ذهن خود را پر از تصاویر مثبت و امیدبخش کنید.
از خواندن کتابهای مایوس کننده و تماشای فیلم های زجز آور و گوش دادن به حرف های منفی خودداری کنید.
این حرفهای خرافه نیست. مغز ما بر اساس ورودی های آن، خود را تنظیم می کند. اگر افکار پر از فقر و بدبختی و مصیبت را وارد سر خود بکنید، مغز شما همانطور تنظیم می شود.
به همین دلیل لازم است که
با افراد مثبت وشاد رفت و آمد کنید.
فیلمهای شاد و امیدبخش ببینید.
کتاب های آموزنده بخوانید.
اخبار نبینید!
روزنامه نخوانید!
ممکن است فکر کنید ممکن است با این روش به آدم نامطلعی تبدیل می شوید.
شما را نمی دانم، ولی من ترجیح می دهم یک ابله شاد باشم و نه یک دانای غرغروی افسرده. بگذار بگویند الکی خوش است! خل است! بی خبر است! ولی من می دانم که با خودم و دنیا در صلح هستم. دست کم بیشتر اوقات هستم!
من مراقب ذهن خود هستم. می دانم ذهنم مثل یک زمین حاصل خیز است. اگر زمین به حال خود رها شود، علف هرز همه آن را می گیرد. ولی اگر بخواهم باغی پر از گل سرخ داشته باشم، باید از آن مراقبت کنم. پس لازم است که ذهن خود را آگاهانه برای مثبت اندیشی برنامه ریزی کنم. چون اگر این کار را نکنم، افکار منفی و ترس و هراس و نگرانی، مثل علف های هرز، بسادگی و خودبخود، در ذهن من رشد خواهند کرد.
مثبت اندیشی مثل مراقبت از یک باغ گل پرارزش است و غرق شدن در نومیدی و اضطراب مثل رها کردن زمین گرانبها و وانهادن علف های هرز به یغماگری سرمایه ماست. سرمایه ما چیست؟ عمر ما ... هدیه ای که خداوند برای مدت محدودی در اختیار ما قرار داده است و قرار است وقتی اینجا را ترک می کنیم، دنیای بهتری را به ارث بگذاریم. این قراری است بین ما و خدا. یادتان هست روزی که این قول را به خدا دادید؟