از کتاب "راه هنرمند" نوشته جولیا کامرون، دو تا کار خوب یاد گرفته ام که در طی یک سال اخیر جزو عادات من شده اند:
اولی نوشتن صبگاهی است. صبح به صبح به محض بیدار شدن از خواب، سه صفحه می نویسم. بدون این که فکر کنم که چه می نویسم یا آن را قضاوت و بازنگری کنم. فقط وفقط می نویسم. دیگر هم این نوشته ها را نمی خوانم. نوشتن بدون قضاوت و به ظاهر بی هدف، به کمک می کند تا افکاری را که در سرم گیر افتاده است، بیرون بریزم. نق نق ها، ایرادگیری ها، نگرانی ها و خشم ها از کله ام خارج می شود و تا چند ساعت سرم خالی است.
دومی گردش بردن خودم است! هفته ای یک بار دو سه ساعت خودم را گردش می برم. یک بار سینما می روم، یک بار کافی شاپ، یک بار در پاساژها می گردم، یک بار در پارک قدم می زنم. برای این گردش ها برنامه می ریزم. با این گردش ها چشم هایم را پر از رنگ می کنم، گوش هایم را پر از آواز زندگی. خوراکی های خوشمزه برای خودم می خرم: پاستیل، آب پرتقال و سیب، شکلات اعلا، آب انار.دست خودم را می گیرم و در شهر می چرخانم.
هر هفته بی تاب این گردش های تک نفره هستم. فقط خودم و من.