من همیشه آرزو داشتم در یک مجله، مقاله ای چیزی از من چاپ بشود. شد!
در شماره 17 و 18 و 19 مجله "راز" سه مقاله از من چاپ شده است. من فقط شماره 19 را رویت کرده ام. این هم سند و مدرکش!
این مقالات در بخش "ده گام تا ثروت" همین وبسایت وجود دارد. خوشحال هستم : )
خبرخوب دیگر آن که کتابی که ترجمه کرده بودم و دست انتشارات "نسل نواندیش" است، پس از دو سال مجوز چاپ گرفت. یوهو! این بار در نوبت چاپ قرار گرفته است.
از کتاب "ازدواج مثل آب خوردن آسان است!" هم اگر بپرسید، دیروز آن را تحویل ارشاد دادم. همانطور که پیش از این گفته بودم، بار قبل که دیدم کتاب را به انتشارات دادن، یعنی از دست دادن همه اختیارات، این بار تصمیم گرفتم که با هزینه خودم آن را چاپ کنم، ولی چشم شما روز بد نبیند که تا به حال هر کاری که سه بار چهار بار انجام دادم و مخارج چهارلا پنج لا. چقدر انرژی ازم گرفته شده و چقدر خستگی به جانم مانده است. ولی به خودم می گویم اشکال ندارد، هر کاری بار اولش سخت است. بار دوم آسان خواهد شد.
این مطلب در مورد وبسایت زدن که به طور کامل صادق بود. من ده سال پیش اولین وبسایت خود را به نام "لیپوساکشن کلینیک" تاسیس کردم. داستان مفصلی دارد که سر فرصت برای شما تعریف خواهم کرد. دو سال پیش وبسایت "جراح ایرانی" را ساختم. وااااااااااای چقدر بالا و پایین زدم. ولی این وبسایت ... همه چیز ساده و راحت پیش رفت. چرا؟ چون ماهر شده بودم. دوستانی که پرسیده بودند، چطور می توانند وبسایت بسازند، بزودی خواهم نوشت.
کلاس هدف هم هفته قبل تمام شد که عکس و تفصیلات آن را فردا در وبسایت می گذارم. زمان مثل برق و باد می گذرد. چه کلاس خوبی بود. دلم برای دوستانی که در این کلاس با آنها آشنا شده ام، تنگ خواهد شد.
دیگر این که چهارشنبه هفته پیش به یک مرکز آموزش سخنرانی مراجعه کردم. من حرف زدن جلوی جمع را دوست دارم. از سن پانزده سالگی کتاب "آیین سخنوری" دیل کارنگی را بارها و بارها خوانده ام و تمرین کرده ام. حالا می خواهم از یک استاد فن، یاد بگیرم. چون من هم دارم همراه و همگام با شما "بهترین سال زندگی" ام را تجربه می کنم. پای تلفن به من گفته بودند: "اول باید تست بدهی تا سطح تو را مشخص کنیم، بعد می گوییم که چه کلاسی با چه قیمتی و در چه زمانی برای تو مناسب است." عنرعنر رفتم آنجا، یک دفتر داغانی بود با چند تا صندلی شکسته. مسئول آنجا گفت که یک کلاس دارند، روزهای پنجشنبه، ساعت 8-4 بعدازظهر، 24 جلسه به قیمت یک میلیون و چهارصد هزار تومان. پرسیدم: "پس تست سخنرانی و کلاس های مختلف چه صیغه ای است؟" فرمودند: "شما که ماشاالله حرفه ای هستید! تست می خواهید چه کار!" یعنی اگر کاردم می زدی، خونم در نمی آمد. چهار تا داد درست و حسابی سرشان زدم و در را کوبیدم و آمدم بیرون. البته خوشحالم که اولین اقدام را برای سخنران حرفه ای شدن برداشتم. مطمئن هستم که معلم من در راه است. شاگرد حاضر باشد، معلم از در وارد می شود.
این هم از خبرهای خوب من: )