هر هفته مادرم جوجهکباب، کباب جنچه و کبابکوبیده را آماده میکند و پدرم منقل زغالی را بار میگذارد و کبابهای عالی تحویل ما میدهد. من بلد نیستم منقل زغالی را روشن کنم و بهاشتباه تصور میکردم همه آقایان این مهارت را بهخوبی میدانند.
پس از ازدواج، یک روز پیشنهاد کردم به پیکنیک برویم و در فضای آزاد جوجهکباب بپزیم و بخوریم. پدر و پسر از این تصمیم استقبال کردند. جوجه مزه دار شده و زغال خریدیم و به دل طبیعت شتافتیم. آن روز متوجه شدم پدر و پسر اصلاً بلد نیستند زغال را روشن کنند و کباب بپزند. آقای شوشو مدتی با زغالها سروکله زد و نتوانست آنها را روشن کند. پس چند تا شاخهتر و مشتی خار را آتش زد و روی دود خفهکننده و بدبوی خار و خس، یکی دو دقیقه سیخهای جوجه را نگه داشت. بعد جوجهکباب خام و دودزده را به ما تقدیم کرد. من و پسر با امتنان جوجهها را گرفتیم و تا آقای شوشو سرش را برگرداند، آنها را جلوی سگها انداختیم.
همسرم بلد نیست منقل زغالی را روشن کند و نمیدانم چرا قبل از پیکنیک به این موضوع اشاره نکرده بود. شاید فکر میکرد قرار است من جوجه را روی زغالها کباب کنم. پسازآن پیکنیک فاجعهبار، چند بار پیشنهاد کردم پدر و پسر، رموز پختن کباب را از پدرم بیاموزند، ولی پدر و پسر هیچ استقبالی از این موضوع نکردند. آنها ترجیح میدادند در مدتی که پدرم کبابها را باد میزند، با یکدیگر شطرنجبازی کنند و منتظر آماده شدن کباب بمانند. من دست از اصرار برداشتم. به قول همسرم هر وقت کباب میخواهیم میتوانیم به رستوران برویم و چند سیخ بخریم و خلاص!
ما یک بالکن کوچک داریم که شش سال اخیر در تملک کبوتران بود. فضله کبوتر کف بالکن را پوشانده بود. هر بار جارو میکردم و بالکن را میشستم، پنج دقیقه بعد کبوتران دوباره آنجا را به گ... میکشیدند. من دست از تمیز کردن بالکن برداشتم و اجازه دادم کثافت آن را پر کند.
امسال آقای شوشو در یک اقدام خودجوش، بالکن را حسابی سابید و تمیز کرد. بعد یک نایلون ضخیم جلوی آن آویخت تا کبوتران دیگر نتوانند در بالکن جا خوش کنند. سپس یک منقل گازی خرید. وقتی اولین بار بال مرغ را روی منقل کباب کرد، سهتایی بالهای کبابی را داغ داغ از سر سیخ به نیش کشیدیم و نوش جان کردیم. هوا سرد بود و باران میآمد. جای ما کنار منقل، گرمونرم بود. این بال کبابی از همه بال کبابیهایی که در عمرمان خورده بودیم، بیشتر مزه داد.
پس از بال کبابی، دو سه بار جوجهکباب درست کردیم و بالاخره سراغ کبابکوبیده رفتیم.
من و آقای شوشو چند بار ویدیوی آموزشی آقای جواد جوادی را نگاه کردیم. جواد جوادی اول جاده چالوس، کبابی داشته و حالا به استرالیا رفته (کدام شهر؟ نمیدانم) و آنجا کبابی باز کرده است. او چندین ویدیوی آموزشی درباره طبخ انواع کباب دارد. پس از تماشای چندباره آموزش جواد جوادی، احساس کردیم به همه رازهای کبابکوبیده آگاه هستیم.
این کار به نیمهشب میافتاد و من خوابیدم. آقای شوشو مرحله ورز دادن را سرهمبندی کرد. بهنحویکه روز بعد وقتی میخواستیم گوشت را به سیخ بکشیم، گوشت تکهتکه بود و چسبندگی کافی نداشت. من یک اعتراض کوچک کردم، ولی آقای شوشو با غرشی گفت خیلی هم خوب ورز داده است. حرفم را قورت دادم. لابد خوب ورز داده دیگه. یکجوری کجوکوله گوشتها را به سیخ کشیدیم. قرار بود دوتایی بالای سر کباب بایستیم، ولی قبل از اینکه من بتوانم دستم را بشورم و برنج را سر اجاق بگذارم، آقای شوشو سیخهای کباب را روی منقل گذاشت و هر چهارتا وارفتند و ریختند. فریادش را شنیدم که کمک میخواست. با سینی و چنگال بهسوی بالکن شتافتم. نیمی از گوشتها را نجات دادیم. از خیر خوردن کبابکوبیده گذشتیم و من کباب تابهای درست کردم.
آقای شوشو گفت:
- از این به بعد فقط جوجهکباب درست میکنیم. ما نمیتوانیم کبابکوبیده بپزیم. هر وقت کبابکوبیده خواستیم، از کبابی میخریم.
من تسلیم نشدم. اول گوشت را حسابی ورز دادم و بعد با دقت به سیخ کشیدم. روی منقل بهآرامی سیخ را اینور و آن ور کردم. کباب وارفت.
سیخی دیگر و با دقتی بیشتر و گوشت کمتر آماده کردم. بازهم وارفت.
برای بار چهارم اقدام کردم، بازهم شکست خوردم.
آقای شوشو جمله تاریخی خود را تکرار کرد: هر وقت کبابکوبیده خواستیم، از کبابی میخریم.
یک هفته ذهنم درگیر بود. اینترنت را زیرورو کردم. آخر هفته همراه آقای شوشو به قصابی جدیدی رفتیم و بالای سر قصاب ایستادیم تا جلوی چشممان گوشت را چرخ کند.
آقای شوشو خیلی با دقت و حوصله گوشت را ورز داد.
سپس یک کبابزن خریدم. کبابزن، قالبی پلاستیکی است که سیخهای کبابکوبیده را با اندازههای یکسان و ضخامت ثابت آماده میکند. کبابزن، انواع متفاوتی دارد و قیمتی از ده هزار تومان تا صد و پنجاههزار تومان. کبابزنی که من خریدم 25 هزار تومان است.
با سلاموصلوات، گوشت را به سیخ کشیدم، یکساعتی در یخچال خنک کردم و سپس آقای شوشو آنها را روی منقل کباب کرد. تادا! درست شد! یک سیخ کباب را سر منقل به نیش کشیدیم و دوتای دیگر به سر سفره رسیدند تا با پلو خورده شوند.
تغییراتی که این بار انجام دادیم به شرح زیر بود:
- گوشت را تحت نظارت تهیه کردیم. گوشت قبلی خیلی خیلی خیلی چرب بود. احتمالاً دنبه هم در آن چرخ شده بود. گوشت زیادی چرب روی سیخ وامی رود.
- حسابی گوشت را ورز دادیم.
- با استفاده از کبابزن، سیخ کباب را آماده کردیم. گوشت منظم و یکدست روی سیخ قرار گرفت.
- قبل از کباب کردن، سیخهای آمادهشده را یکساعتی در یخچال گذاشتیم تا سفت شود.
بدون استفاده از جوششیرین، آرد یا تخممرغ ما توانستیم کبابکوبیده خوبی درست کنیم. دوستان خواسته بودند ماجرا را بنویسم که نوشتم. امیدوارم برای شما مفید باشد.