یادتان هست که برای توزیع کتاب یک توفان فکری در سایت راه انداختیم و شما پیشنهادهای خود را نوشتید؟ چه پیشنهادهای خوبی هم بود. من دارم روی تعدادی از همان پیشنهادها فکر و کار می کنم. یکی از بهترین مجموعه پیشنهادها مال "افسی" بود. نظرات دسته بندی او به خوبی نشان می دهد که فردی حرفه ای در کار نشر و توزیع کتاب است. من از افسی درخواست راهنمایی بیشتر کردم و او قول داد پس از برگزاری دفاع از پایان نامه اش، فرصتی را در اختیار من بگذارد.
این فرصت روز دوشنبه این هفته از راه رسید. صبح روز دوشنبه هوا عالی بود. من هنوز فین فین می کردم (و هنوز هم می کنم!) ولی حال و روزم خوب بود. پس با خوشحالی سرقرار رفتم. شگفتا که یک نفر از من هم "آن تایم" تر بود! افسی قبل از من به میلاد نور رسیده بود، گشتی هم در مغازه ها زده بود. منتظرش ایستاده بودم که از پشت روی شانه ام زد. عزیزززززززززززززم! شاد، جوان، سرحال و پرانرژی. کاش از کسی خواهش می کردم از ما دو نفر عکس بگیرد. یادم رفت. در واقع وقتی افسی در مورد پایان نامه اش حرف زد و مرا بکلی شگفتزده و مبهوت کرد، حتی یادم رفته بود برای چه با هم قرار گذاشته ایم، چه رسد به عکس گرفتن. من نمی دانستم همانطور که روش های "رنگ درمانی"، "هنردرمانی"، "موسیقی درمانی" وجود دارد، رشته ای شناخته شده به نام "عکس درمانی" در دنیا وجود دارد. این طور که از توضیحات افسی دستگیرم شد، وقتی کسی دچار مشکلاتی در زمینه روابط شخصی است، با مراجعه به "عکس درمان" و نشان دادن عکس های قدیمی خود مورد درمان قرار می گیرد. زیرا عناصر پیدا و ناپیدا در عکس نشان می دهد چه مسائلی در ناخودآگاه او ثبت شده است. پایان نامه افسی در مورد مقایسه عکس های خانوادگی و خصوصی دهه پنجاه و هشتاد ایران و بررسی تغییرات ساختار جامعه و خانواده ظرف این سی سال است. دلم می خواهد پایان نامه اش را بخوانم. کاش مرا به دفاعیه اش دعوت می کرد که سخنرانی اش را بشنوم. همان چند جمله ای که به اختصار تعریف کرد، فوق العاده جالب بود.
پس از این گفتگوی مهیج و نوشیدن فنجانی قهوه، من و افسی به یک کافی شاپ رفتیم و او با دقت و مهارت تمام سایت مرا بررسی کرد و بسیاری از نقاط ضعف و ابهام در سایت "گیس گلابتون" را به من نشان داد. برطرف کردن همه مواردی که او پیشنهاد کرد، چند هفته ای طول می کشد. ولی دانستن آنها برای من خیلی خیلی لازم بود. زیرا خودم نمی فهمیدم چرا خواننده ها در سایت سرگردان می شوند. چشم نمی تواند خود را ببیند، بلکه برای دیدن خود به یک آینه صادق و صمیمی نیاز دارد. افسی، هزاران بار ازت سپاسگزارم.