آدم های منفی باف، معتاد به منفی بافی و حال بد هستند. آنها در فضای خوب و مثبت و شاد، راحت نیستند. اگر دو روز حال شان خوب باشد، به طور حتم یک ماه حال شان خراب است!
اگر کسی پولدار است و دارد از نظر مالی پیشرفت می کند، آنها ناراحت می شوند! اگر از دست شان بربیاید روی ماشین های مدل بالا خط می کشند. پشت سر آدمهای موفق بدگویی می کنند. زیرآب آنها را می زنند. به آنها صفات بد می چسبانند.
اگر دختر و پسری را شاد و خوشحال با هم ببینند، ناراحت می شوند. دو تا چشم دارند، دوتا دیگر هم قرض می گیرند تا مطمئن شوند که نوک انگشت دو نامحرم بر هم ساییده نشود!
اگر زن و شوهری را خوشحال ببینند، داغ می کنند. عصبانی می شوند که چرا این دو نفر خوش هستند. هزار حرف مزخرف می زنند که آبها را گل آلود کنند و آن دو را به جان هم بیندازند.
اگر کسی حرف خوبی می زند، جد و آبادش را یکی می کنند که به او ثابت کنند تو هم عصبانی می شوی ها! تو هم آدم کاملی نیستی ها! تو هم کلی عیب داری ها! خودت که همیشه مثبت نیستی! آهـــــــــــــــــــــــــــان! تو هم که مریض می شوی! پس آنقدر که ادعا می کنی حالت خوب نیست! بابا جان! این آدم دو کلمه حرف خوب می زند، ادعای خدایی و پیغمبری که نکرده است! او هم آدم است. او هم کم و کسر دارد. چرا هر بنای آبادی را می خواهید خراب کنید؟ خراب کردن که آسان است. بجای خراب کردن، بسازید و آباد کنید.
اگر کسی از خوشحالی هایش بنویسد، ناراحت می شوند ولی اگر از بدبختی ها و مصیبت هایش بگوید، دلشان خنک می شود. من خبر عروسی را در وبسایت می گذارم، تعداد کامنتهای تبریک کم است. قلبم درد می گیرد. آی دخترهای مجرد، از عروسی دوستان خود خوشحال شوید، تبریک بگویید و آرزوی خوشبختی کنید. اگر از خبر عروسی دیگران خوشحال شوید، بزودی خودتان هم عروس می شوید. اگر از عروسی دیگران حرص تان می گیرد، خوشحالی و خوشبختی به این زودی ها به سراغ شما نمی آید.
کجا بودم؟ آهان! داشتم می گفتم که آدمهای منفی باف در منفی بافی منجمد شده اند. مراقب باشید که منفی بافی باعث سنگدلی و بیرحمی شما نشود. این قالب را بشکنید و از این زندان رها شوید.
از همه این حرفها گذشته برای همه شما مژده بزرگی دارم:
شما خوانندگان این وبسایت، اگر می بینید که یک روز حال تان خوب است و سه روز حال تان بد است، بدانید که تغییر در شما شروع شده است. چرا؟ هر تغییری در دنیای مادی، ابتدا در ذهن رخ می دهد. تغییر از کجا شروع می شود؟ از آرزوی تغییر. شما که هر روز این وبسایت را به امید زندگی بهتر می خوانید، آرزو دارید که تغییر کنید. پس دانه تغییر در ذهن شما کاشته شده است. ولی این دانه مثل هر بذر دیگری نیاز به مراقبت و آبیاری دارد. اگر یک روز به دانه آب بدهید و یک هفته رهایش کنید، صد البته که هیچوقت گیاهی سبز و شاداب نخواهید داشت.
فرض کنید که بچه شما هر شب ساعت دوازده می خوابد. شما به او اعلام می کنید که "از امشب سر ساعت نه شب می خوابی." او چه واکنشی نشان می دهد؟ جیغ می زند و هوار می زند و داد و بیداد راه می اندازد. چند شب غوغا راه می اندازد و زندگی شما را مختل می کند، ولی پس از چند شب کودک شما به نظم درمی آید.
کودک درون شما هم به همین شیوه رفتار می کند. اول در مقابل تغییر ذهنی مقاومت می کند، اوضاع را بدتر می کند، ولی اگر ببیند شما ثابت قدم هستید، به قالب جدید در می آید.
پس خشم و اندوه خود را خالی کنید و به مثبت اندیشی بچسبید. خود را برای هر گامی که در جهت مثبت برمی دارید، تشویق کنید. با خود صبور و ملایم باشید. تغییر آرام آرام رخ میدهد. یک سال دیگر می بینید که زندگی تان رسم خوشایندی شده است. آرزوهای تان یکی یکی برآورده می شود و حال خودتان بهتر و بهتر می شود. کم کم همه از شما می پرسند: "تو چه کار می کنی که با دیگران متفاوت هستی؟ در این دنیای پر اضطراب دیوانه، چرا حال تو خوب است؟" از شما می پرسند و راهنمایی می خواهند و شما خردمندانه و سخاوتمندانه دانسته های خود را با آنها قسمت می کنید.
به امید آن روز