می خواهم یک مقوای بزرگ را روی داشبورد ماشینم بگذارم و روی آن بنویسم:
آقای دزد گرامی
به پیر، به پیغمبر، این ضبط صوت به ماشین چسبیده است و نمی توانی آن را بکنی و ببری دوزار بفروشی.
بار اول شیشه بغل را شکستی.
بار دوم با دیلم در ماشین را از جا کندی.
خواهش می کنم دفعه بعد که خماری بهت فشار آورد، زنگ طبقه سوم آپارتمان شماره شش را بزن، مبلغ درخواستی را تقدیم حضور می کنم. در وقت بنده هم صرفه جویی می شود!
گیس گلابتون در راه تعمیرگاه!