می گویند که زمین "مونث" است. من باور دارم هر زنی تکه ای از سیاره زمین را در وجود خود دارد. به عنوان یک زن، می بینم که تغییرات زمین روی بدنم تاثیر می گذارد. به عنوان یک زن متوجه شده ام وقتی با گذر فصل ها هماهنگ هستم، تنی سالم تر و روحیه ای شادتر دارم. به همین دلیل در تابستان قدری گرما می کشم و در زمستان قدری سرما. به هنگام تعویض فصل ها و رنگ و روی طبیعت، در تماس مستقیم با آن قرار می گیرم.
جشن های ایرانی مثل نوروز، شب یلدا و چهارشنبه سوری در واقع برای تکریم تغییر کردن حال و هوای طبیعت برگذار می شود. جشن تیرگان و مهرگان که هنوز رایج نیست. بزرگداشت سنت های مربوط به گذر فصل ها را گرامی می دارم، نه برای تاکید روی ایرانی بودنم بلکه برای هماهنگی با طبیعت و سپاسگزاری از فرصتی که برای زیستن روی زمین زیبا به من داده شده است.
هر بار که زمین چهره عوض می کند، قلب من پر از شادی می شود. وقتی دست بهار، همه جا را سبز می کند. وقتی شکوفه ها درختان را سپیدپوش می کنند. هنگامی که آفتاب زمین را داغ می کند و گیلاس ها روی شاخه های درخت چشمک می زنند. وقتی برگها زرد و نارنجی و قهوه ای می شوند. وقتی زمین زیر پوشش سفید برف پنهان می شود. همه و همه مرا شاد می کند.
به دوستی می گفتم هر دفعه که می بینم یک شبه جوانه ها سراسر شاخه های خشک درختان را می پوشاند، مات و مبهوت می شوم. هنوز این منظره برایم عادی نشده است. او با خنده گفت: "تو فقط چهل و پنج بار این منظره را دیده ای. برای این که به آن عادت کنی باید چند صد هزار باری آن را ببینی!" دیدم که حق با اوست. من فرصت ندارم که به این همه زیبایی عادت کنم.
می بینم بعضی ها با شروع فصل بهار از آلرژی بهاری می نالند، هنگام تابستان از گرمای هوا و هنگام پاییز از گرفتگی آسمان و هنگام زمستان از سرما. من همه فصل ها را دوست دارم و همه جلوه گری های طبیعت را عاشقانه می نگرم، می بویم، می چشم، می شنوم و لمس می کنم.