من یک زندگی فووق ماشینی را اداره میکنم. صبح ساعت 5:15 دقیقه از خواب برمی خیزم و با عجله مسواک میزنم و به سر و صورتم میرسم.
ساعت 6 باید در پارک ملت باشم که شروع ورزش است. با عجله غذاها و خوراکیهایی که قرار است در روز در محل کارم بخورم (که خیلی هم زیادند) را در کیفم جا می دهم. در راه رفتن به پارک در حالیکه حلقهی لاستیکی تقویت انگشتان و ساعد را فشار میدهم، زمزمه میکنم: من خودمو دوست دارم. وقتی به پارک میرسم از با عجله به درختان و آسمان سلام میکنم و همیشه می گویم «ببخشید بچهها امروز عجله دارم . امیدوارم شما خوب باشید.»
در پارک ورزش میکنم و کلی عشق و انرژی به سراغم میآید. با عجله به محل کارم میروم. تا 3:30 دقیقه آنجا هستم و بعد از آن یک تمرین چندساعته بدنسازی و ریکاوری در انتظارم هست. ساعت 8شب دوباره به خانه میرسم و باید یک غذای گرم بپزم، به همره سالاد و ماست و خیار. حین پختن غذا کتاب میخوانم و حین خوردن شام حداکثر 20 دقیقه از سریال مورد علاقهام را که قهرمان آن یک زن است را میبینم... دیدید؟؟
***
از دوست عزیزی که این مطلب را با ما به اشتراک گذاشته است، متشکرم. او قصد داشت بگوید در میانه کارهای سنگین روزانه، میتواند به ورزش، مثبت اندیشی و تفریح خود برسد. آفرین بر تو دوست عزیزم
ولی من خیال دارم دو تا موضوع پنهان را در این نوشته آشکار کنم:
مطلب اول) این دوست عزیز ما، خیال دارد ازدواج کند. نگاهی به برنامه فشرده او بیندازید. به نظر شما اگر قرار باشد همسری به این برنامه دقیق و منظم اضافه شود، چه اتفاقی میافتد؟ اصلاً جایی برای یک نفر دیگر وجود ندارد. کل برنامه حول محور "خودم" میچرخد.
خانمهای تحصیلکرده، شاغل و مجرد عزیز، اگر مایل هستید ازدواج کنید، از همین الان تصور کنید همسر دارید و برای او وقت خالی کنید!
یکی از دوستانی که برای مشاوره پیش من آمده بود، به توصیه من یک تختخواب دونفره خرید. او چند جلسه بعد اعتراف کرد، درست وسط تخت میخوابد و وقتی فکر میکند اگر قرار باشد یک نفر دیگر روی این تختخواب باشد، جایش تنگ میشود! به توصیه من، فقط در یک سمت تخت خوابید. ظرف کمتر از یک ماه با همسر دلخواهش آشنا شد!
یکی از دوستان پزشک، تمام تعطیلات کشیک بود. از او پرسیدم: وقتی همه آدمها مهمانی و مسافرت میروند، ولی شما درست همان زمان مشغول کار هستید، چطور ممکن است فرصت کنید با فردی جدید آشنا شوید؟ او پند مرا به گوش گرفت و تعداد کشیکهایش را کم کرد. شش ماه او با مرد رویاهایش ازدواج کرد.
نکته: از همین الان وانمود کنید متأهل هستید و برای همسرتان وقت خالی کنید.
مطلب دوم: دو تا باید را قرمز کردهام. بکار بردن کلمه باید نشان میدهد ما خودمان این تصمیم را نگرفتهایم، بلکه به ما القا شده باید آن را انجام بدهیم. در اصطلاح TA والد ما دارد تصمیمگیری میکند (دوست ندارم بحث را تخصصی کنم. به همین دلیل ترجیح میدهم با سادهترین کلمات و بدون بکار بردن اصطلاحات علمی مطلب را بیان کنم)
اگر کلمه باید را به دوست دارم یا ترجیح میدهم عوض کنید، بازدهی شما بالاتر میرود.