امروز صبح، همسرم داشت لباس می پوشید و من هنوز در تختخواب بودم و خودم را زیر پتو به خواب زده بودم. همسرم گفت: "گیس گلابتون! زمین سفید شده است. چه برفی آمده است!" کلی با هم سر این شوخی بامزه خندیدیم. او رفت و من از جا بلند شدم و پرده اتاق را کنار زدم و سرجا خشکم زد!
برف می آید و زمین سفید است!
زمستان در روزهای آخر، چه هدیه زیبایی برای ما تدارک دید...
اجداد من کشاورز بوده اند. کشاورز قدیمی در وجودم می گوید: "شکوفه ها خواهند ریخت و امسال محصول خوب نیست..." بغض می کنم. سه شنبه شکوفه ها را دیده بودم و مثل همیشه ذوق کرده بودم.
شهرنشین فعلی با خود فکر می کند: "چطور به بیمارستان بروم؟ با ماشین یا آژانس؟" شکمم منقبض می شود، زیرا می دانم که برای طی یک مسیر کوتاه به دردسر خواهم افتاد.
بی توجه به نگرانی های بزرگسالان وجودم، قند در دلم آب می شود که "آخ جون امروز برف بازی می کنم. آخ جون امروز می توانم دوباره روی برف پا نخورده راه بروم. آخ جون چه برفی! برف چطوری درست می شود؟ کاش یک ذره بین داشتم و ذرات زیبای برف را با دقت مشاهده می کردم. چه کریستال های قشنگی!"
چند ساعت بعد ...
برای جراحی به موقع به بیمارستان می رسم. جراحی به پایان می رسد. از اتاق عمل خارج می شوم و در میان جمعیت فشرده سالن بیمارستان دنبال پدر بیمارم می گردم. مردی مو سفید، با سبیلی پرپشت را می بینم. به گمانم هموست.
- شما آقای ... هستید؟
با لبخند شیرینی جواب می دهد: "اگر شما اراده کنید، بله! حتما اسمم را عوض می کنم!"
یعنی داشتم از خنده روده بر می شدم: ))))))
به خانه می رسم. بارش برف ادامه دارد. دلم نمی آید که به داخل خانه بروم. چتر قرمزم را باز و شروع به راه رفتن روی برف تازه می کنم. برف زیر پایم قرچ قروچ صدا می کند، دانه های خیس وسرد برف روی صورتم می نشیند. سرم را به سمت آسمان می گیرم و دهانم را باز می کنم . طعم شیرین برف را می چشم.
من در خوزستان بزرگ شده ام. منظره برفی برایم مثل افسانه های پریان است. شب می خوابی و صبح پا می شوی و یکباره همه جا سفیدپوش می شود. بیش از همه درختان سفیدپوش مرا شگفتزده می کنند. نقاش طبیعت با چه ظرافتی رنگ سفید را روی تک تک شاخه ها می نشاند.
دیدم خانم دیگری خرم و خوش و خندان زیر برف راه می رود. وقتی به من رسید، گفت:
- امروز میشه یک بازی حسابی کرد!
- دلت بازی می خواهد؟
- آره!
- پس بگیر! و یک گوله برف به سمتش پرت کردم! او هم شروع کرد. چند تا گوله درست و درمان هم به صورتم زد.
-
قصد دارم امروز حسابی بازی کنم. اگر گذرتان به پارکی افتاد و دیدید خانمی با چتر قرمز با گوله برفی دارد دنبال عابرها می کند ... بله ... گیس گلابتون خودتان است!