این پست از آن اعترافات گیس گلابتونی است که دارم همه شجاعتم را جمع می کنم و آن را می نویسم.
تصویری از نوجوانی خودم را به خاطر می آورم:
روسری نارنجی، روپوش زرشکی و شلوار سبز! فکر میکنم صبح از خواب بیدار شدم و بدون باز کردن چشم هایم هرچه دم دستم بود پوشیدم و از خانه بیرون زدم. (آن روزها هنوز حجاب اجباری نبود و ما شاگردان مدرسه راهنمایی، یک روسری دور گردن مان می انداختیم. نمی دانم برای چی) به این مجموعه نازیبا، یک صورت پر از جوش، دماغ بزرگ و موهای شانه نشده را هم اضافه کنید. تعجبی نداشت که من هر روز خجالتی تر و گوشه گیرتر می شدم.
کسی مرا در مورد لباس پوشیدن و آراستگی راهنمایی نکرد. هیچ کس مرا یک گوشه نکشید تا چند نکته ساده مراقبت از پوست و مو و لباس پوشیدن را به من نوجوان بیاموزد. دیگر طفل نبودم که لباس های انتخابی والدینم را بپوشم، ولی خودم هم بلد نبودم چه بپوشم و چه نپوشم.
دردسرتان ندهم که سالها مسیر پیچ پیچی را طی کردم. گاهی بسیار پرزرق و برق پوشیدم، گاهی بی سلیقه وساده. گاهی از این ور بوم افتادم و گاهی از آن ور.
در مورد آرایش کردن هم وضعم بهتر نبود. فهمیده بودم وقتی آرایش می کنم زیبا می شوم، به اشتباه فکر میکردم اگر بیشتر آرایش کنم، زیباتر می شوم. شانس آوردم که یک ماهی در اروپا اقامت کردم. تازه آن هنگام فهمیدم که سادگی چه اندازه زیباست. فهمیدم آراستگی با رنگامیزی اغراق آمیز صورت متفاوت است. فهمیدم هرچه زنان خودباوری و اعتماد به نفس کمتری دارند، بیشتر صورت خود را رنگ می کنند. هرچه خود را بیشتر دوست می دارند و محترم می شمارند، رنگ های کمتری روی صورتشان می مالند و بیشتر به سلامت پوست خود اهمیت می دهند.
تفاوت آرایش زنان عرب و ایرانی با اروپاییان از زمین تا آسمان است. حتما می دانید که زنان عربستان هنوز شناسنامه ندارند. یعنی جزو سرشماری آدمها نیستند. آرایش عربی را که دیده اید چقدر پیچیده و رنگارنگ است.
ما خانمهای ایرانی به راهنمایی برای خوب پوشیدن و آراستگی نیاز داریم. یکی از شاگردان کلاس هدف، منیژه جون، که خانم بسیار شیکپوش و باسلیقه ای است، آرزو دارد که کتابی در مورد لباس پوشیدن بنویسد. من به او توصیه کردم اول یک وبلاگ بنویسد و بعد کم کم مطالب کتابش را آماده کند، چون من و خیلی از خانمها به چنین راهنمایی نیاز داریم. از طرفی شاگردان من، فرزندان من هستند. آدمیزاد است دیگر. دلم می خواست اول فرزند خودم آستین بالا زده باشد.
یادمان باشد که آراسته باشیم، خوب لباس بپوشیم، به سلامتی و زیبایی خود اهمیت بدهیم، به جای پیروی از مد، لباس هایی مناسب هیکل و موقعیت خود بپوشیم. لباسی که در محل کار یا دانشگاه می پوشیم با لباسی که سرقرار می پوشیم، یکی نیست. لباسی که در مهمانی رسمی می پوشیم با لباسی که در مهمانی معمولی می پوشیم، یکی نیست. لباس یک خانم سی و چند ساله با لباس یک دختربچه پانزده ساله متفاوت است.
در یک مهمانی خانم مهندس سی و چند ساله ای را دیدم که موهایش را مثل یک دختر سه ساله گیس بافته بود و شکایت داشت که چرا ازدواج نمی کند. در دلم گفتم: "چون فکر میکنی هنوز دختر کوچولوی بابا هستی و وقت ازدواجت نیست!" از طرفی خانم دکتر چهل و چند ساله را دیدم که با پنج سانت ریشه موی سفید، روپوشی اتونشده که سر آستینش پاره بود و کفش واکس نخورده در یک جشن رسمی شرکت کرده بود و باز شکایت داشت که چرا هیچ مردی قدر او را نمی داند. در دلم گفتم: "چون خودت قدر خودت را نمی دانی."سادگی را با شلختگی و بی توجهی یکی ندانیم.
در ادمه از شما دعوت میکنم راهنمای لباس پوشیدن در محل کار را مطالعه بفرمایید. در واقع منشور و اتیکت لباس در محل کار.