وقتی در مجلههای خارجی یا فیلمها، تصویر کاپ کیکهای خوش آب و رنگ را میدیدم، آه از نهادم برمیآمد. چقده خوشگلن این لامصبا! یعنی مزه شون چطوریه؟ در کتابی خواندم، یادم نیست کدام کتاب، قهرمان داستان عاشق پختن کاپ کیک بود. غمهایش را با پختن کاپ کیک فراموش میکرد و من در حسرت تجربه پختن کاپ کیک میسوختم.
بالاخره تصمیم گرفتم حسرت خوردن را کنار بگذارم و کاری انجام بدهم. قالب کاپ کیک خریدم. همان روز کپسول کاپ کیک نخریدم. اگر شما خیال دارید قالب کاپ کیک بخرید، همان روز کپسولهایش را هم بخرید تا مثل من دچار دردسر نشوید. کپسول کاپ کیک، همان کاغذهای بامزهای است که دور کاپ کیک قرار میگیرد. مثل این عکس:
وقتی بر ترس و دودلیام غلبه کردم و بالاخره تصمیم گرفتم کاپ کیک بپزم، رفتم که کپسول کاپ کیک بخرم. فکر میکردم همه کپسولها یک اندازه هستند. خب... کاشف به عمل آمد که صدها مدل و اندازه کپسول کاپ کیک وجود دارد. روز بعد قالب کاپ کیک را زیر بغلم زدم و دوباره به مغازه وسایل شیرینیپزی برگشتم. روز اول با تاکسی رفتم، روز دوم با ماشین خودم. روز اول در آفتاب داغ تابستان گرمازده شدم و روز دوم، جای پارک پیدا نکردم! کاش کپسول را همزمان با قالب کاپ کیک میخریدم، اما آن روز نخریدم، چون ته دلم میگفتم: معلوم نیست چه موقع کاپ کیک بپزم. انگار باور داشتم قالب را میخرم و گوشهای میاندازم. درواقع یک سؤال مهم و اصلی داشتم: اصلاً کاپ کیک چی هست؟!
اینترنت را زیرورو کردم و بالاخره فهمیدم کاپ کیک همان کیک است، ولی در اندازه کوچک. یعنی همان مایعی که برای پختن کیک میسازیم را میتوانیم در قالب کاپ کیک بریزیم و بپزیم. کیک یزدی نوعی کاپ کیک است که با گلاب معطر میشود و با کنجد تزئین. دهها دستور پخت کاپ کیک پیدا کردم، ولی بهطورکلی دو نوع دستور دارد:
کاپ کیک با کره – احتمالاً خوشمزهتر است
کاپ کیک با روغن گیاهی – من این را درست کردم، چون این روزها از بس کره مصرف کردهام، وجدان درد دارم.
بهترین توضیحی که درباره کاپ کیک به زبان فارسی خواندم در این سایت است: لینک به سایت اسپون فید
حالا با چه دستوری کاپ کیک بسازم؟ ماشاالله تا دلتان بخواهد دستورهای رنگووارنگ وجود دارد. من یک دستور ساده و بی دنگ و فنگ میخواستم. در یوتیوب فیلمی را دیدم که هزاران بار بازدید شده بود. مواد لازم این است:
مواد لازم برای پختن کاپ کیک
آرد
|
یک لیوان + نصف لیوان
|
بیکینگ پودر
|
یک قاشق چایخوری + 4/3 قاشق چایخوری
|
نمک
|
کمی
|
شکر
|
یک لیوان
|
روغن
|
نصف لیوان
|
شیر
|
نصف لیوان
|
ماست
|
یک قاشق چایخوری
|
وانیل
|
نوک قاشق چایخوری
|
تخم مرغ
|
دو عدد
|
مواد خشک (آرد، بیکینگپودر و نمک) را در ظرفی میریزیم و ویسک میزنیم. ویسک زدن مواد خشک برای اینکه ذراتشان از هم جدا شود و کیک بتواند پف کند. بجای ویسک زدن میتوانیم الک کنیم. ویسک این ماسماکه است. از بچگی عاشق آن بودم و دلم میخواست یکی داشته باشم. به نظرم میآمد استفاده از ویسک، اوج باکلاسی در آشپزی است. ویسک = whisk
سپس در یک کاسه، تخممرغ و شکر و وانیل را با همزن میزنیم. آنگاه مواد خشک را در سه مرحله اضافه میکنیم و هم میزنیم. تمام شد! مایه کیک آماده است. کپسولها را در قالب قرار میدهیم و هر کپسول را دوسوم پر میکنیم. کاپ کیکها را در فر قرار میدهیم. فر را ده دقیقه قبل روشن کردهایم و درجه آن 180درجه سانتیگراد است. فر من استاندارد نیست، به همین دلیل من درجه فر را روی 140 میگذارم. طبق دستور کاپ کیک ظرف 30 دقیقه میپزد. کاپ کیکهای ما ظرف 25 دقیقه ته گرفت و قدری سوخت! والله مرتب چک کردم، ولی باز هم ته گرفت. از بس سیخ و میخ داخل کاپ کیک فروکردم تا ببینم آیا پخته یا نه، بیچارهها سوراخسوراخ شده بودند. علاوه بر سوختگی مختصر یک مشکل دیگر هم داشتم: قالب من 12 تایی است، ولی مایه کیک بهاندازه 18 تا کاپ کیک بود. یعنی مجبور شدم دو سری کاپ کیک بپزم. بین پختن سری اول و دوم نیم ساعتی فاصله افتاد. وقتی مایه کیک نیم ساعت روی میز آشپزخانه رها شود، دیگر پف نمیکند، به خاطر بیکینگپودر و این حرفها. خانمهای باسلیقه! شما که کاپ کیک میپزید، این مشکل را چگونه برطرف میکنید؟
اصلاً میخواهم از اول کاپ کیک پختن تعریف کنم. شما وقت دارید که بخوانید؟
پنجشنبه 13 تیر: تصمیم گرفتم پنجشنبه بعدی یعنی 20 تیر کاپ کیک بپزم. من همیشه پنجشنبهها برنامه هفته آیندهام را مینویسم. به همین دلیل از یک هفته قبل تصمیم گرفتم.
شنبه 15 تیر: از خواهرم دعوت کردم آخر هفته پیش ما بیاید تا با هم پختن کاپ کیک را تجربه کنیم.
یکشنبه و دوشنبه 16 و 17 تیر: درگیر خرید کپسول کاپ کیک شدم. دو تا ماسوره درشت، یک بسته قیف یکبارمصرف، ترافل رنگی، چیپس شکلاتی سه قوطی رنگ خوراکی، سه بطری سس شکلاتی و کاراملی و آلبالویی هم خریدم.
سهشنبه 18 تیر: همراه آقای شوشو خریدهای کلی خانه را انجام دادم. ما ماهی یکبار روز جمعه خرید کلی انجام میدهیم. ولی این بار میخواستم وسط هفته خرید میکردم، چون آخر هفته مهمان داشتیم و بعضی خوراکیها تمام شده بود. از آقای شوشو خواستم پس از تعطیلی داروخانه مرا به فروشگاه رفاه ببرد. البته این بار اول و آخرم بود که وسط هفته خرید کلی انجام دادم، خیلی بد بود. آقای شوشو خسته و گرسنه بود. بشدت عجله داشت خریدها را تمام کنیم. با چرخ خرید از اینطرف فروشگاه میدوید و من هم دنبالش لنگانلنگان لیلی میکردم. به خانه که رسیدیم، بهش گفتم: برو شام بخور، خودم جمعوجور میکنم. جایتان خالی نباشد، سوپ گردن خوشمزهای پخته بودم. لینک به دستور پخت سوپ گردن مرغ. نمیدانم چرا قبول نمیکرد. غرغر کرد، وسایل را بهم کوبید، یک قوطی رب سوراخ برداشته بود و کل آشپزخانه به گند کشیده شد، روی زمین اسکاچ کشید و آه و ناله کرد. حوله برداشتم و بهسوی او رفتم تا وادارش کنم برود غذا بخورد. پایم روی زمین آغشته به مایع ظرفشویی چنان لیز خورد که پاهایم 180 درجه باز شد. همانطور مانده بودم. به قدرتی خدا، شوهرم جلو نمیآمد که دستم را بگیرد. سرجایش خشک شده بود. به هر زحمتی بود روی آن زمین لغزنده خودم را جمعوجور کردم. کمرم بشدت درد گرفت. یک داد اللهاکبری سر آقای شوشو زدم: بهت میگم برو غذا بخور خودم جمعوجور میکنم! او هم مثل بچه آدم رفت و غذایش را خورد. بعد او خوشاخلاق شد، من به خاطر کمردرد مثل سگ شده بودم. رفتم خوابیدم وگرنه جدوآبادش را جلوی چشمش میآوردم.
چهارشنبه 19 تیر: دستبهکمر و دولادولا راه میرفتم و زیر لب فحش میدادم. آنقدر کار داشتم که امکان استراحت نبود. سس پاستا برای ناهار پنجشنبه و سالاد ماکارونی برای شام پنجشنبه درست کردم. خانه را تمیز کردم: جارو گردگیری تی کشیدن شستن سرویسها.
پنجشنبه 20 تیر: خواهرکم از راه رسید. پختن کاپ کیک را آغاز کردیم. کاپ کیکها پخته شد، اسپاگتی را داخل آب ریختم. ساعت دو بعدازظهر ناهار آماده شد. طفلک خواهرکم از گرسنگی رو به موت بود. خب... من نمیدانستم پختن کاپ کیک چقدر طول میکشد. مهم نیست در وبسایت های آشپزی چه مینویسند، چون من مبتدی هستم. خیلی طول میدهم، کلی خرابکاری میکنم و زمان آمادهسازی مایه کیک برای من بسیار طولانیتر است.
پس از صرف ناهار، نوبت تزئین کاپ کیک شد. ماسورهها روی قیف یکبارمصرف نصب کردم. خواهرک خامهها را به سه رنگ بنفش، زرد و سبز درآورد. هر سه را به شکلی جالب در یک قیف ریخت. وقتی قیف را فشار میداد، خامه سه رنگ بیرون میزد. خیلی قشنگ بود. نصف قوطی خامه قنادی داشتم، تقریباً 200 گرم. فکر میکردم برای تزئین 18 کاپ کیک کافی است. اصلاً کافی نبود! درواقع وقتی پنج شش تا کاپ کیک را آماده کردیم، هیچ خامهای باقی نماند. با انگشت ته ظرف را پاک میکردیم و به کله کاپ کیک میمالیدیم! بعلاوه رنگ کردن و آماده کردن قیفها آنقدر طول کشید که خامهها آب شدند و وارفتند. با تمام این حرفها، کاپ کیکهای زیبایی از آب درآمدند. هر کاپ کیک را به شکلی تزئین کردیم. روی یکی ترافل ریختیم، روی دیگری چیپس شکلاتی، یکی را با سس شکلاتی مزین کردیم و دیگری را با سس آلبالویی.
همانطور که کاپ کیکها را تزئین میکردیم، تصمیم گرفتیم فروشگاهی به نام "کاپ کیکهای خواهران علایی" تأسیس کنیم. دم در فروشگاه تابلو بزنیم: این فروشگاه هیچ شعبه ندارد! قدری که گذشت درباره مسئله جزئی اختلافسلیقه پیدا کردیم، پس تصمیم گرفتیم راهمان را از هم جدا کنیم و منشعب بشویم! خوشبختانه کمی بعد اختلاف برطرف شد و فروشگاه خیالی ما هنوز هم شعبهای ندارد! خالهبازی کردیم ها. خیلی خوش گذشت...
کارمان تمام شد و ما ماندیم و 18 کاپ کیک که هرکدام دستکم 200 کالری داشت. من همان موقع 4 تا خوردم و به کسی نگویید و دلم میخواست 4 تای دیگر هم بخورم! من برای حفظ وزن فعلیام باید روزانه 1700 کالری مصرف و کنم و دیگر هیچ. والدینم در خانه باغ دماوند بودند. آنها را هم دعوت کردم. پدر و پسر هم آمدند. دورهم کاپ کیک خوردیم، فیلم تماشا کردیم، گفتیم و خندیدیم.
من معمولاً پنجشنبهها مینویسم. موبایلم را قطع میکنم و در تنهایی دلانگیزی غوطه میخورم. در طول ده سالی که متأهل هستم این پنجشنبه اولین پنجشنبهای بود که صرف پختن کیک و معاشرت با خانوادهام شد. خیلی خوش گذشت... خیلی خیلی خیلی خوش گذشت... چه لذتهای سادهای در دنیا وجود دارد که خودم را از آنها محروم کردهام. فکر نکنید به این راحتی میتوانم دوباره این تجربه زیبا را تکرار کنم ها. خانواده من آدمهای بسیار گرفتاری هستند. برای تکتک روزهایشان برنامه دارند. معلوم نیست دوباره چه موقع امکانش هست دورهم جمع بشویم. درهرصورت، خدا را شکر میکنم برای داشتن یک پنجشنبه زیبا در کنار عزیزانم.
من و خواهرک، کاپ کیک پختیم و عکس گرفتیم. با عکسها، فایل ویدیویی ساختیم. دهها بار عکسها و ویدیوها را تماشا کردیم. خواهرک گفت: چه خوبه! نیم ساعت کار کردیم، دو سهساعته داریم عکسها را تماشا میکنیم. گفتم: بله! با این روش شادیها را طولانیتر و عمیقتر میکنیم. اگر اتفاق بدی بیفتید ما معمولاً صدها بار آن را در ذهنمان مرور میکنیم و تلخی آن را صدها بار بیشتر. چرا برای خاطرههای خوش و شادیها چنین نکنیم؟ قدری فکر کرد و گفت: حق با تو است.
پینوشت یک: کاپ کیک همان کیک است که در اندازه کوچک پخته میشود، البته سریعتر پخته میشود، سرو آن آسانتر است و تزئین آن نسبت به کیک سادهتر است. حتی یک آدم مبتدی مثل من هم میتواند آن را تزئین کند و بدک نشود. من پختن کیک را ترجیح میدهم. اینهمه زحمت بکش، زحمت بکش، بعد کاپ کیک یکلقمه چپ میشود. شستن قالب کاپ کیک هم سخت است. بااینکه کپسول کاغذی گذاشته بودم، ولی روغن پس داده بود. حالا یکییکی قالبها را بشور! شستن قالب کیک معمولی خیلی سادهتر است. البته بازهم کاپ کیک خواهم پخت، ولی به نظرم پختن کاپ کیک آنقدر هم رؤیایی نیست که دربارهاش خوانده بودم.
پی نوشت دو: خامه رنگی ما خیلی شل و وارفته بود. هوا گرم بود و ما خامه را در حین تزئین داخل یخچال نگذاشتیم، ولی گویا دلیل دیگری هم بود: رنگ مورد استفاده ما. ما از رنگ مایع استفاده کردیم، درحالی که گویا باید از رنگ ژلی استفاده کرد. من از مارک خط زرد استفاده کردم، ولی انگار باید از مارک ویلتون یا نیلگون استفاده کرد. شما در زمینه رنگی کردن خامه قنادی تجربه ای دارید؟
حالا نوبت شماست: آیا شما تابهحال کاپ کیک پختهاید؟ آیا پختن کاپ کیک را بیشتر دوست دارید یا پختن کیک را؟ راستی درباره اضافه آمدن خمیر کیک چه تجربهای دارید؟ درباره رنگی کردن خامه قنادی چطور؟ همان دو سؤالی که آن بالا از خانمهای باسلیقه پرسیدم. اگر جواب را میدانید، ممکن است راهنمایی کنید؟ پیشاپیش تشکر میکنم.