بار اولی که در دوران تاهل بیمار شدم و با تب و لرز سه روز در رختخواب افتادم، شوهرم حتی یک لیوان آب یا یک لقمه غذا به من نداد. حتی برایم دارو تهیه نکرد. به علاوه مرا دعوا هم کرد که چرا مریض شده ام. نمی دانم چطور زنده ماندم. شاید چون در دوره طولانی تجردم، بیماری های زیادی را به تنهایی از سر گذرانده بودم، پوستم کلفت است. شاید فرشته نگهبانی دارم و مراقب من است. شاید بیهوش بودم. بهرحال اولین بیماری گذشت.
به همسرم توضیح دادم که آدم بیمار و تبدار به آب و آبمیوه و شیر گرم نیاز دارد. این توضیحات با مقادیری داد و بیداد و گریه همراه بود. چون دلم برای خودم خیلی سوخته بود. تصور کرده بودم، فقط تا وقتی عزیزم که سالم باشم و اگر روزی روزگاری بیمار شوم، شوهرم با کج خلقی و گرسنگی دادن به من، مرا تنبیه خواهد کرد.
بار دوم که بیمار شدم، به مدت پنج روز فقط با شیر گرم و آبمیوه تغذیه شدم. عجب جانی دارم! باز هم زنده ماندم.
بار دیگر با زبانی نه چندان خوش، به همسرم توضیح دادم که بیمار فقط با آبمیوه و شیر نمی تواند دوره بیماری را به سلامت طی کند.
امسال بالاخره فهمیدم که بابا جان! مردها در اطلاعات ژنتیک خود، آرشیوی برای پرستاری از بیمار ندارند. همسرم مرا دوست دارد ولی بر اساس غریزه اش رفتار می کند. یعنی فکر می کند آدمی که خوابیده است، خسته است و به استراحت نیاز دارد. پس به باید سراغش نرود تا از خواب بیدار نشود. چیز دیگری در آرشیو خود ندارد.
هر زنی با اتکا به غریزه اش می داند چطور از یک بیمار مواظبت کند. مادربزرگها بهتر از هر پزشک تازه فارغ تحصیلی می دانند چطور از یک آدم سرماخورده مراقبت کنند. ولی مردها چنین غریزه ای ندارند و باید آموزش ببینند.
امسال با زبان خوش به همسرم گفتم از او انتظار دارم وقتی بیمار هستم چه بکند. و گویا برای این که مطمئن شوم او درسش را یاد گرفته است، امسال دوبار بیمار شدم!
امسال اتاق را برایم گرم نگه داشت، دارو دستگاه بخور خرید. هر ساعت به من چای و شیر گرم و میوه آورد. این بار برای من هم غذا خرید و به خریدن غذا برای خودش و پسرش اکتفا نکرد. با بسته های آماده، برایم سوپ پخت. از همه مهمتر با من مهربان بود و بداخلاقی نکرد که چرا مراقب خودم نبودم و مریض شدم.
دوستان عزیزم، همسرتان شما را دوست دارد، ولی بعضی کارها را به روش مردانه خود انجام می دهد و باعث دلخوری و عذاب شما می شود. به یاد داشته باشید هر مردی مهارتهایی دارد که عمرا ما زنها داشته باشیم. حالا حالاها ما زنها یاد نمی گیریم صبح زود سرکار برویم و آخر شب به خانه برگردیم و کل درآمد خود را خرج زن و بچه مان کنیم و تازه ناراحت باشیم که چرا پول بیشتری در نیاورده ایم و بیشتر نداریم که خرج زن و بچه مان کنیم. در حالی که این کار در ژنتیک مردان ثبت شده است. هر مردی خود را موظف می داند که پول در بیاورد و خرج زن و بچه اش کند. اکثر ما زنها اینطور نیستیم. در حالی که اکثر مردها در سراسر دنیا همینطور فکر و رفتار می کنند.
به تفاوت های زن و مرد احترام بگذاریم و از آنها خبر داشته باشیم. نمی دانم چرا خدا مردها مریخی و زنها را ونوسی آفریده است. به طور حتم حکمتی دارد که از عهده درک من خارج است. ولی کار من نیست شناسایی راز گل سرخ ... کار من شاید این است که ...