا به هقهق و زاری کردن میانداخت.
علیرغم جبههگیریهای تلخ، من دست از تلاش برای برقراری نظم و نظافت در خانهمان برنداشتم. بالاخره دو سه سال پیش، آقای شوشو اعتراف کرد قدر و ارزش خانه قشنگمان را میداند. او گهگاه با شادی در خانه قدم میزند و میگوید: "قربان خانه تمیز و مرتبمان بروم!" البته نمره تمیزی و مرتب بودن خانه ما 17 از 20 است. آنقدرها هم تمیز و مرتب نیست، ولی خوب است.
جانم برایتان بگوید که بریت ماری همیشه به جوششیرین و شیشهشور مجهز است. من هم عاشق شیشهشور هستم. درواقع من فقط سه نوع ماده نظافتی استفاده میکنم:
- مایع شیشهشور
- مایع ظرفشویی
- شامپوی ارزانقیمت
پس از خواندن کتاب بریت ماری اینجا بود، بشدت درباره کنجکاو جوششیرین شدم. چند مطلب در اینترنت درباره جوششیرین خواندم، ولی علاقهمند نشدم.
چند هفته پیش داشتم نظافت هفتگی خانه را انجام میدادم. گوشم پر از ترانه «سپاس ای زندگی» با صدای آسمانی مرسدس سوسا بود و قلبم لبریز از حمد و ثنا که چشمم به شیرآلات حمام افتاد. آب رودهن سنگین است و لکههای زشتی روی شیرآلات بهجا میگذارد. تا آن موقع هیچ راهی برای خلاصی از این لکههای زشت نیافته بودم. هر بار این لکههای بیحیا را میدیدم، فقط دندان سر جگر میفشردم. لکهها با پررویی زباندرازی میکردند و کرکر به ریشم نداشتهام میخندیدند.
سپاس ای زندگی، زآنهمه عطا که مرا دادی
میان دو روزن هستی، گشوده فرق سیاه و سپیدی
برآسمان تیره و تاریک، ستارههای برق امیدی
میان جمع اینهمه انسانها، به یک نگاه تک عشق
آن روز دلم مملو از لطافت بهشتی بود و احساس کردم حتی یکلحظه دیگر نمیتوانم این زشتی و پلشتی را تحمل کنم. به سراغ اینترنت رفتم و راه پاک کردن لکههای شیرآلات را یافتم. دستمالکاغذی را دور شیر آب پیچیدم و آن را با سرکه سفید خیساندم. هر 15 دقیقه، دستمالکاغذی را با سرکه، نم زدم. گذاشتم دستمال آغشته به سرکه، دوساعتی دور شیر آب بماند. سپس دستمال را باز کردم و اسکاچ کهنه را به نرمی روی شیر آب کشیدم.
معجزه! شیر آب جلا بهراحتی جلا پیدا کرد و نونوار شد. همه شیرآلات را به همین شیوه تمیز کردم. شیرآلات خانهمان کاملاً نو شدهاند. انگار یکسری جدید نصبکردهایم. البته اشتباه کردم و دستکش نپوشیدم. به همین دلیل پوست دستم ورآمد. راستش فکر میکردم سرکه به پوستم صدمه نمیزند، ولی میزند. بد هم صدمه میزند. هنوز از شر اگزمای حاصله راحت نشدهام.
هفته بعد سراغ دیوار پوشیده از لکههای چربی پشت چراغگاز رفتم. به دیوار سرکه پاشیدم و با دستمالکاغذی پوشاندم. هر 15 دقیقه با سرکه نم زدم و پس از دو ساعت، لکهها را بهراحتی با اسکاچ تمیز کردم.
سطح استیل اجاقگاز، چند لکه کهنه قهوهای داشت که هیچ گاز پاککنی حریفشان نشده بود. این بار جوششیرین را به میانه میدان آوردم. سطح لکه را با جوششیرین پوشاندم و با سرکه خیساندم. 15 دقیقه بعد با مسواک روی لکه کشیدم. لکه در یکچشم به هم زدن تمیز شد! خدایا! سرکه و جوششیرین! چرا تابهحال از وجود این دو نعمت الهی غافل بودم؟
این هفته نوبت شیشه جرمگرفته فر شد. سطح شیشه فر را با جوششیرین پوشاندم و کمی آب پاشیدم. یک ساعت بعد خمیر سفید را با دستمال تمیز کردم. لکهها رفته بودند! هوففففف!
حالا گیس گلابتون را در میانه میدان میبینید که شیشه جوششیرین را در یک دست گرفته و شیشه سرکه سفید را به دستی دیگر. در نبردی بیامان با لکهها میتازد! یاد داستان لکههای زویا پیرزاد به خیر! این هم حکایت این روزهای ما.
روی عکس زیر کلیک کنید تا با هم صدای آسمانی مرسدس سوسا را گوش کنیم: