سلام دوستان عزیزم
می دانم که غیبت داشته ام و به شما توضیح بدهکارم.
من ظرف چهار هفته اخیر، سه هفته بیمار بودم. تا الان سه هفته است که دارم آنتی بیوتیک قوی می خورم. امروز بیست تا قوی تر خریدم که یک هفته دیگر هم دوا بخورم. ضعیف و بداخلاق و ناتوان هستم. هفته پیش فقط دو روز مطب رفتم. پنجشنبه فقط به عشق کلاس و دیدن دوستان عزیزم از خانه بیرون آمدم. گزارش کلاس هدف را بزودی خواهم گذاشت.
از آن بدتر این که شانه و گردنم درد می کند. وقتی پنج دقیقه پای کامپیوتر می نشینم، از شدت درد، سرگیجه می گیرم. صندلی و میز جدید خریدم، دکتر هم رفتم، ولی هنوز میز و صندلی ام مناسب نیست و اذیت می شوم. نمی دانم از چه کسی بپرسم که باید چه بلایی سر این میز و صندلی بیاورم که مناسب من بشوند ... مستاصل شده ام.
مشکل من، نوشتن مطلب نیست. الان پنجاه پست آماده دارم. مشکل من جواب دادن به کامنتهاست ... خب وقتی یک چیزی می نویسم، شما دوستان هم به آن اهمیت می دهید و در مورد آن می پرسید، باید جواب هم بدهم. دست کم باید بنویسم که جواب شما را نمی دانم. و این کار مرا از درد گردن و شانه می کشد.
به همین دلیل دارم دست دست می کنم که یک فکر اساسی برای میز و صندلی کامپیوترم بکنم، بعد دوباره شروع به گذاشتن پست بکنم ...
از احوالپرسی های همه شما سپاسگزارم. در این روزهای بیماری، وجود تک تک شما و خواندن حرفهای محبت آمیزتان، به من انرژی می داد.
دوست تان دارم.