زندگی من مثل همه مردم، مجموعه‌ای از تلخ و شیرین است، ولی من انتخاب کرده‌ام شیرینی‌های زندگی‌ام را با شما سهیم شوم. هرگز خیال ندارم وانمود کنم هیچ مشکلی در زندگی ندارم و یا هیچ عیبی در رفتار و کردارم نیست. من یک آدم معمولی هستم. اگر بتوانم لحظه‌ای در روز، نور شادی و امید را به قلب شما بتابانم، وظیفه‌ام را در این دنیای زیبا انجام داده‌ام. ریختن چرک آب زندگی بر سر خواننده‌ها، کار ناشایستی است. به نظر من نویسنده‌ای هنرمند است که بتواند امید و شادی را به قلب مردم هدیه کند، وگرنه گله و شکایت از زندگی، کار ساده‌ای است.

مهارت‌های زندگی

مهارت‌های زندگی

برای خانم‌های تحصیل‌کرده

مربی رشد فردی

دکتر آناهیتا چشمه علایی

راهنما


برای باز شدن صفحات بصورت همزمان

کلید ctrl   را پایین نگه داشته

سپس روی لینک کلیک کنید!

ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
دفترچه خاطرات گیس گلابتون
1401/12/19 16:51

بهمن 1401 در یک نگاه


بهمن 1401 به چند تا از خواسته‌های دلم رسیدم. خواسته‌هایی که مدت‌ها در دل داشتم. بابت آن‌ها، شاکر درگاه خداوندم و ممنونم از همسر عزیزم هستم که همراه و همپای من در مسیر زندگی است. ما آرزوهایمان را بهم پیوند داده‌ایم و با سماجت دنبالشان می‌کنیم.

 

اولی: قالی‌های خانه را عوض کردم

شرح ماجرا: مجرد بودم. نظام پزشکی اعلام کرد می‌توانیم قالی دستباف به اقساط خریداری کنیم. با توجه به این‌که نظام پزشکی تقریباً هیچ خیری به پزشکان نمی‌رساند، این خبر بسیار خوشحال‌کننده بود. یک قالی شش متری تبریز، با گل‌های برجسته ابریشم‌باف خریدم. عقلم نرسید یک جفت بخرم. این قالی را به نیت جهیزیه خریدم. لوله کردم و گوشه‌ای انداختم، به امید باز شدن بخت و رفتن به خانه بخت.

وقتی ازدواج کردم، آقای شوشو گفت: «من یک جفت قالی ماشینی دارم. لازم نیست قالی بیاری.» من هم همان یک قالی دستباف را به دوش کشیدم و به خانه جدیدم بردم. آخه قالی گل برجسته ابریشم‌باف را کجا پهن کنم؟! نمیشه زیر میز و صندلی گذاشت، خراب می شه. بعلاوه یک قالی شش متری کجای خانه 120 متری ما را می‌پوشاند؟ بازهم قالی را لوله کردم و کنار دیوار گذاشتم. چندین سال گذشت تا بالاخره تصمیم گرفتم قالی را بفروشم. خانومی که شما باشید، وقتی من این تصمیم را گرفتم، کرونا دنیا را گرفت! چنان در کار پاشیدن الکل به درودیوار شدم که فروختن قالی از یادم رفت.

دردسرتان ندهم که بالاخره دو هفته پیش قالی را فروختم. با پول آن بلافاصله دو قالی 12 متری و یک قالی شش متری، البته ماشین باف خریدم. دیشب آن‌ها را آوردند. سه‌تایی هن‌هن کنان وسایل اتاق‌های نشیمن و غذاخوری و اتاق کار را جابجا کردیم و روبیدیم و تی کشیدیم و قالی‌های جدید را پهن کردیم. آخیش... از دست قالی‌های قبلی راحت شدم. قالی‌های خوبی بودندها، ولی دیگر کهنه شده بودند. قالی دستباف، کهنه نمی‌شود. به‌قول‌معروف هرچه پا بخورد، بهتر هم می‌شود، ولی قالی ماشین باف این‌طور نیست. پس از بیست سال از ریخت می‌افتد. البته بگم ها، به نظر من، قالی یعنی قالی دستباف... ولی خب... خانه ما، خانه ساده‌ای است. هیچ زرق‌وبرقی ندارد. تمام سعی من این است که مکان راحتی برای استراحت و آسایش باشد. پس به قالی دستباف احتیاجی ندارم.

نظر شما چیه؟ قالی دستباف یا قالی ماشینی؟ چرا؟

 

دومی: ماشین دنده‌اتوماتیک خریدیم

من ماشین باز نیستم. ماشین‌ها را نمی‌شناسم. قیمتشان و دک‌وپوزشان را نمی‌دانم. برای من ماشین یک وسیله چهارچرخ است که مرا به‌جاهای مختلف می‌رساند. از هجده‌سالگی زیر پایم ماشین بود. اولی یک رنوی درب‌وداغان که مرتب پنچر می‌شد و جوش می‌آورد. عقلم نمی‌رسید با خرید دو جفت لاستیک نو، از کابوس پنچری ماشین رها می‌شوم. نمی‌دانم جوش آوردن ماشین هم راه‌حل ساده و سرراستی داشت یا خیر. یک‌بار سه تا از دوستانم را سوار ماشین کردم تا همگی به سر جلسه امتحان برویم. وسط بزرگراه، لاستیک ماشین پنچر شد. من ظرف ده دقیقه لاستیک را عوض کردم، ولی دوستانم از شدت نگرانی مریض شدند. دفعه بعد که پیشنهاد کردم آن را به جلسه امتحان برسانم، قاطعانه رد کردند!

بعدازآن رنوی قراضه، صاحب یک پژو 206 نقره‌ای شدم. تازه به بازار آمده بود. مونتاژ خود فرانسه بود. من و خواهرم به‌صورت اشتراکی از آن استفاده می‌کردیم. آخر هفته‌ها به مشکل می‌خوردیم، چون خواهرم اهل گردش و تفریح بود و می‌خواست همه جمعه‌ها ماشین دست او باشد. من به‌ندرت وقت داشتم از تعطیلات استفاده کنم، ولی وقتی موقعیتی پیش می‌آمد، خواهرم کوتاه نمی‌آمد. پس از چند ماه کشمکش، مذاکره کردیم و آخرسر به توافق رسیدیم که یک جمعه ماشین برای من باشد و جمعه بعد برای او. اگر نوبت استفاده من باشد، حتی اگر من هیچ برنامه‌ای نداشته باشم، خواهرم نباید ماشین را ببرد.

جیمبو، اولین ماشینی بود که با پول خودم خریدم: یک ام و ام 110، سه سیلندر، کوچولو و جمع‌وجور. اسم آن را جیمبو گذاشتم و بسیار دوستش داشتم. این اولین خرید بزرگ زندگی‌ام بود. خرید جیمبو، نقطه عطفی در زندگی من بود. فهمیدم می‌توانم به خواسته‌های مالی‌ام برسم و لازم نیست منتظر پدر و مادرم باشم.

آلبالو، دومین ماشینی است که خودم خریدم: ام و ام 315 به رنگ آلبالویی. عاشقش بودم و هستم.

از وقتی مامان و بابا، ماشین اتومات خریدند و بعد یکی برای خواهرم هم خریدند، من عقده ماشین اتومات پیدا کردم. حتی یک‌بار به مادرم گفتم: من هم بچه شما هستم. برای من هم ماشین اتومات بخرید. جواب شنیدم: بگو شوهرت بخره!

من و همسرم دو ماشین داشتیم، هر دو دنده‌ای. دو سال پس‌انداز کردیم. بعد ماشین همسرم را فروختیم و بالاخره بهمن امسال توانستیم یک X22 به رنگ آبی بخریم. اسم آن «بلوبری» است. خیال داریم آلبالو را هم بفروشیم، چون من و همسرم به دو ماشین احتیاجی نداریم. جابجایی در بومهن و رودهن با تاکسی آسان‌تر است. اگر قرار باشد به تهران برویم، معمولاً دوتایی می‌رویم.

چهارشنبه 19 بهمن خبر دادند که ماشین آماده تحویل است. سه‌تایی اسنپ گرفتیم و به‌سوی بلوبری پرواز کردیم. یک تکنسین ما را با شیوه رانندگی با ماشین اتومات آشنا کرد. نصف راه تا خانه را آقای شوشو پشت فرمان نشست. بقیه راه را پسرمان رانندگی کرد. من استرس داشتم و ترجیح دادم رانندگی آن دو را تماشا کنم تا ترسم بریزد. چه روز خوشی بود. حتی خالی بودن باک بنزین و خاک خلی بودن بیرون و داخل ماشین، نتوانست از شادی ما کم کند.

به شرکت محترم مدیران خودرو پیشنهاد می‌کنم اتومبیل‌ها را تمیز و شسته و با باک بنزین پر تحویل بدهد تا رضایت مشتریان بیشتر شود. حالا کو گوش شنوا؟!

 

سومی: صاحب یک ساعت مچی طلایی و یک سرویس کاسه‌بشقاب صورتی شدم

روز بعد (روز بعد از تحویل گرفتن بلوبری) پنجشنبه 20 بهمن، برف می‌آمد، چه برفی. جاده پوشیده از برف و یخ بود. نوبت تمرین رانندگی من با ماشین اتوماتیک بود... اصلاً سخت نبود، برعکس رانندگی با ماشین اتومات، تجربه محشری است. آن‌هم زیر بارش برف... خیال داشتیم به بازار تهران برویم و کادوی ولنتاین بخریم. وقتی به بازار رسیدیم، ساعت از دو بعدازظهر گذشته بود. از گرسنگی داشتیم ضعف می‌کردیم. می‌خواستیم در شرف الاسلام غذا بخوریم، ولی چنان صف طولانی‌ای داشت که از خیرش گذشتیم. راهی رستوران شمشیری شدیم. جای شما خالی، جوجه و کوبیده و برگ گرفتیم، همراه ته‌چین. شکممان که سیر شد، به بازار زرگرها رفتیم. من برای سالگرد ازدواجمان، یک ساعت طلایی می‌خواستم. متأسفانه در بازار مدل دلخواهم را پیدا نکردم. به تیمچه حاجب الدوله سری زدیم. من عاشق وسایل آشپزخانه هستم و از خریدن و تماشای وسایل آشپزخانه سیر نمی‌شوم. یک دست آرکوپال صورتی خریدم. دو سالی بود که می‌خواستم بشقاب‌های دم‌دستی را عوض کنم. فروشنده جعبه را باز نکرد. گفت سالم و آکبند است. من هم قبول کردم.

سپس به میلاد نور رفتیم: شهرک غرب، طبقه سوم، طلافروشی‌ها و ساعت‌فروشی‌ها. من عاشق ویترین‌های پر از طلا و جواهر و ساعت و سکه طلا میلاد نور هستم. می‌توانم ساعت‌ها ویترین‌های این طبقه میلاد نور را تماشا کنم. خوشبختانه ساعت دلخواهم را پیدا کردم. ساعت، هدیه سالگرد ازدواج بود. برای هدیه ولنتاین، چند قلم وسیله آرایشی برداشتم: کانسیلر مایع، رژلب کالباسی و رژگونه هلویی. برای آقای شوشو به‌عنوان هدیه سالگرد ازدواج، یک جاسوئیچی MVM از جنس چرم و طلا خریدم. هدیه ولنتاین او، تعدادی لوازم بهداشتی بود. قبلاً روز ولنتاین شکلات هدیه می‌دادیم و می‌گرفتیم. الآن با اضافه‌وزنی که داریم، وسایل آرایشی و بهداشتی، انتخاب بهتری است.

بعد از خریدها به خانه والدین من رفتیم. شام را همان‌جا خوردیم و برگشتیم خانه. نزدیک نیمه‌شب به رودهن رسیدیم. من دوش گرفتم و از شدت خستگی فوری خوابم برد.

فردا جعبه سرویس کاسه و بشقاب را باز کردم و دیدم رنگ و طرح سرویس، اشتباه است. مجبور شدیم سه‌شنبه 25 بهمن، مطابق با ولنتاین، به بازار برگردیم و سرویس را عوض کنیم. این بار بدون رودربایستی جعبه را باز و همه‌چیز را کنترل کردم. پس از بازار، به مطب دکتر رفتیم و برای بیماری‌های جدید التاسیس مان، دارو و مشاوره گرفتیم. ولنتاین رمانتیکی نبود، ولی روز خوبی بود. هماهنگی ما سه نفر در رتق‌وفتق امور خانه، شوخی‌ها و خنده‌ها، همه آن چیزهایی است که من آرزو داشتم در خانواده تجربه کنم. هرروز خدا را شکر می‌کنم که این خانواده خوب را به من هدیه داده است.

 

چهارمی: این‌یکی را فعلاً لو نمی‌دهم. بعداً مفصل درباره‌اش خواهم نوشت!!! شما چی حدس می‌زنید؟

 

راستی... قربانی یک کلاه‌برداری شدم. همسرم یک لینک برایم فرستاد (لینک از طرف دوستش ارسال شده بود) این لینک مرا به صفحه‌ای هدایت کرد که ادعا می‌کرد قطر ایرلاین یک مسابقه و قرعه‌کشی برگزار کرده است. چند سؤال ساده بود که پاسخ دادم. بعد به صفحه هدایا هدایت شدم. می‌توانستم سه خانه را انتخاب کنم. اولی پوچ بود، ولی دومی 3000 یورو هدیه داشت. برای دریافت هدیه باید اطلاعاتی را در اختیارشان می‌گذاشتم. داشتم آشپزی می‌کردم و وقت نداشتم. از آقای شوشو خواستم بقیه کارها را انجام بدهد. درعین‌حال مرتب از خودم و همسرم می‌پرسیدم: «چطوری می‌خوان پول رو به من بدن؟ من که حساب ارزی ندارم.» همسرم بی‌توجه به شک منطقی من، اطلاعات درخواستی را تکمیل کرد. یک‌مرتبه موبایل شروع کرد به سروصدا. مرتب پیامک می‌فرستاد. نه یکی، نه دوتا، فکر کنم صدتایی پیامک به مقصد خارجه فرستاد. بلافاصله همراه اول اعلام کرد 341 هزار تومان بدهکارم و خطم را قطع کرد. قبض موبایل من معمولاً 40-30 هزارتومانی است. مجبور شدم به خاطر طمع و بی‌توجهی، 341 هزار تومان پیاده شوم. راستش همیشه به افرادی که سرشان کلاه می‌رود، می‌خندیدم. از خود می‌پرسیدم: «چطور می‌توانند این‌قدر طمع‌کار و بی‌فکر باشند؟» الآن که سر خودم آمد، فهمیدم من هم در برابر حرص و طمع و آز، آسیب‌پذیر هستم. خدا مرا ببخشد به خاطر قضاوت دیگر مال‌باختگان.

 

.

.

.

بعداً نوشت: در بالا نوشتم که امسال به چهار خواسته دلم رسیدم. سه تا را نوشتم و چهارمی را به حدس و گمان شما سپردم. با توجه به این‌که هیچ‌کس حدسی نزد، خودم چهارمی را اعلام می‌کنم: من و همسرم و پسرم، سه‌تایی به وین، پایتخت زیبای اتریش سفر کردیم. من 26 سال قبل آنجا بودم و همیشه دلم می‌خواست خاطره‌های زیبای آنجا را با همسرم قسمت کنم. این آرزو هم به ثمر رسید. شرح سفر را هنوز ننوشتم. به‌زودی سفرنامه وین را خدمتتان ارائه می‌دهم.

 

نظرات

نظر شما
نام :
پست الکترونیکی :
وب سایت :
متن :

تصویر :

Rose

سلام.
شیرینی این خریدها و اتفاقات شیرین، در کنار یک خانواده صمیمی، زیر زبان حس می‌شود.
الحمدلله و ماشاءالله به خاطر خانواده تان، که به خاطر تشکیلش زحمت زیادی کشیده اید و الان شیرینی در کنار هم بودن، گوارای وجودتان میشود.
نوش جان و مبارکتان باشد.

پاسخ
گیس گلابتون

سپاسگزارملبخند

پاسخ
سارانگ1

من این نظر را برای افشای عمومی نمی‌نویسم برای شخص شماست، و فقط هدفم طرح موضوع است. انتشار یا عدم انتشار آن با شماست.
سلام به روی ماه شما
الان که چند ساعتی ست که غرق در خاطرات قدیمی تان شده ام، یک موضوعی را احساس کردم.
خاطره های قدیمی شما حالت داستان گونه و ماجرا گونه داشت پر از یکجور روح بود، اما الان شبیه گزارش شده است. خاطرات جدید البته که با یک قلم بسیار روان و شیوا و شیرین نوشته شده اند. اما قدیمی ها یک روح و روندی دارند.
فقط در مورد خاطره ها این نظر را دارم و امیدوارم توانسته باشم منظورم را برسانم.

پاسخ
گیس گلابتون

نمی دونم. خودم این تغییر را حس نمی کنم. درباره همین پست می تونم توضیح بدم که حتی دلم نمی خواست منتشرش کنم، چون احساس می کردم نکنه برداشت بشه دارم پز میدم، ولی چون واقعا این سه اتفاق برام مهم بودن و کلی انرژی سرشون گذاشته بودم، خودم رو راضی کردم منتشرش کنم. در هر صورت ممنونم نظر خوبتون را نوشتین نازنین و امیدوارم در آینده هم من رو از نظرات خوبتون بی بهره نذارینقلب

پاسخ
سارانگ1

میفهمم، اما چه جالب چون این پست برای من هم خیلی انرژی بخش. بود

پاسخ
گیس گلابتون

قلب

پاسخ
سارانگ1

به به عجب بهمنی! مبارکتان باشد. خانواده خوب، فرش نو، ماشین نو، ساعت نو و ظروف نو همگی بخیر و‌ کلی شادی انشالله.
از آخری شروع می‌کنم؛ حدس میزنم چهارمی یک کتاب جدید، یک آموزش جدید، یک یادگیری جدید است.
نظر من در مورد فرش؛ به نظرم در مرحله اول باید راحت و با سایر وسایل خانه هماهنگ باشد. در مورد قالی دستباف اما مثل هر وسیله دست ساز دیگر ارزشمندست، مثل ظروف دست ساز، جواهرات دست ساز و‌… اما هرچه قالی دستباف قدیمی در خانه مادربزرگها و فامیل و دوستان دیده ام همگی از ریخت افتاده بودند نمیدانم چرا میگویند قالی دستباف پا که بخورد زیباتر میشود. اینکه بعنوان یک اثر هنری قدیمی دست ساز و منحصر به فرد هرچه قدیمی تر باش باارزش تر است قبول دارم، این اثر هنری از این لحاظ وقتی که‌ نو هم هست باارزش است، اینکه زحمت یکسال دستان انسان‌های هنرمند هست هم که بسیار باارزش است اما اینکه یک قالی قدیمی دستباف به خانه هم بیشتر بیاید و حتی هرچه پابخورد بهتر میشود را که من ندیده ام تا بحال… شاید با سلیقه من جور در نمی‌آید.
طرح اکثر فرش های ایرانی خیره کننده است چه ماشینی و چه دستباف اما الزاما همه شان برای پهن کردن در خانه معمولی هماهنگ نیستند. مثلا در فرهنگ ما ایرانی ها مبل و میز جلوی مبلی وارد شده حال اینکه کلی از فرشباف های ایرانی شمسه های خیره کننده در وسطشان هست که با میزهای جلوی مبلی پوشیده میشود.
یادم هست یک فرشی داشتیم مثل معجزه زیبا بود، زمینه مشکی با یک شمسه طلایی که انگار تمام دنیا را در طرح ها و جزئیات خیره کننده اش داشت، هر روز ساعت ها نگاهش میکردم صدها خط و انحنای منحصر به فرد داشت که در جایی دیگر از فرش تکرار نمیشد، خلاصه همیشه نظرم این‌بود که این فرش باید نقش دیوار میبود تا زمین.

پاسخ
گیس گلابتون

چه زیبا نوشتین. ممنونمگل

پاسخ
entertainment

چه خاطرات شیرین و جذابی قلب
از خوندنشون لذت بردملبخند

پاسخ
گیس گلابتون

خوشحالم که دوست داشتینقلب

پاسخ
طوطیا

چه خاطره شیرین و جذابی از خوندنشون لذت بردمقلبخیلی خاطره تعریف کردنتون قلم ساده و شیواتون دوست دارم

پاسخ
گیس گلابتون

نظر لطفتونه. ممنونمقلب

پاسخ
استاکر

سلام خانم دکتر
سال نوتون مبارک
امیدوارم سال عالی داشته باشین.
از خوندن خواسته های دلتون که محقق شدن بسیار لذت بردم و انگار که خواسته های من برآورده شده باشند. شما لایق بهترین ها هستین.

پاسخ
گیس گلابتون

سپاسگزارم. شما لطف دارین. انشاالله شما بزودی به خواسته های قشنگ دلتون برسین. الهی آمینقلب

پاسخ
برچسب ها : 
ورود به سایت گیس گلابتون
رمز عبور را فراموش کرده اید؟
ثبت نام در سامانه
Here you can buy Louis Vuitton Bags Replica : Top 5 Tips For Designer Handbag Care Handbags are fashion accessories that women cannot do without. Anytime a woman goes out, she almost always carries a handbag or purse the woman's to carry personal items she need like makeup, credit cards, cash, cellular phones, different items. Women always locate it fun to fit their handbags with the outfits potentially they are wearing. A number of handbag styles to select from which makes shopping for handbags a truly fun and exciting experience. A woman should have at least three handbag styles to complement them her outfits and here're the three best handbag styles every single woman should have. Tote: A tote is often a stylish good reputation a carry-all bag, in order to mention be wrongly identified as a cloth shopping designer handbag. Totes are recognized for transporting larger items that would not ordinarily fit best suited handbag, regarding gym clothes, yoga mats, tennis shoes, newspapers, magazines, and pad-type electronic equipments. Totes also are actually excellent travel items since a good deal can be sandwiched in just. A Clutch handbag is really a small, rectangular evening bag that comes without a handle. If people use carried in your hands and is small, providing room as well as the a woman's small personal items. Women would only carry makeup and other little things in the clutch handbag which can either be casual or chic in kind. These handbags are meant in order to use during formal functions as well as in the days or weeks. They are very convenient to carry because in addition to size additionally come regarding elegant blueprints. Secondly, since handbags include many categories, you ought to choose one that a majority of fits you. The categories of handbags that may get choose are clutch, hobo, tote, wristlet, satchel and shoulder tote. Also, you have to that the handbag you decide can accommodate your should receive. Contact the handbag's manufacturer directly to make sure that specific functions. For example, when the handbag looks appealing, however many details are questionable, such as the color, the manufacturer will give you the chance to confirm if they ever released a handbag of that style. It is actually important to try to to your research on what the handbag you have opted should be similar to. If you have any nearby boutique or department store that carries the handbag you want, you should really be visiting of which. Take along a checklist. even perhaps print out the photos throughout the eBay listing to tote around. If you're plus-sized, go plus-sized as well. Forget cute and diminutive. You are not this proportions-wise; why when your handbag be otherwise? A limited tote, even though it's the loveliest designer handbag to ever grace a catalogue, will only make seem like a truck. Work with your size and work with your bag by going for totes which wider than the regular hobo bag. It's also a choice to get bags with short or medium-length ties. On the online market place you get to see regarding designs too as combinations which include the latest any way you like trends. Acquire to compare the products too before ordering. For happen opt for to buy more than one handbag, almost certainly that may never get a gigantic discount from a wholesaler besides free shipping too. personal handbag, fake designer, fashion handbags, lighter handbag
cartier schmuck replica deutschland van cleef replica Bvlgari B.ZERO1 replica fake bvlgari ring bracelet love Cartier replique cartier love ring replica cartier trinity ring replica cartier love bracelet replica cartier love bracelet replica 1:1 juste un clou replica cartier bracelet replica fake chanel shoes replique louboutin replica gucci shoes louis vuitton wallet replica louis vuitton wallet replica replica louis vuitton wallet replica louis vuitton backpack Bolsos Louis Vuitton outlet louis vuitton sling Bag replica dior replica replica louis vuitton luggage louis vuitton backpack replica louis vuitton duffle bag replica louis vuitton Pochette replica replica louis vuitton wallet replica handbags australia Cartier dupe Armband replica louis vuitton Pochette replica louis vuitton replica men fake louis vuitton gürtel replica handbags in usa replica borse louis vuitton louis vuitton neverfull replica replica borse louis vuitton louis vuitton turkei online chanel tasche fake fake louis vuitton backpack chanel shoes replica louis vuitton imitazioni Best Fake Jordan 1 chanel replica chanel replica replica chanel backpack Fendi Peekaboo replica Sac goyard pas cher sac hermes pas cher Sac chanel pas cher chine imitation sac hermes imitazioni louis vuitton louis vuitton hat replica sac dior pas cher chine imitation louis vuitton fake louis vuitton wallet louis vuitton shoes replica louis vuitton wallet replica fake louis vuitton wallet replica louis vuitton m40780 replica louis vuitton wallet