زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1401/02/05 12:33

خاک‌سپاری عمو محمود

دست‌ودلم نمی‌رود که درباره خاک‌سپاری عمو محمود بنویسم، چون قبل از نوشتن درباره وداع ابدی با او، دلم می‌خواهد درباره زندگی پربارش بنویسم، درباره روحیه شاد و قوی او، درباره خنده‌های آهنگینش، درباره شوخی‌های فراوانش، درباره ماجراجویی‌ها و سفرهایش، ولی نوشتن درباره زندگی عمو، یعنی نگاشتن کتابی پرحجم و طولانی که در مقاله‌ای کوتاه نمی‌گنجد.

من چهار عمو داشتم، با رفتن عمو محمود دیگر عمویی برایم باقی نمانده است. هر چهار عمویم را بسیار دوست داشتم، ولی عمو محمود را خیلی خیلی خیلی زیاد دوست داشتم. بیشتر خاطره‌های شاد دوران کودکی و نوجوانی من با خاطره‌های عمو و صدای خنده‌های او عجین است. به هرکجا وارد می‌شد، آن مکان را با قهقهه‌هایش فتح می‌کرد. همه با نیش‌های باز دورتادورش می‌نشستیم و به حکایت‌های بامزه او گوش می‌کردیم و از خنده ریسه می‌رفتیم.

من هیچ آدمی را نمی‌شناسم که به‌اندازه عمو عاشق زندگی باشد و عاشق تجربه‌های جدید و ماجراهای مهیج. هرگز او را کم انرژی، خسته و یا غرغرو ندیدم. همیشه در حال تعریف کردن ماجراهای مضحک و مهیج بود. یک‌لحظه بیکار نمی‌نشست. مدام می‌ساخت و تعمیر می‌کرد: نقاشی می‌کرد، مجسمه چوبی می‌تراشید، گل و گیاه می‌کاشت، غذا می‌پخت، خانه را بازسازی می‌کرد... کاری نبود که از دستش برنیاید.

دو سال پیش معلوم شد گیرکردن غذا در گلو، سرفه و گرفتگی صدای او به خاطر سرطان حنجره است. تحت جراحی سنگینی قرار گرفت و به دنبال آن رادیوتراپی. قبل از تن دادن به جراحی با دوچرخه و تک‌وتنها، تمام شمال را گشت. پس از جراحی مدتی طول کشید تا بتواند با «بی‌صدایی» کنار بیاید. او که همیشه با داستان‌ها و شوخی‌ها و قهقهه‌هایش، مجالس را در دست می‌گرفت، چطور بی‌صدا بماند؟ و بی‌صدا نماند. سوت می‌زد، تند تند لب‌هایش را تکان می‌خورد و تعریف می‌کرد، با حرکات دست و صورت حکایاتش را جان می‌داد. اوایل دوست نداشت از ویبراتور استفاده کند، ولی کم‌کم قلق ویبراتور دستش آمد و به‌خوبی با آن صحبت می‌کرد. آن صدای مردانه و کلفت به صدایی زیر تبدیل شده بود، ولی خوب بود. شنیدن صدای عمو خوب بود.

متأسفانه سرطان دست از سرش برنداشت، فقط مدت کوتاهی عقب‌نشینی کرد تا با قوای بیشتری هجوم آورد. وقتی عمو با شرایط جدیدش کنار آمد، معلوم شد دوباره در گلویش توده‌ای ظاهر شده و ریه‌اش دستخوش تاخت‌وتاز سلول‌های سرطانی است. شیمی‌درمانی شروع شد. عمو همچنان روحیه شاد و خوبش را حفظ کرد. در میان جلسات شیمی‌درمانی، موتورسیکلت خرید و گواهینامه راندن موتورسیکلت را گرفت. صبح‌ها با موتور به دل طبیعت می‌زد.

 

 

 

من و عمو هرروز از طریق واتساپ با هم در تماس بودیم. اگر درباره شیمی‌درمانی و بیماری‌اش می‌پرسیدم، سؤالم را بی‌جواب می‌گذاشت. کم‌کم یاد گرفتم با او فقط از آب‌وهوا و باران و برف و گرما و سرما و گردش و مهمانی حرف بزنم. ماهی یک‌بار هم به دیدنش می‌رفتم. ظاهرش سلامت بود. لاغر نشده بود، موهایش نریخته بود. ذره‌ای از نشاط و جنب و جوشش کم نشده بود.

آخرهای اسفند بود که سی‌تی‌اسکن جدیدش را دیدم. همچنان ریه‌ها درگیر بودند، یعنی شیمی‌درمانی فایده‌ای نداشت. پزشکش شیمی‌درمانی را متوقف کرد. می‌دانستم عمو به خط پایان نزدیک شده است، ولی در آخرین دیدار هم اثری از بیماری غارتگرش در او ندیده بودم. عید از راه رسید. تبریک عید ردوبدل کردیم. شعر زیبایی از مولانا برایم فرستاد. پس‌ازآن سکوت کرد. از طریق فرزندانش جویای حالش شدم، معلوم شد مسافرت است، شمال ایران. هرچند روز یک‌بار پیامی می‌فرستادم و پاسخی در کار نبود. فکر کردم شاید به اینترنت دسترسی ندارد. با توجه با سابقه ماجراجویانه‌اش، تصور کردم به دل جنگل زده و در کلبه‌ای چوبی، سرگرم گفتن و خندیدن با دوستانش است. پس از سه هفته سکوت، دوباره از طریق فرزندانش جویای احوالش شدم. معلوم شد عمو بدحال است و یک هفته اخیر در بیمارستان بستری شده. ریه‌اش آب آورده بود. پزشکان آب ریه را تخلیه کردند و او را به خانه فرستادند.

عمو قبول نکرد به دیدنش بروم. گفت: «الآن حالم خوب نیست. وقتی حالم بهتر شد، بیا!» و من می‌دانستم که بهبودی در کار نیست. بالاخره با ویدئوکال او را دیدم. پوست روی استخوان شده بود، بی‌حال و بی‌رمق روی تخت افتاده بود. در تب‌وتاب دیدنش بودم. می‌خواستم پیش از مرگش یک‌بار دیگر او را ببینم. بالاخره به خواسته‌ام رسیدم. در آن دیدار، عمو کاملاً ناهشیار بود. تومور تمام گلویش را گرفته بود و نمی‌توانست حتی قطره‌ای آب بنوشد یا لقمه‌ای نان بخورد. برایش سرم وصل کرده بودند و کپسول اکسیژن کنار تختش بود. من موافق نبودم. نه با سرم، نه با ویتامین، نه با اکسیژن، نه با گذاشتن لوله در معده‌اش تا آب و غذا را به او برسانند. او برایم نوشته بود که دلش می‌خواهد تا وقتی روی پا هست زنده بماند و تحمل پوشیدن پوشک و زمین‌گیر شدن را ندارد. بنا به وصیت خودش باید می‌گذاشتیم در خانه خودش، در میان فرزندان دلبندش و در آرامش این دنیا را ترک کند. یک روز پس‌ازآن که توانستم پیشانی‌اش را ببوسم، او درگذشت.

 یازده شب بود که خبردار شدم. چطوری خبردار شدم؟ دیدم عمو محمود از طریق واتساپ برایم پیامی فرستاده است! عکس عمو با نواری سیاه دور آن، بدون هیچ توضیحی... بااینکه می‌دانستم عمر عمو به آخر هفته قد نمی‌دهد، ولی انگار مشتی به وسط شکمم خورد و حفره‌ای ایجاد کرد. احساس می‌کردم شکمم سوراخ و خالی شده است. دقایقی بهت‌زده به عکس عمو زل زدم. نمی‌دانستم باید چه واکنشی نشان بدهم. بالاخره به سراغ همسرم رفتم. او را از خواب بیدار کردم و به میان بازوانش خزیدم: «عمو مرد!» همسرم زد زیر گریه. محکم مرا در آغوشش فشرد و هق‌هق گریه کرد. اشک‌های او باعث شد من هم بتوانم با خیال راحت بگریم. پس از ده‌پانزده دقیقه، همسرم گفت: «با فرزندانش تماس بگیر! با مادرت تماس بگیر! برنامه تدفین را بپرس!»

معلوم شد عمو هنگام اذان مغرب فوت کرده است. مراسم دفن روز بعد، حوالی ظهر در آرامستان چشمه اعلا برگزار خواهد شد. لباس سیاهم را آماده کردم و روی صندلی گذاشتم. قرص خواب خوردم و با بغضی در گلو، فوری به خواب رفتم.

چهارشنبه 31 فروردین 1401 به‌زحمت از تختخواب جدا شدم. دوش گرفتم. ناهار پختم. همسرم از داروخانه به خانه برگشت. در سکوت ناهار خوردیم و لباس پوشیدیم. مستقیم به آرامستان رفتیم. چه آرامستان زیبایی... درختان غرق شکوفه و زمین پوشیده از سبزه و گل، بوی گل و شکوفه و سبزه مشام را نوازش می‌داد. گور را کنده بودند. پسرهای عمو شخصاً بدن عمو را در غسالخانه شستند. کفن پیچ کردند و روی تخته حمل میت گذاشتند. جمعیت الله‌اکبر گویان از راه رسید. بدون توجه به پروتکل‌های بهداشتی دوران کرونا، همدیگر را بغل زدیم و در آغوش یکدیگر گریه کردیم. مادرم دچار حمله عصبی شد و نزدیک بود غش کند. عمو محمود برای مادرم مثل برادر بود. مامان را روی نیمکتی خواباندم و صورتش را با آب شستم. کمی آب داخل دهانش ریختم. شکلاتی از کیفم بیرون آوردم و به او دادم. او را وادار کردم در یک کیسه نایلونی تنفس کند تا لرزش بدنش آرام بگیرد. به‌این‌ترتیب مراسم نماز میت را از دست دادم. بالاخره حال مامان بهتر شد. میت را داخل قبر گذاشتند. آن را تکان می‌دادند و به او تلقین می‌کردند. به درخواست ما صورت عمو باز شد تا برای آخرین بار با او وداع کنیم.

پس از دفن، من و همسرم به خانه-باغ والدینم رفتیم و کمی استراحت کردیم. دم غروب دوباره به آرامستان برگشتیم. سپس همراه سایر بازماندگان به خانه عمو رفتیم. روی ایوان باغ عمو، میز درازی ​قرار دارد و یک نیمکت درهر طرف میز ​است. احتمالاً عمو خودش آن را ساخته است. دور میز نشستیم و هریک خاطره‌ای عمو تعریف کردیم. خاطره‌های بامزه و مضحک. صدای قهقهه‌هایمان تا نیمه‌شب در فضا پیچید. چه شبی بود... عمو در کنار ما بود و همراه ما می‌خندید... به‌این‌ترتیب ما به‌جای عزاداری برای مرگ او، زندگی او را جشن گرفتیم.

پنجشنبه اول اردیبهشت 1401 من و همسرم در خانه تنها بودیم. کم انرژی بودیم. گریه نمی‌کردیم. با خدا چون‌وچرا نمی‌کردیم، ولی جان به تنمان نبود. خوابیدیم و باز هم خوابیدیم.

جمعه سوم اردیبهشت 1401 مراسم سوم عمو بود. باز هم در آرامستان جمع شدیم. این بار فرزندانش فرصت کرده بودند صندلی کرایه کنند، دورتادور بچینند. بوی خوش عود و صدای موسیقی ملایم در فضا پیچیده بود. دوساعتی نشستم. خود را به دست عود و موسیقی دادم و خلسه‌ای شیرین تجربه کردم. بعد... تمام شد. عمو را آرامستان جا گذاشتیم و به خانه برگشتیم.

 

پس از مرگ عمو هرروز پیام‌های واتساپ را زیرورو می‌کنم. چه عکس‌های زیبایی برایم فرستاد، چه ویدئوهای جالبی ارسال کرد. نمی‌دانم اگر اکانت واتساپ بی فعالیت باشد، پس از چه مدتی پیام‌ها پاک می‌شود. می‌دانم تا وقتی پیام‌ها در موبایلم هست، مدام نوشته‌هایش را خواهم خواند.

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

طیبه ط

گیس گلابتون عزیزم،تسلیت میگم، من رو در غم خود شریک بدانید.
گیس گلابتون عزیزم با خط به خط نوشته هاتون گریه کردم چون خیلی نوشته هاتون رو لمس کرده ام من حتی لحظه ای که برادرم تو بیمارستان برای همیشه دنیا رو ترک کرد بالای سرش بودم،خودم از دستگاهها جداش کردم
آخخخ که من اون زمان چه قدرتی داشتم که می توانستم آن لحظات را ببینم.

پاسخ
گیس گلابتون

متشکرم. چه سخته آدم خودش عزیزش رو روانه سرای ابدی کنه... خیلی سخته... این بار روی دوش من هم هست... خدا رفتگان شما رو رحمت کنه طیبه خانم نازنینقلب

پاسخ
آندیا

سلام خانم دکتر عزیزم.بهتون از صمیم قلب تسلیت میگم این متن که خوندم یاد پدر خودم افتادم ماهم وقتی پدرمو به خاک سپردیم شبش همه دور هم جمع شدیم وتا دیر وقت از خاطرات پدرم گفتیم و خندیدیم واقعا بعضی آدما با اینکه از جمع ما میرن ولی انگار هنوز زنده هستن .

پاسخ
گیس گلابتون

بله. همینطور است. انشاالله روح پدرتان در آرامش باشد.

پاسخ
آندیا

🌹🌹🌹🌹

پاسخ
گیس گلابتون

قلبگل

پاسخ
atussa

سلام خانم دکتر، روح عموی بزرگوارتون شاد. خداوند پدر و مادر گرامیتان را برایتان حفظ کند

پاسخ
گیس گلابتون

سپاسگزارم آتوسا خانم نازنین. خدا رفتگان شما را هم بیامرزد.

پاسخ
firuze

تسلیت عرض میکنم خانم دکتر
خداوند رحمتشون کنه
انشالله روحشون قرین رحمت باشه

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم. خدا رفتگان شما را هم غرق رحمت کند.

پاسخ
Rose

سلام.
چه زندگی پر از زندگی ای گل
روحشون شاد

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم. خدا رفتگان شما را هم غرق رحمت کند.

پاسخ
مرضیه - ف

تسلیت میگم خانم دکتر. گل

پاسخ
گیس گلابتون

ممنونم. خدا رفتگان شما را هم غرق رحمت کند.

پاسخ
atussajfr@yahoo.com

تسلیت میگم، چه آدم نازنینی رو از دست دادین. خدا بهتون صبر بده. 🌹

پاسخ
گیس گلابتون

منونم. خدا رفتگان شما را هم غرق رحمت کند.گل

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
Here you can buy Louis Vuitton Bags Replica : Top 5 Tips For Designer Handbag Care Handbags are fashion accessories that women cannot do without. Anytime a woman goes out, she almost always carries a handbag or purse the woman's to carry personal items she need like makeup, credit cards, cash, cellular phones, different items. Women always locate it fun to fit their handbags with the outfits potentially they are wearing. A number of handbag styles to select from which makes shopping for handbags a truly fun and exciting experience. A woman should have at least three handbag styles to complement them her outfits and here're the three best handbag styles every single woman should have. Tote: A tote is often a stylish good reputation a carry-all bag, in order to mention be wrongly identified as a cloth shopping designer handbag. Totes are recognized for transporting larger items that would not ordinarily fit best suited handbag, regarding gym clothes, yoga mats, tennis shoes, newspapers, magazines, and pad-type electronic equipments. Totes also are actually excellent travel items since a good deal can be sandwiched in just. A Clutch handbag is really a small, rectangular evening bag that comes without a handle. If people use carried in your hands and is small, providing room as well as the a woman's small personal items. Women would only carry makeup and other little things in the clutch handbag which can either be casual or chic in kind. These handbags are meant in order to use during formal functions as well as in the days or weeks. They are very convenient to carry because in addition to size additionally come regarding elegant blueprints. Secondly, since handbags include many categories, you ought to choose one that a majority of fits you. The categories of handbags that may get choose are clutch, hobo, tote, wristlet, satchel and shoulder tote. Also, you have to that the handbag you decide can accommodate your should receive. Contact the handbag's manufacturer directly to make sure that specific functions. For example, when the handbag looks appealing, however many details are questionable, such as the color, the manufacturer will give you the chance to confirm if they ever released a handbag of that style. It is actually important to try to to your research on what the handbag you have opted should be similar to. If you have any nearby boutique or department store that carries the handbag you want, you should really be visiting of which. Take along a checklist. even perhaps print out the photos throughout the eBay listing to tote around. If you're plus-sized, go plus-sized as well. Forget cute and diminutive. You are not this proportions-wise; why when your handbag be otherwise? A limited tote, even though it's the loveliest designer handbag to ever grace a catalogue, will only make seem like a truck. Work with your size and work with your bag by going for totes which wider than the regular hobo bag. It's also a choice to get bags with short or medium-length ties. On the online market place you get to see regarding designs too as combinations which include the latest any way you like trends. Acquire to compare the products too before ordering. For happen opt for to buy more than one handbag, almost certainly that may never get a gigantic discount from a wholesaler besides free shipping too. personal handbag, fake designer, fashion handbags, lighter handbag
cartier schmuck replica deutschland van cleef replica Bvlgari B.ZERO1 replica fake bvlgari ring bracelet love Cartier replique cartier love ring replica cartier trinity ring replica cartier love bracelet replica cartier love bracelet replica 1:1 juste un clou replica cartier bracelet replica fake chanel shoes replique louboutin replica gucci shoes louis vuitton wallet replica louis vuitton wallet replica replica louis vuitton wallet replica louis vuitton backpack Bolsos Louis Vuitton outlet louis vuitton sling Bag replica dior replica replica louis vuitton luggage louis vuitton backpack replica louis vuitton duffle bag replica louis vuitton Pochette replica replica louis vuitton wallet replica handbags australia Cartier dupe Armband replica louis vuitton Pochette replica louis vuitton replica men fake louis vuitton gürtel replica handbags in usa replica borse louis vuitton louis vuitton neverfull replica replica borse louis vuitton louis vuitton turkei online chanel tasche fake fake louis vuitton backpack chanel shoes replica louis vuitton imitazioni Best Fake Jordan 1 chanel replica chanel replica replica chanel backpack Fendi Peekaboo replica Sac goyard pas cher sac hermes pas cher Sac chanel pas cher chine imitation sac hermes imitazioni louis vuitton louis vuitton hat replica sac dior pas cher chine imitation louis vuitton fake louis vuitton wallet louis vuitton shoes replica louis vuitton wallet replica fake louis vuitton wallet replica louis vuitton m40780 replica louis vuitton wallet