وقتی به دوران کودکی ام فکرمی کنم احساس می کنم آن موقع ها روح من بزرگ تر بود. انگار بسیار تواناتر بودم. یادم هست که در میان امواج دریای خزر می ایستادم. به موج ها فرمان می دادم که حالا بیایید! راستی راستی هم باور داشتم که موج ها به فرمان من هستند. یادم هست با چشمان باز و قلب باز به همه مردم نگاه می کردم.
یادم هست که یک ملافه را دور خودم می پیچیدم و کفش پاشنه بلند مادرم را می پوشیدم، ناشیانه رژ قرمزی را به دور لبم می مالیدم و خرامان خرامان در اتاق راه می رفتم. و فکر می کردم زیباترین هنرپیشه و رقاصه دنیا هستم. یادم هست با سنجاق سر به تعمیر پریز برق مشغول بودم و با خودم مصاحبه می کردم و توضیح می دادم که چه اندازه در کارم ماهرم. البته وقتی که دچار برق گرفتگی شدم و چند متر آنطرف تر پرتاب شدم، مصاحبه نیمه کاره ماند! یادم هست که همزمان هم بالرین بودم، هم فضانورد و هم جراح. هم کابوی، هم شاهزاده خانم، هم آوازه خوانی مشهور. جهانگردی شجاع بودم که جنگل های انبوه آمازون را می پیمودم و یا دریانوردی بی باک که کشتی ام را به سرزمین های دوردست می راندم و دزدان دریایی را به ضرب شمشیر هلاک می کردم.
قصر وجودم اتاق های زیادی داشت. ولی کم کم در خیلی از اتاق ها را قفل کردم و دیگر به آنها سرک نکشیدم. زیرا انتقاد، تنبیه، توهین و تمسخر باعث ایجاد احساس عدم امنیت در من شد. بعضی افراد، تاریکی وجود خود را روی من ریختند. آدم هایی که حسادت، کوتاه نظری و ناتوانی خود را روی شانه های یک کودک گذاشتند. وقتی چراغی روشن باشد، پشه کوره ها دور آن جمع می شوند. من خودم را کوچک و کوچک کردم که زیاد دیده نشوم. و کمتر عذاب بکشم. در چهل سالگی چراغ وجودم را به کلی خاموش کرده بودم، به امید آن که دیگران مرا رنج ندهند، مرا دوست بدارند. چه انتظار بیجایی. شیر بی یال و بی دم و بی پنجه و بی دندان که بازیچه بهتری است.
آیا این اعترافات به نظرتان آشنا می آید؟ آیا شما هم احساس می کنید درخشش وجود خود را پنهان کرده اید تا مبادا حسودی، بخیلی، تنگ نظری به شما حمله کند؟ وقتی به دوران کودکی خود نگاه می کنید آیا زمانی را به خاطر می آورید که شاد و توانا و دوست داشتنی بودید و یک آدم تیره دل سایه اش را روی سر شما انداخت؟ آیا به خاطر می آورید؟ آن درخشش را به خاطر بیاورید. آن سایه تیره را هم به خاطر بیاورید. به خودتان قول بدهید که مواظب خودتان باشید. شما دیگر کودک نیستید و می توانید از خود مراقبت کنید. پس مثل آفتاب بدرخشید. ابر تیره نمی تواند جلوی تابش خورشید را بگیرد. خود را پنهان نکنید. اگر تک تک ما مثل خورشید بدرخشیم، دنیا جای روشن تر و بهتری می شود.