من هرگز کارتهای آفرین و صد آفرین و تقدیرنامه هایم را نگه نداشتم. همه را دور ریختم. معدل دیپلم یا رتبه کنکورم را دقیق به یاد ندارم. نمی دانم با چه نمره ای از دانشگاه فارغ تحصیل شدم یا رزیدنتی قبول شدم یا بورد گرفتم. بیمارانم برایم شعر گفتند، دور ریختم. بیمارانم در روزنامه از من تشکر کردند، دور ریختم. تقدیرنامه های بیمارستان ها را دور ریختم. من همیشه افتخاراتم را به سطل زباله می ریختم.
در چهل سالگی فهمیدم یکی از موانع شادی و موفقیت من این است که قدر خودم و کارهایم را نمی دانم.
امسال برای خودم "کتاب افتخار" ساختم. یک دفتر بزرگ زیبا خریده ام و در هر صفحه آن یک عکس می چسبانم. هر عکس نشان دهنده یک افتخار است. همه لحظاتی را که به دستاورد خود بالیدم، دارم در این دفتر ثبت می کنم. ورق زدن آن باعث تجدید قوا و نشاط من می شود.
شما با افتخارات خود چه می کنید؟
آنها را دور می ریزید یا ثبت می کنید؟
به آنها می بالید یا آنها را پنهان می کنید؟