خطاب به مردان سرزمینم
من یک خانم هستم و بخوبی می دانم چطور می توان دل خانمی را به دست آورد. می خواهم بنویسم، ولی می ترسم. می ترسم از این حرفها سوء استفاده کنید. دل دخترکان را بدست آورید و آنگاه بشکنید.
از طرفی دلم برای مردان ساده دل و مهربان سرزمینم می سوزد که ماه ها حسرت صحبت کردن با دختری را دارند، هربار او را می بینند آب دهانشان خشک می شود و قلبشان از تپش می افتد ولی جرات جلو رفتن ندارند. تا بالاخره روزی دختر، شادی کنان جعبه شیرینی به محل کار می آورد و خبر نامزدی خود را می دهد. نامزد او هیچ بهتر از شما نیست، فقط جرات کرده و قدم پیش گذاشته است.
دلم برای مردان خوبی می سوزد که دل به دریا می زنند و پا پیش می گذارند ولی آنقدر بی دست و پا بازی درمی آورند که دخترک فرار را بر قرار ترجیح می دهد.
نمی دانم که چند نفر آقا اینجا را می خواند. شاید این وبلاگ زیادی زنانه باشد و حوصله مردان را سر ببرد. یا شاید تا بحال چیزی برای عرضه به آقایان نداشته است. نمی دانم. بهرحال فکر می کنم که به شما آقایان بدهکار هستم و این حرفها را می نویسم. می دانم که هدر نمی رود و به گوش شما خواهد رسید.
برای شما مردان سرزمینم می نویسم. ولی قول بدهید از این نوشته ها فقط برای بستن پیمان زناشویی استفاده کنید.