من نزدیک به 50 سال است که مرتب از کنار جاجرود میگذرم و تابلوی «بهطرف سد لتیان» را میبینم، ولی هرگز سد و دریاچه لتیان را ندیده بودم. این هفته به آقای شوشو پیشنهاد کردم برای گردش به آن اطراف برویم.
در وبسایتهای گردشگری ایرانی، سد و دریاچه لتیان بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری اطراف تهران معرفیشده، جایی که میتوانیم ماهیگیری، قایقسواری و اسکی روی آب انجام بدهیم، به همراه پیادهروی و جنگل نوردی و پیکنیک.
اپلیکیشن بلد اینطوری راه را نشان داد که از رودهن برویم تهران، از بزرگراه بابایی وارد جاده لشکرک شویم، ولی من میدانستم از شمال جاجرود بهطرف سد لتیان جاده وجود دارد و این مسیر بسیار کوتاهتر است. پیش خودم گفتم: «بلد که این اطراف رو بلد نیست! من بلدم!»
خانمی که شما باشید، یا آقایی که شما باشید، من و آقای شوشو، کفش کوه به پا و کولهپشتی بر دوش سوار ماشین شدیم و نیم ساعت بعد کنار سد بودیم؛ اما... ما در جاده بالادست سد بودیم و دریاچه صدمتر پایینتر قرار گرفته بود. جاده باریک بود و جایی برای ایستادن و تماشا کردن، پیادهروی و پیکنیک وجود نداشت. مجبور شدیم منطقه را دور بزنیم. جادهای باریک و کوهستانی، پر از فراز و نشیب و پیچهای خطرناک در پیش گرفتیم. رفتیم و رفتیم و بازهم رفتیم. راهی که بلد نشان داده بود یک ساعت طول میکشید و راهی که من پیدا کردم یک ساعت و چهل دقیقه!
سه دقیقه مانده با پایان سفر، آسفالت تمام شد و جاده خاک و بسیار ناهموار پیش رویمان قرار گرفت. با توجه به اینکه بلد نشان میداد فقط سه دقیقه به دریاچه باقی مانده، ما بهزحمت به راهمان ادامه دادیم. بالاخره چشممان به جمال دریاچه روشن شد، ولی... جاده بسته بود و تابلوی بزرگی اعلام میکرد: منطقه نظامی! ورود ممنوع!
زیر آفتاب داغ ایستادیم، چای و خرما خوردیم و مسیر برگشت را در پیش گرفتیم.
این هم جاذبههای گردشگری و تفریحی سد لتیان که ما حسابی از آن استفاده کردیم!!!
چند هفته پیش چند بیلبورد بزرگ اطراف ما نصب شد و ما را به سوار شدن به طولانیترین خط تله کابین خاورمیانه دعوت کرد. ما با دلی خوش در جاده فیروزکوه رفتیم و رفتیم و وقتی رسیدیم معلوم شد که این مجتمع تفریحی هنوز افتتاح نشده است.
پس از 9 ماه بیماری و تنگی نفس، حالم رو به بهبود است و دلم هوای طبیعتگردی دارد. فکر کنم قرار است کشف جاهای جدید را کنار بگذارم و به همان پاتوقهای همیشگی سر بزنم.