آقای شوشو برای شرکت در نمایشگاه دارویی به دوبی رفته است. پسر هم خانه مادربزرگش مهمان است. من هم به خودم دو روز مرخصی توپ دادم. حالی به حولی!
حالا حال و حول من چیست؟!
هر دو روز تلفن را از پریز کشیدم. موبایل را سایلنت کردم. اینترنت را قطع کردم.
روز اول روزه مایعات گرفتم. فکر کردم، نوشتم، خواندم. یکی دو ساعت هم پیاده روی کردم. من همانقدر که آدم ها را دوست دارم، تنهایی و خلوت را هم دوست دارم. سکوت و خلوت مرا قوی و پرانرژی می کند.
روز دوم هم ابتدا یک ساعت پیاده روی کردم. بعد جلوی تلویزیون نشستم و خوراکی های خوشمزه خوردم و سریال بیگ بنگ را تماشا کردم. آنقدر خندیدم که دنده هایم درد گرفت. من هم در بعضی مسائل باهوش هستم و در برخی مسائل، آخر خنگی!
خلاصه آن که به خودم اجازه دادم از قالب منظم، مسئول، پرکار و همیشه در خدمت دیگران در بیایم و مدت کوتاهی به قالب نامرتب، آسوده و راحت دربیایم. تماس با این بخش وجودم و درآغوش گرفتن آن، شیرین و آرامش بخش است. در مورد پذیرفتن همه بخش های وجودی خواهم نوشت.
صبح دوشنبه که برای قدم زدن به پارک پردیسان رفته بودم، توانستم وارد موزه "محیط زیست" بشوم. با کمال تعجب موزه باز بود و من توانستم پس از سالها به آن راه پیدا کنم. چه جای قشنگی است. پر از حیوانات خشک شده (تاکسیدرمی)، پروانه های زیبا و حشرات شگفت انگیز است. این موزه از شنبه تا چهارشنبه از ساعت 9 صبح تا 2 بعدازظهر باز است.
به سراغ مدیر موزه رفتم و گفتم این موزه بسیار زیباست و کودکان و نوجوانان عاشق آن می شوند، ولی ساعت کار موزه با ساعت فراغت آنها مغایرت دارد. اگر این موزه پنجشنبه و جمعه باز باشد، هم درآمدزایی دارد و هم کودکان و نوجوانان کلی مطلب یاد می گیرند.
مثل همیشه یک خروار توجیه و "تقصیر این است و تقصیر آن است"، شنیدم. یک نامه تقاضا نوشتم و بیرون آمدم.
کاش مادران ساکن شهرک غرب و سعادت آباد سری به آن موزه بزنند و آنها درخواست کنند که موزه پنجشنبه و جمعه باز باشد. بلکه بتوانیم از نیروی جمعی استفاده کنیم و یک موزه زیبا را در اختیار کودکان قرار بدهیم.
اولین چیزی که در ورود به موزه جلب توجه می کند، مجسمه شیر ایرانی و ببر ایرانی است. بالای سر این دو حیوان باشکوه، نوشته شده "منقرض شده است"
باشد که شیرزنان و شیرمردان ایرانی منقرض نشوند...