همسرم چهارشنبه 20 مهر برای شرکت در جلسه مهمی به شیراز رفت. صبح رفت و نصفهشب برگشت. تقریباً تمام پنجشنبه خوابید تا خستگی راه از تنش دربیاید. جمعه 22 مهر کاملاً سرحال بود و دلش میخواست توچال برویم. من موافقت نکردم. گفتم:
- روزهای پنجشنبه و جمعه، توچال و دربند و درکه اونقد شلوغن که من نمی تونم تمدد اعصاب کنم. بیشتر تشتت اعصاب پیدا میکنم.
- پس کجا بریم؟
- همین دوروبر، خودمون دو نفر. اگه پسرمون اومد، چه بهتر، اگه نیومد، دوتایی. زیر سایهسار یه درخت و کنار رودی روان.
یکی دو هفته پیش شرطبندی کرده بودیم، یادم نیست سر چه و من یک ناهار باخته بودم. آقای شوشو چهارشنبه و پنجشنبه نرفته بود داروخانه. پس تشویقش کردم صبح جمعه یک سری به داروخانه بزند و برای صرف ناهار بیاید دنبالم. همین کار را کرد. در غیاب او، من وسایل پیکنیک را در کولهپشتی چیدم. سر ظهر زنگ که من پایین دم در خانه منتظرت هستم.
چه روز خوشی بود. آسمان صاف، خورشید تابان ولی بیرمق و بیآزار، نسیم پاییز وزان و جاده خلوت. اول ناهار خوردیم. جای شما خالی: ناردونی... چقدر لذیذ بود. مرغ در دهان آب میشد، از بس نرم و لطیف بود. طعم ترش و شیرین ناردونی، مثل طعم بهشت بود. ظرف غذا پر از آلو و گردو و ناردون بود. وااااااای... باز دهنم آب افتاد! (ببخشید که نام رستوران را ننوشتم. برای تبلیغ تا ضدتبلیغ نشدن، نمینویسم)
پس از صرف ناهار، وارد یکی از فرعیهای جاده فیروزکوه شدیم. رفتیم و رفتیم و تا بالاخره در باغی زیبا، زیر سایه درخت گلابی، زیرانداز را پهن کردیم. اول چای و قهوه و کیک خانگی خوردیم. سپس دراز کشیدیم و بالای سرمان را تماشا کردیم. بالای سرمان، درختان انگشتان سبزشان را دراز کرده بودند. پاییز عشوهگر، با ناز و ادا در حال آمدن است. تکوتوک برگها زرد شده بودند. دو هفته دیگر این اطراف محشر خواهد شد.
چرت زدیم، حرف زدیم و بازهم کمی چرت زدیم. خانواده دیگری از راه رسیدند و سفرهشان را نزدیک ما پهن کردند. ده دقیقه پس از ورودشان، از بس داد زدند، جیغ کشیدند و با بچهشان دعوا کردند که مجبور شدیم با آهوافسوس آن باغ رؤیایی را ترک کنیم.
سر راه برگشتن، اول به شهر دماوند رفتیم برای خریدن عسل و سیب. نفری یک بستنی سنتی خوردیم... وای! وای! چه بگویم از طعمش. هفت بعدازظهر بود که به خانه رسیدیم. پیادهروی نکردیم، ولی همان پیکنیک ساده، برای یک هفته کوکمان کرد. انشاالله دل شما هم همیشه خوش باشد و تنتان سلامت.
با جاهای دیدنی دماوند و اطرافش آشنا هستید؟ تا حالا این اطراف آمدهاید؟